سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ما چه نشسته ایم پس؟

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/11/17 11:39 عصر

حکما آنها را هم داخل راه نداده بودند که آن طرف خیابان ایستاده بودند ، به دنبال شکار سوژه . سوژه ها می آمدند و می رفتند و چیزی عاید آنها نمی شد . منتظر تاکسی که بودم دیدمشان . گفتم برم سر و گوشی آب بدم بلکه سوژه وبلاگی شود و خود سوژه شدم .
نزدیک که شدم ناراحتی از واکنش سوژه ها در چهره شان هویدا بود و البته به زبان نیز راندند . گفتم : « خب کمی بهشون حق بدید . سابقه ذهنی بدی دارند .
مگر همین چند روز پیش نبودکه خانم کریستین امان پور آمده بود به قم برای تهیه گزارش و به جمکران راهش نداده بودند . به این علت  که خوش سابقه نبوده و وقایع را هر طور که میخواست می دید . من از کجا مطمئن باشم که شما عین واقعیات را منعکس می کنید ؟!»
بعد از ترجمه مترجم ، آن خانم قد بلند چشم روشن که به طرز ناشیانه ای روسری به سر بسته بود به زبان انگلیسی وبا لحنی تدافعی گفت : ولی من کریستین امان پور نیستم !
و این چنین صحبت( یا به عبارتی مصاحبه ) چند دقیقه ای من با آن خانم به مدد مترجمش در روبروی در ورودی جامعة الزهرا آغاز شد . گفتند که خانم های قبلی جواب نمی دادند و آن آقای نگهبانی بهشان گفته بود که جواب ندهند که صحت و سقمش با خودشان . صحبتهای مختصر و مفیدی شد درباره علت ورودم به حوزه و چرایی سکونتم در قم و استفاده ای که در آینده از این علوم خواهم کرد و  آقای صانعی و جریانات فکری در حوزه و کمپین جمع آوری یک میلیون امضا ( خدا خیر دهد مادر مرحوم حسن نظری را که در جلسه دو روز پیش افکارمان را منور ساختند !) و حقوق زنان در ایران و الخ . گفتنی ها زیاد بود و فرصت کم و نمی دانم با این محدودیت ها چطور می خواهند به دید جامع و صحیحی از مردم ایران برسند . البته مصاحبه که نبود و فرمودند برای کار پژوهشی بوده .
دو روز پیش تصمیم گرفتم درباره کریستین امان پور( یا به عبارتی ملکه جنگ روانی آمریکا علیه ایران ) که بیخ گوشمان در قم بوده چیزکی بنویسم اما هر چه صفحات نت را زیر و رو کردم حرف جدیدی برای گفتن پیدا نکردم جز همان مقاله دکتر شهبازی . اما حال با این تجربه عملی به دید جدیدی رسیدم که : دو حالت دارد . یا افکار عمومی و رسانه های خارجی دید منفی نسبت به مردم ایران ندارند که واقعیت جز این است و یا دید منفی دارند که با طفره رفتن و منع نگهبانی و عدم اذن دخول به جمکران حل نمی شود . تا فضایی باز برای گفتمان نباشد سوء برداشتها برملا نمی شود و البته دو شرط عمده در این گفتمان اجتناب ناپذیر است ... 1
- نباید موضع ما حالت انفعالی به خود بگیرد و هماره در صدد پاسخگویی و رفع شبهه باشیم . 2- باید افراد مطلع ، خوش فکر و بادرایت برای پاسخگویی موجود باشند و این افراد این چنین جز من و شما نیستیم . من و شمایی که خود را نسبت به نظام ، دین و اعتقاداتمان مسئول می بینیم و دربرابر جامعه جهانی با روحی استوار فریاد الله اکبر سر می دهیم . ( البته حساب خبر که چه عرض شود دروغ نگارانی چون امان پور که حرفه خبرنگاری را با اهداف مغرضانه مخلوط کرده اند و آب هویج بستنی تحویل مخاطب می دهند جداست ! و با وجود این البته سکوت ما نیز مشکلی را حل نمی کند و هیچ دیدی را شفاف نساخته بلکه کدر تر می سازد)


می توان خلاصه جلسه ای که روز یکشنبه با مادر مرحوم حسن نظری ( نویسنده وبلاگ یه امل مدرنیسم نشده ) در دفتر توسعه وبلاگ دینی  داشتیم را نیز در همین مصرع خلاصه کرد که :
ما چه نشسته ایم پس !
در انتهای صحبتم با آن خانم اروپایی ازشان طلب کارت ویزیت کردم و دادند و گفتند که شما ندارید ؟ و گفتم ندارم و عوضش وبلاگ دارم !
اگر اینجا کلیک رنجه فرمودند خدمتشان wellcome  عرض میکنم و امید وارم جز حقیقت نبینند و نگویند ، که جهان بر مدار حق می چرخد !




کلمات کلیدی :

الکسا