سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دژ جامعه

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/10 6:34 صبح

دیروز یه نفر حین چت با تعجب ازم پرسید : مگه دخترا هم طلبه می شن؟!

گفتم بابا ، اختیار دارین . اونجایی که ما درس میخونیم چند هزار تا دیگه هم کیش ما هست . از 50 تا کشور جهان طلبه دارن . برای خودش عالمی داره جامعه الزهرا . مثل یک شهر کوچیکه . ساختمون اداری ، مهد کودک ، همه رقم کلاسها و دوره های آموزشی ، مراکز تحقیقاتی و کتابخانه و پژوهشگاه . خیابونهایی که آسفالت شده و اسم هم دارن . یه خوابگاه بزرگ که هنوز برای من مجهول الهویه هست . فروشگاه و کتابفروشی که خوابگاهی ها رو از خرید کردن بیرون از جامعه الزهرا بی نیاز می کنه .

یه حیاط با صفا ، مزین به انواع گل و بلبل و نیمکت و  چمنی که به سختی میشه تو بوستانها ( یعنی در واقع زمین های بیابان زدایی شده ) ی قم پیدا کرد . دو سه تا حوض بزرگ با فواره که وقتی روشنش می کنن و صداش داخل کلاس هم میاد موسیقی متن صحبتهای استاد میشه . یکی بهم می گفت شنیدم میرن توی اون حوضها شنا ... گفتم : واااااااا . چه حرفا !

طی تفکراتم به این نتیجه رسیدم که اداره جامعه الزهرا دو اصل کلی داره .

----------------------------------------------------

 

1-       اصل اشکال شرعی . مصادیق : در فصل بهار ، نوشته ای بر روی دیوار ها و نزدیک باغچه ها ->چیدن گلها اشکال شرعی دارد . باور کنید حتی یک ساقه بدون گل ندیدم . با اینکه بوی خوش گلها همه رو مست می کرد و رنگهای زیباشون هر دختر صاحب ذوقی رو به وجد می آورد .

 کاغذی که روی آسانسورها زدن -> سوار شدن بیش از 12 نفر اشکال شرعی دارد . ( توجه کنید به علت سیل کثیر خواهران طلبه آسانسورهای جامعه الزهرا مثل آسانسورهای بیمارستانها هست و برانکارد هم توش جا میشه !)

امروز می خواستم سر کلاس شکلات بخورم ، ترسیدم اشکال شرعی داشته باشه ! بعد میشه لقمه حروم ، با خون و گوشتم آمیخته میشه و دیگه به کمال نمی رسم !

دسته های صندلی تمیــــز تمیـــــز . حتی یه تقلب کوچیک هم روش نمی بینی . خب گاهی پیش میاد خودکار آدم نمی نویسه مجبوره روی دسته صندلی جایی امتحانش کنه . مجبوره دیگه !  اما نفوذ  معنوی اینقدر بالاست که حتی در خفا هم حاضر نیستم همچین کاری بکنم .

----------------------------------------------------

 

2-       اصل اعتماد : همه به هم اعتماد متقابل دارن . امتحان های هفتگی رو نماینده امتحانی و بدون حضور استاد برگزار می کنه . بچه ها خودشون برگه ها رو تصحیح می کنند و نمره ها رو وارد می کنند . اگه بری فروشگاه و مقدار پولی که طلب داشتی رو یادآوری کنی ازت دلیل و مدرک نمی خوان . اگه بری کتابخونه و بگی جریمه دیر کرد کتاب رو قبلا دادی قبول می کنن . نتیجه این اعتماد هم آرامش هست . آرامشی که طلبه ها از اعتمادی که بهشون دارن بدست می آرن و آرامشی که مسئولان از حذف وظایف زاید دارن .

----------------------------------------------------

 

از برادرم شنیدم بهش میگن دژ جامعه . بدک نمی گن . با اون دیوارهای بلندش و ورودی و خروجی های سخت گیرانه اش کم از دژ نیست .

امروز استاد صرفمون ده دقیقه ای تاخیر داشت . وقتی علت رو جویا شدیم به جای اینکه بگه از سرویس جا موندم گفت : امروز سرویس جا موند !

ولی برای من امروز سرویس جا نموند و استثنائاً توفیق همراهی ام رو داشت . و این مهم نشانه این بود که من امروز ده دقیقه زودتر به  کلاس جامعه الزهرا می رسم . چون مسیر زیادی که باید از در ورودی تا در کلاس رو پیاده برم سرویس جان متحمل شدن .

وارد ساختمون که شدم دخترها داشتند  با هم دعای عهد را از حفظ میخواندند . برنامه هر روز هست ولی من معمولا نمی رسیدم . ترم قبل ، از اینکه حفظ نیستم خجالت می کشیدم والکی لبهام رو تکون می دادم ولی این ترم کمال هم نشین در من اثر کرد ! خیلی قشنگ می خوندند . باید پیشنهاد بدم یه گروه کر دعای عهد از خواهران طلبه جامعه الزهرا تشکیل بدن ! دقیقا مثل اون نواری که نه اسمشو می دونم نه نشونی ازش دارم که بگم بهتون .

« دژمون رو دوست دارم . فقط اگه یه ریزه دیوارهاش کوتاه تر بود تا نسیم اون ور دیوار هم بهشون می خورد و فکری به حال فضای بگیر ، ببند جامعه مدنی هم بودند بهتر بود »

سعی کردم خیلی ساده بنویسم . چون همین ساده های من لااقل برای همون جناب که ذکر خیرش در اول متن بود می تونه جالب باشه . چون خواهر طلبه ای که در مورد فضای طلبگی خواهران وبلاگ بنویسه انگشت شماره و شاید این حرفا جدید باشه . آخ که چقدر من اینجا غریبم !! انشاالله کلاسهای آموزشی وبلاگ  نویسی دفتر توسعه وبلاگ دینی منو از غربت نجات بده .

تمام نت رو زیر و رو کردم ولی نتونستم عکس جالب توجهی از جامعه الزهرا پیدا کنم . لذا دست به دوربین شدم و خودم عکس گرفتم . جایی ندیدم نوشته باشه عکس گرفتن اشکال شرعی دارد !

 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا .

در ادامه مطلب هم می تونید متنی رو که خیلی خیلی ساده در مورد ورودم به جامعه الزهرا نوشتم بخونید . یحتمل فقط خواص می رن سراغش .

 




کلمات کلیدی :

الکسا