• وبلاگ : گل دختر
  • يادداشت : سمن
  • نظرات : 5 خصوصي ، 28 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + eddieneed 

    به قول انگليسيها

    Count me in

    يعني رو من يكي حساب كنيد

    بريم ادامشو ببينيم!

    اي مردم ... چي مي خواين از جون هم؟؟ براي چي اين دنيا رو ولش نمي كنيد؟

    چه قدر زياد اومديد و رفتيد... كدومتون قبل از رفتن حد اقل يه بار لذت پرواز رو چشيد؟

    سلام

    نخست از صراحت لهجه خودم در اين نظر پوزش مي خوام.

    1- اولين چيزي که از اين پستتون به نظرم رسيداين جمله بود: {خوب همين کارها را کرديد که کنکور قبول نشديد و مجبور شديد بريد حوزه!}

    2- (همچون فعاليت هايي را بيشتر دختران مذهبي امروزي در کارنامه خود دارند و ابدا باليدن ندارد!) بماند که هر کس اين پست را بخواند حتما متوجه خواهد شد که شما هم موقع نوشتن اين پست چقدر به خود نباليده ايد! البته به نظر من نه تنها باليدن ندارد که اگر به واژه دختران آن هم از نوع مذهبي اش توجه بيشتري کنيم جاي بسي غير باليدن است. حالا اسمش را نمي خوام بزارم چيز ديگه.

    3- واقعا شما عقيده داريد که با انجام چنين فعاليت هايي از سوي دختران ما آن هم آنها که ادعاي مذهبي بودنشان مي رسد اسلام بر کفر پيروز مي شود؟!؟!؟ فکر نمي کنيداگر هر کس وظيفه خود را در جامعه انجام دهد بيشتر به پيروزي اسلام بر کفار کمک مي کند؟ (؟) البته در ادامه متن جواب اين سوالم را گرفتم چرا که شما به همين هم قانع نيستيد و تشويق به فعاليت بيشتر مي کنيد! { وقتي اسلام ديني است که قابليت جهاني شدن دارد، چرا يک مسلمان به فعاليت هاي گسترده تر روي نياورد؟ } (يه کم روي اون وظيفه اصلي که اشاره کردم تامل کنيد.)

    4- { در بهترين حالت که تصور شود آن مراکز براي اقدامات خانم ها استقلال فکري قائل باشند و تنها به استفاده ابزاري و کارهاي اجرايي بسنده نکنند} خدا را شکر در انتهاي متن حرف اصلي خودتان را زده ايد و با اعتراف به استفاده ابزاري از خواهران مکرمه اعتراض خود را به اين امر بيان کرده ايد. و اما در مورداستقلال فکري : اگر کمي با خودمان رودربايستي را کنار بگذاريم بايد صادقانه به اين مطلب هم اعتراف کنيم که با دادن عنان کارها به دست خانم ها (حتي از نوع مذهبي مد نظر شما) نه تنها گره اي از کار اسلام و مسلمين و کشور و مملکت و دين و دنيا و اقتصاد و سياست باز نخواهد شد بلکه بعد از آن بايد دوباره استقلال فکري ايشان را کنسل کرده و يک وابستگي فکري دو چندان ايجاد کنيم تا مشکلات مضاعف پيش آمده حل شود.

    در کل با مقدمه و پيکره و نتيجه گيري که از اين بحث داشتيد مخالفم. دلايلش هم زياد که چند تايي را گفتم. خدا به داد ادامه اش برسد.

    در پايان بايد بگم به هيچ وجه با آرمان گرايي و حرکت و توسعه و استفاده از فکر و انديشه تودها در اجراي برنامه ها مخالف نيستم . فقط اين نگاه خواهراني شما به قضيه کار را خراب مي کند.

    در آخر فقط يک سوال باقي مي ماند: شما مطمئنيد آنتي فيمينيست هستيد؟!

    (به خاطر پيش فرض خصوصي بودن نظرات تصميم داشتم ديگه نظر ندم. اما آنقدر بعضي مطالبتان و مخصوصا ربط دادن زمين و زمان به هم براي گواهي صدق ادعايتان کودکانه به نظر مي رسد که نگفتن را عين خطا مي بينم. صلاح دونستيد عموميش کنيد. بالاخره اونقدر هستند که چه چه و به به کنند بزار يکي هم انتقادش ديده بشه! )

    بسم رب المهدي

    امام جعفر صادق (ع) در فراق امام مهدي (عج) فرمود:

    مولاي من فراق تو خواب از ديدگانم ربوده ....

    شهادتش بر پيروانش تسليت باد.

    به روزم:

    چگونه از حديث ثقلين به امام مهدي ميرسيم؟

    التماس دعا

    درباره‏ي كتاب خانم دباغ... 90 صفحه خيلي كمه... كفايت نمي‏كنه. مخصوصا اگر بخوايم نقدي بكنيم لازمه همه‏اش رو بخونيم. حتما بخون... تا آخرشو... آخراش چيزاي خيلي خوبي داره (آيكون چشمك كه اين پارسي بلاگ نداره!!!)

    سلام.

    يك تاييد از يك دوست! اميدوار كننده است...

    درست نفهميدم جهاني شدن به سمن شدن چه ارتباطي داشت؛ پس منتظر ادامه‏اش مي‏مونم...

    سلام و عرض تسليت شهادت امام صادق (ع) . خوشحالم از داشتن چنين خواهري . به افتخاراتت افتخار ميكنم . موفق باشي و هميشه سلامت . زير سايه ولايت امام زمان (عج)

    سلام خواهر بزرگوار

    چند وقتي بود كه از شما بي خبر بودم و به وبلاگتون سر نزده بودم. شرمنده.

    اولا بايد به اين همه سابقه خوب فرهنگي آفرين گفت.

    به نكته خوبي اشاره كرده‏ايد. روي آوردن به فعاليت هاي خصوصي و گروهي در عرصه فرهنگ، بهترين راه جل هست.

    التماس دعا

    سلام

    به نقطه خوبي رسيدين ؛ البته همه اونائي كه تو كشور ما تجربه شما را چه قبل و چه بعد از شما از سر بگذرونن به اين نقطه مي رسن ، سازمانهاي مردم نهاد دقيقا حكايت داوطلبي مثل شماست كه نه نامي مي خواد و نه پولي مي خواد بلكه دغدغه ذهنيش خلق ايده و عمل به اوناست . اما دريغ از اين كه دستگاههاي اجرائي درك كنن . باز خوش به حال شما كه با تشكلهاي تغريبا مردمي كار كردين و نه دستگاههاي دولتي و عمومي ، بنده همين وبلاگ پژوه الانم و خيلي حرفائي كه مي زنم رو سال 83 -84 تو مركز فناوري اطلاعات سازمان فرهنگي و هنري شهرداري زدم . اما نشد . هر كاري هم كرديم خراب شد ولي الن جداي از همه به عنوان يه بلاگر نشستم و كار خودم رو ميكنم اتفاق بيشتر جواب داده . باور نمي كنين ......

    يه پيشنهاد : دختران ايراني و بعد مسلمان تشكل مردم نهاد فراگيري ندارن . فكر كنم( انجمن دختران وبلاگ نويس ايران ) به عنوان يك تشكل بتونه خوب جواب بده . البته با بلاگري مثل شما ....

    سلام. به نيك مطلبي اشارت فرموديد خواهرم. تخصصي كردن كارها بخصوص امور فرهنگي به اضافه ي گروهي كردن كار(همون ان جي او و امثالش...) مساويه با افزايش تصاعدي سرعت پيشرفت فرهنگ و بالا رفتن درصد اصابت به هدف!

    الله يارتان.

    سلام .

    خيلي خوبه آدم كارهاش رو جهاني ببينه .قدم ،حركت ،وروحيه مخصوصا ما خانمها هيچ وقت نبايد حتي كند بشه چه برسه به اينكه بايسته .

    هميشه فعال بمونيد وموفق

    يا زهرا

    يكي از مهم‏ترين ويژگي‏هاي يك مسلمان، آرمان‏گرايي اوست. آرمان‏گرايي هم يقينا اين اجازه را به انسان نمي‏دهد كه يك جا بند شود.

    شايد يادداشت شما هم ناظر به اين اصل مهم و پايبندي به آن باشد؛ اما به نظر من اشكالي كه در اين نوع نگاه وجود دارد اين است كه ممكن است منجر به فرونهادن كارهاي ريز و در عين حال مهم شود.

    البته ممطئنا اين‏گونه نيست كه آرمان‏گرايي منجر به بي‏دقتي و بي‏توجهي به مسايل عادي لازم و واجب شود اما به هر حال دقت و ظرافت خاصي مي‏طلبد. كم نيست ارزش اين جمله كه المومن كيس فطن.

    درباره سمن هم نمي‏توان مطلق اظهارنظر كرد؛ همه چيز به پشتكار، انگيزه و مديريت بسته است؛ چه هيئت باشد و چه سمن!

     <      1   2