سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران را به جهان معرفی خواهیم کرد

ارسال‌کننده : در : 90/9/10 12:50 عصر

هر روز که از گردهمایی دوستانمان از کشورهای مختلف می‌گذرد، مطالب و نظرات بیشتری در وبلاگ‌های شخصی و مطالب فیس بوکشان در مورد ایران به چشمم می‌خورد.

چند روز پیش داشتم مطلب جدید آنجلا را در مورد سفرش به ایران می‌خواندم، تمام صحبت‌های دوستان در این همایش شش روزه برایم زنده شد...

آنجلا یک  خبرنگار ایتالیایی بود که تا به حال ده‌ها کشور را برای نوشتن مقالاتش زیر پا گذاشته بود، زیاد فرصت نشد با او صحبت کنم، فقط روز اخر نزدیک به یک ساعت در مورد کشورش، فلسطین، نگاهش به ایران و زنان ایران و ... بحث کردیم. می‌گفت کشور ما به هیچ وجه مستقل نیست، تمام بانک‌های ایتالیا به اسرائیل و آمریکا وصل است، ما هر چه بخواهیم باید از آنان طلب کنیم و مستقلا نمی‌توانیم کاری انجام دهیم، لابی های اسرائیل که در جای جای کشور ما به چشم می‌خورد مؤید این حرف من هستن، ثروت کشور ما و همه ی کشورهای اروپایی مثل یک توپ دست به دست بین آمریکا و اسرائیل پاس داده می‌شود و خود ملت از همه چیز محروم هستن، کشور ما نیز مانند مصر نیاز به یک انقلاب دارد ولی باید با برنامه جلو رفت تا دچار سر درگمی که الان مصر دچار آن شده نشویم...
نظرات و دیدگاه بیشتر انجلا در مورد ایران را می‌توانید در وبلاگ و اکانت فیس بوکش بخوانید.

تحشیه از بوسنی آمده بود، یک مسلمان سنی مذهب. روز آخر موقع خداحافظی که از هم جدا می‌شدیم در مورد دید جدیدی که نسبت به وضعیت ایران و زنان ایران پیدا کرده بود برایمان گفت، اینکه قبل از ورود به ایران زنان این کشور را اشخاصی که فقط سرکارشان با آشپزخانه است فرص می‌کرد! ولی الان آنان را فعالین در همه عرصه‌های سیاسی و اجتماعی می‌بیند و از این بابت خوشحال بود.

راشامدیحه و راشا نیز از زنان انقلابی مصر بودند، دل پری نسبت به سیاست‌های فعلی کشورشان داشتند و شاکی بودند که چرا با اینکه کشورشان انقلاب کرده ولی باز کشور دست عمال حسنی مبارک است ...

خیلی نسبت به کشورشان تعصب داشتند، به خاطر همین وقتی از حضور اسرائیل در کشورشان از آنان پرسیدم با عصبانیت گفتن: «مبارک با چه جرأتی ساختمان‌های قدیمی که میراث کشور ما هستن را تبدیل به سفارت و لابی های اسرائیل کرده؟ ذره ذره خاک مصر به رایمان با ارزش است و به هیچ وجه نمی‌گذاریم هیچ اجنبی به ان دستیازی کند ... »


حالا بماند که وقتی از راشا در مورد ایران پرسیدم، چشمانش پر از اشک شد و گفت که بالاتر از عشق چیزی نمی‌توانم بگویم.

ئِما نیز زنی از کشور اندونزی بود، مصاحبه مفصلی را از ایشان و فعالیتهایشان می‌توانید در اینجا بخوانید، اما همین قدر بگویم که در طول سفر، روح یک شیعه ی واقعی را در او دیدم و از این بابت نسبت به او حسادت می‌کردم...

بیش از بیست نفر آقا نیز از کشورهای مختلف در جمع ما حضور داشتند که فقط توانستم با دو آقای ترکیه ایی و دو آقایی فرانسوی صحبت کنم.

آقایان ترکیه ایی از لحاظ بینش سیاسی فوق العاده پایین بودند ، مثلا وقتی از او پرسیدم چرا رئیس جمهور کشورتان با آمریکا همکاری می‌کند جواب داد که ما اول
می‌خواهیم با کمک امریکا اسرائیل را از بین ببریم و بعد خود آمریکا را نابود کنیم! این صحبت‌ها را که می‌شنیدم یاد دست و پا زدن‌های ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا افتادم ...

توماس و الیور فرانسوی نیز دو روز آخر با کلی درد سر به کاروان ما ملحق شدند (جریان مفصل ورود به ایرانشان و مسلمان شدن الیور را در این لینک می‌توانید مطالعه کنید) روز آخر وقتی از ابیانه بر می‌گشتیم ما را دعوت کرد تا عکس‌های کشورش فرانسه را به ما نشان دهد، با کلی ذوق عکس‌های پسر شش ساله اش را به ما نشان می‌داد و قربان صدقه اش می‌رفت، همین شد که پای صحبت‌های ما هم باز شد و در مورد ایران از آنان پرسیدیم، توماس و الیور مثل آنجلا صحبت می‌کردند و از سیاست‌های کشورشان و همجنس بازی که در کشورشان رواج داشت شاکی بودند، می‌گفتند ایران برخلاف همه کشورها، مستقل ترین کشور جهان است، چون به هیچ جا وصل نیست، و با ورود به ایران تمام ذهیت های منفی که نسبت به این کشور داشتیم از میان رفت، و ما بعد از بازگشت به کشورمان ایران واقعی را معرفی خواهیم کرد.

برای اکثرشان جالب بود که ما سه چهارنفر خانم چادری در میانشان اینطور در صحبت‌ها همراهی شان می‌کنیم، حتی تا روز آخر آندرو ایتالیایی منتظر فرصتی بود تا سر صحبت را با ما باز کند ولی تنگی وقت و فشردگی برنامه‌ها مانع شد.

خاطرات ریز و درشت شیرینی زیادی بین مان گذشت که اگر بخواهم بنویسم هر کدام یک پست جدای وبلاگی می‌طلبد.

عکس‌های بیشتر را می‌توانید در ادامه مطلب مشاهد کنید...

ادامه مطلب...


کلمات کلیدی :

ازدواج و دیگر هیچ

ارسال‌کننده : در : 90/8/9 1:21 صبح

حدود 27 سال سن داشت، فوق لیسانس بود و شاغل، با پسری دیپلمه یک هفته ای بود نامزد کرده بود، می گفت سه روز بیشتر به عقد رسمی نمانده و نگران بود از اینکه  پسر، دوست دخترهای متعدد داشت و ....هم می نوشید.

 پیشنهاد دادم هردو با هم به مشاور مراجعه کنند برای مشاوره قبل از ازدواج، که گویا  پیشنهاد  جدیدی نبود، مشاوره های زیادی انجام داده بود و همه او را، از این ازدواج منع کرده بودند.امیدوار بود نظر من متفاوت باشد.

اما نگاه من او را نا امید کرد.

تلاش می کرد مرا قانع کند که باید با این فرد ازدواج کند،از این همه اصرار،احساس کردم باید پای عشقی در میان باشد، اما عشقی در کار نبود.

بالاخره این گونه استدلال کرد:

من به ازدواج سنتی اعتقادی ندارم، یک سال با این پسر به قصد ازدواج دوست بودم ، به نظر شما با چند پسر دیگر و چه مدت باید دوست شوم تا بتوانم همسر مناسبم را پیدا کنم؟

من  اهل این جور روابط نیستم  , و باید با همین فرد ازدواج  کنم. او قسم خورده  که بعد از ازدواج دست از این کارها بردارد.

 این قسم را باور نداشت و به دنبال دوستی ، مشاوری و بزرگتری بود که همراه او این قسم را باور کند!




کلمات کلیدی :

من و تو، ما و کالا‍!

ارسال‌کننده : در : 90/7/12 10:13 صبح

این روزها روی پشت‌بام خانه‌ها بشقاب‌های بزرگی دیده می‌شود؛
این روزها زیر پشت‌بام خانه‌ها کانال‌های ماهواره‌ای مبتذل دیده می‌شود.
حتی آنهایی هم که ژست فرهیختگی می‌گیرند و می‌گویند که آنتن ماهواره را برای مشاهده اخبار صحیح ‍! آن‌ور آبی تهیه کرده‌اند، اکثر اوقات یا فیلم‌ نگاه می‌کنند و یا ... .

به این که این کار از نظر دین چه حکمی دارد کاری ندارم. به این که چرا کشورهایی که با تهاجم نظامی و تحریم اقتصادی و هزاران چیز دیگر، دشمنی خود را به ما نشان داده‌اند، حالا برای پرکردن اوقات فراغت و تامین سرگرمی‌های ما این همه دلسوزی و مهربانی! می‌کنند - آن هم به زبان فارسی- کاری ندارم.
شاید دلارهایی را که با زحمت زیادی در عراق و افغانستان به دست آورده‌اند زیاد آمده و از روی مهر و محبت تصمیم گرفته‌اند که آن‌ها را برای ما ایرانی‌ها خرج کنند. به آنها سوءظن نداشته باشید چون بدگمانی به مومنان! قطعا حرام است.

در اینجا فقط رو به زنان حاضر در این خانه‌ها می‌کنم و با همدلی زنانه می‌گویم:
«تحقیقات تجربی بسیاری نشان داده‌اند که قرار گرفتن در معرض فیلم‌های مبتذل که اغلب زنان را به صورت کالای جنسی نمایش می‌دهند باعث می‌شود که مردان همسران خود را کمتر جذاب بدانند، کمتر با آنها ارتباط احساسی برقرار کنند و زنان را همچون یک شیء جنسی تلقی کنند. هنگامی که فردی با دیگری به صورت یک شیء رفتار می‌کند دشوار و حتی غیر ممکن است که با آن فرد با همدلی رفتار نماید؛ حال آنکه همدلی یک موضوع تعیین کننده در رضایت و ثبات روابط زن و شوهر است.
اگر به زنان منحصرا به عنوان موجودات جنسی نگاه شود و نه افراد دارای شخصیت، علاقه‌مندی‌ها و استعدادهای فراوان، مردان در برقراری ارتباط با آنها در هر سطحی به جز سطح جنسی مشکل خواهند داشت. مردان بعد از دیدن یک فیلم صریح جنسی همسرشان را به لحاظ توانایی عقلی پایین تر ارزیابی می‌کنند. این نوع نگاه، در مردان جامعه به تدریج میزان بالای تجاوز و خشونت علیه زنان را به دنبال خواهد داشت.
اینها غیر از اثراتی است که این فیلم‌ها به طور مستقیم بر خود زنان از قبیل رضایت کمتر از خود، موفقیت کمتر در تحصیل و عدم توجه به سلامتی و قرار دادن خود در معرض خطرهای جانی آرایشی و جراحی، می‌گذارند.»1

1. از کتاب «تاثیر فیمینیسم بر دختران در غرب»، نوشته محققان سازمان روانشناسی امریکا: آریل لوی و تیم کسر، ترجمه فاطمه سادات رضوی.




کلمات کلیدی :

الکسا