سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکوه خانواده

ارسال‌کننده : گل دختر در : 89/11/7 4:47 عصر

 

در خبرها آمده بود که از ترم دیگر قرار است در دانشگاه ها کتاب «روانشناسی ازدواج و شکوه همسرداری» به جای کتاب «تنظیم خانواده» تدریس شود.  البته طبق عدم هماهنگی های معمول بعدش تکذیب شد و گفتند هنوز این درس به تایید نهایی نرسیده است(+). ما فعلا حرفمان را می زنیم تا ببینیم این دیالوگ های رسانه ای کی به آخر می رسد!

اغلب دانشگاه رفته ها تنظیم خانواده را می شناسند. واحدی عمومی که با تاکید بر مباحث بهداشت، سلامت و جمعیت روش های کنترل موالید را می آموزد. عمر این کتاب در ایران زیاد نیست. «جمعیت و تنظیم خانواده» ای که ما در پیام نور خواندیم چاپ اولش برمی گردد به سال 78.

همان  وقت که داشتم این درس را برای امتحان می خواندم نقد و نظر زیادی داشتم. الان دوباره کتاب را آوردم و نگاهی کردم. گفتم بگذار از ب بسم الله شروع کنیم. اصلا منظور از تنظیم خانواده چه بوده؟

صفحه 2 کتاب ما در تعریف تنظیم خانواده آمده:

« تنظیم خانواده طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، اتخاذ یک سیاست جمعیتی از سوی خانواده ها است که داوطلبانه و بر پایه آگاهی، بینش و تصمیم گیری مسئولانه توسط والدین به خاطر ارتقاء تندرستی و بهزیستی اعضای آن به مورد اجرا گذاره می شود.»

رفتم سایت سازمان بهداشت جهانی تا ببینم تعریف تنظیم خانواده در آن سایت چیست؟ (+)

Family planning allows individuals and couples to anticipate and attain their desired number of children and the spacing and timing of their births. It is achieved through use of contraceptive methods and the treatment of involuntary infertility. A woman’s ability to space and limit her pregnancies has a direct impact on her health and well-being as well as on the outcome of each pregnancy.

ظاهرا ما تعریف تنظیم خانواده سازمان بهداشت جهانی را برای خودمان بومی سازی کرده ایم یا اینکه سازمان بهداشت جهانی در طی این ده سال تعریفش تغییر کرده است! 

 در کتاب، تنظیم خانواده را فقط برای خانواده ها تعریف کرده ولی سازمان بهداشت جهانی آنرا برای افراد هم مفید می داند!

درست است که ما سعی کردیم در کتاب تنظیم خانواده آنرا بومی کنیم و غلظت خانواده اش را هم بیشتر- مثلا در ضرورت این بحث گفته که به اقتصاد خانواده و رشد کیفیت تعلیم و تربیت کمک می کند- اما به نظرم همیشه باید سرچشمه را دید. 

در مبحث جهانی تنظیم خانواده بیش از آنکه حیات و بقای خانواده مهم باشد سلامت افراد و رشد رفاه و توسعه اجتماعی مد نظر بوده.

در آموزه های دینی، خود ِ خانواده هم به عنوان یک نهاد کوچک اجتماعی اجر و قرب دارد. زوجین تلاش می کنند تا این نهاد را حفظ کنند. تبدیلش کنند به محیط امن و امانی که تربیت کننده نسل صالح فردا باشد. این وسط شاید مجبور هم بشوند کمی از خودشان بگذرند و برای یک هدف مشترک هم دل شوند.

. اما در رویکردی دیگر- به فرض مشابه بودن تعریف خانواده- زن و مرد پس از تشکیل خانواده هم باید مدام مراقب نیازهای خود باشند، خودمحوری شان را بیشتر کنند. باید حواسشان باشد که خودِ خانواده برایشان زحمت اقتصادی یا سلامتی نداشته باشد. 


حالا خدا کتاب «روانشناسی ازدواج و شکوه همسرداری» را به خیر کند. اسمش که چنگی به دل نزده؛ اما اینکه خواستند رویکرد کتاب تنظیم خانواده را – با حفظ مباحث علمی اش- به سمت خانواده معطوف کنند هم جای شکر دارد.

 کاش اسمش را گذاشته بودند شکوه خانواده

 

 




کلمات کلیدی : خانواده، ازدواج، تنظیم خانواده، شکوه همسرداری

میخواهم خنده هایش برای خودم باشد

ارسال‌کننده : در : 89/9/16 6:52 عصر

سرکلاس بحث این بود که چرا بعضی از پسرهایی که هر روز بایک دختری ارتباط دارند، دنبال دختری که تا به حال با هیچ پسری ارتباط نداشته اند برای ازدواج می گردند! اصلا برایمان قابل هضم نبود که همچین پسرهایی دنبال این طور دخترها برای زندگیشان باشند!

 این وسط استادمان خاطره ایی را از خودش تعریف کرد:

ایشان تعریف میکردند من در فلان دانشگاه، مشاور دانشجوها بودم، روزی دختری که قبلا هم با او کلاس داشتم وارد اتاقم شد، سر و وضع مناسبی از لحاظ حجاب نداشت، سر کلاس هم که بودیم مدام تیکه می انداخت و با پسرا کل کل می کرد و بگو بخند داشت، دختر شوخی بود و در عین حال ظاهر شادی داشت.

سلام کرد گفت حاج آقا من میخواستم در مورد مسئله ایی با شما صحبت کنم، اجازه هست؟
گفتم بفرمایید و شروع کرد به تعریف کردن.

"راستش حاج آقا توی کلاس من خاطر یه پسرَ رو میخوام، ولی اصلا روم نمیشه بهش بگم، میخوام شما واسطه بشید و بهش بگید، آخه اونم مثل خودم من خیلی راحت باهام صحبت میکنه و شوخی میکنه، روحیاتمون باهم می خوره، باهم بگو بخند داره، خیلی راحت تر از دختر های دیگه ای که در دانشکده هستن بامن ارتباط برقرار میکنه و حرف میزنه، از چشم هاش معلومه اونم منو دوست داره، ولی من روم نمیشه این قضیه رو بهش بگم میخواستم شما واسطه بشید و این قضیه رو بهش بگید."

حرفش تمام شد و سریع به بهانه ایی که کلاسش دیر شده از من خداحافظی کرد و رفت.
در را نبسته همان پسری که دختر بخاطر او بامن سر صحبت رو باز کرده بود وارد اتاق شد. به خودم گفتم حتما این هم بخاطر این دخترک آمده، چقدر خوب که خودش آمده و لازم هم نیست من بخواهم نقش واسطه رو بازی کنم!

پسر حرفش رو اینطور شروع کرد که: من در کلاسهایی که می رم، دختری چشم من رو بد جور گرفته، میخوام بهش درخواست ازدواج بدم، ولی اصلا روم نمیشه و نمی دونم چطوری بهش بگم!

بهش گفتم اون دختر کیه: گفت خانم فلانی!

چشم هام گرد شد، دختری رو معرفی کرد که در دانشکده به مریم مقدس معروف بود!!

گفتم تو که اصلا به این دختر نمی خوری، من باهاش چندتا کلاس داشتم، این دختر خیلی سرسنگین و سر به زیر ِ، بی زبونی و حیائی که اون داره من تا الان توی هیچ کدوم از دخترهای این دانشکده ندیدم، ولی تو ماشاءالله روابط عمومیت بیستِ! فکر میکنم خانم فلانی (همون دختری که قبل از این پسر وارد اتاق شد و از من خواست واسطه میان او و این پسر شوم) بیشتر مناسب شما باشه!

نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به پاسخ دادن:

"من از دختر هایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد، من دوست دارم زن زندگی ام فقط مال خودم باشه، دوست دارم بگو بخند هاشو فقط با مرد زندگیش بکنه، زیبایی هاش فقط مال مرد زندگیش باشه، همه دردو دل هاشو با مرد زندگی ش بکنه، حالا شما به من بگید با دختری که همین الان و قبل از ازدواج هیچی برای مرد آینده اش جا نذاشته من چطوری بتونم باهاش زندگی کنم؟!
من همون دختر سر به زیر سرسنگینی رو میخوام که لبخندشو هیچ مردی ندیده، همون دختری رو میخوام که میره ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به این باشه که کدوم پسر حرفی میزنه تا جوابش رو بده چار دنگ به درسش ِ و نمراتش عالی!
همون دختری که حجب و حیاءش باعث شده هیچ مردی به خودش اجازه نده باهاش شوخی کنه، و من هم بخاطر همین مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که اصلا به خودم جرات ندادم مستقیم درخواستم رو بگم."





کلمات کلیدی : حجاب، ازدواج، زیبایی، حیاء، وقار، مریم مقدس، خواستگاری، روابط عمومی، نامحرم

که درین مهریه برتر باشیم

ارسال‌کننده : گل دختر در : 89/8/21 12:29 عصر

شاید اوایل فکر می کردم مهریه 14 سکه فقط مال کسانی هست که می خواهند پیش مقام معظم رهبری عقدشان خوانده شود. من هم مدتی به همین آرزو بودم؛ ولی متاسفانه زمان ازدواجم دیگر آقا برای کسی خطبه نمی خواندند.

 دلیلی برای مهریه بالا گفتن نداشتم؛ چون همه می دانند و می گویند «کی داده کی گرفته!» نمی خواستم با مهریه بالا خودم را بدنام کنم و به زور به اطرافیان بقبولانم که حواستان باشد شأن من خیلی بالاتر از این حرفهاست. مهریه بالا را یک جور کلاس گذاشتن کاذب می دیدم که خانواده دختر می خواهند با این کار داماد را تهدید کنند که اگر دست از پا خطا کنی مهریه را اجرا می گذاریم و بدبخت می شوی! البته از حق نگذریم تا حدی هم موثر هست. مثلا عروس های مهریه بالای فامیل، بیشتر ناز می کنند و همه فامیل ترس دارند که مبادا از چیزی برنجند و خدای نکرده مهریه را اجرا بگذارند.

 

اگر می خواستم فقط به حساب شغل پدر، مدل زندگی و شرایط ظاهری خودم نرخ مهریه بگویم منعی برای چندهزار سکه هم نبود. اینطور نیست که خانواده های ثروتمند دخترشان هم مارک دار و گران قیمت باشد و خانواده فقرا دخترشان را در حراجی شوهر بدهند! اگر عمیق تر به موضوع مهریه نگاه کنیم می بینیم که جنبه مادی کمترین وجه قضیه هست؛ یک تیر و دو ..که نه، چندین نشان است!


من برای انتخاب مهریه ام سه اعتقاد اصلی داشتم:

 
1-مهریه در اصل به معنای هدیه داماد به عروس هست. خدا به دامادها گفته  به عروس خانم هدیه بدهند و این خانوم هست که می تواند حدود هدیه اش را مشخص کند. کی می شود «هدیه» را به زور دادگاه، عاشقانه تقدیم کرد؟ «مهرها را سنگین نگیرید. مهر و محبت را باید خداوند مهربان فراهم آورد.» (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) هرچه نرخ مهریه ها بالاتر می رود از اصل هدیه دادن عاشقانه عدول می کند و ازدواج را می کند معامله. انگار که دختر خانوم اتیکت قیمت خورده باشد و داماد مشتری که تازه نقد هم ندارد و می خواهد چک و سفته بدهد! من هدیه می خواستم نه پول زور!


2- به نظر من حتی با دید معامله، 14 سکه نقد بهتر است از 1000 سکه نسیه آن هم به زور دادگاه و دادخواست و قسطهای چندین ساله. من که از همان اول خیلی جدی گفتم اهل نسیه و کی داده کی گرفته نیستم و خب از همان ماه اول بعد از عقد شروع کردم به گرفتن مهریه ،هدیه، ام.

3-مهریه یعنی اینکه داماد از روی علاقه به همسرش چیزی که در چنته دارد تقدیم کند. کجا گفته اند که مهریه فقط مادی هست که ما اینقدر فقط داریم روی عدد و رقمش چانه می زنیم؟ زشت است... مسلمانیم خیر سرمان.در حکایات هست که زمان پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم-  آموزش قرآن به زوجه هم مهریه بوده است. یا در قرآن می خوانیم که مهریه دختر حضرت شعیب این بوده که موسی-علیه السلام- چند سالی برای حضرت شعیب کار دامداری کند. اگر می خواهید بدانید داماد چند مرده حلاج است به نظرم بهتر است مهریه را از جنسی قرار دهید که فقط خود داماد از عهده اش بر بیاید؛ نه اینکه صاف دستش را بکند در جیب پدر و هیچ زحمتی برای هدیه دادن به همسرش متقبل نشود. هدیه برای زوجه شیرین است؛ چون می دانه همسرش «تلاش» کرده تا آن هدیه را تقدیمش کرده.


مهریه می تواند به زندگی جهت بدهد. این را البته بعد از انتخاب مهریه ام فهمیدم و بسیار هم از انتخابم خوشحالم. البته هر کس مهریه را می شنود می گوید بیچاره داماد! نقدش کم است و غیرنقدی اش چندین ماده و تبصره دارد. چه مصیبتی داشتیم سر توضیح مهریه برای مراسم عقد و ثبت محضری و هر کسی که ازمان می پرسید حالا مهریه تان چقدر هست؟!

 
من مهریه ام را دوست دارم. خیلی هم دوست دارم. هم قرآن مبارکش را؛ هم 14 سکه ای که به برکت چهارده معصوم – علیهم السلام- هست؛ هم 14 سفر زیارتی به مکه و کربلا و مشهد؛ هم 110 سخنرانی دینی که همسر تعهد کرده در موضوعات سیاسی- اجتماعی خطابه کند (تقریبا 10 تایش ایراد شده)؛ هم 5 کتابی که قرار است بنویسد و یکی اش هم درباره ازدواج آسان است؛ هم حفظ کل قرآن!


(البته یک تشکر هم ویژه به آقای همسر بدهکارم که این مهریه شگرف را با خوشرویی پذیرفته و در حدتوانش از عهده برآمده)

مهریه حتی می تواند کارکرد تبلیغی داشته باشد. در انتخاب مهریه تان خلاقیت داشته باشید. البته نه تا این حد که بال زنبور و پوست پیاز باشد!  ببینید از همسرتان انتظار چه مدل زندگی دارید همان را به زبان مهریه از او بخواهید. اگر ارقام نجومی سکه طلب می کنید؛ ناراحت نباشید که همان را جلوی رویتان بیندازد و برود پی زندگی اش.

مدت ها بود می خواستم درباره مهریه ام بنویسم؛ اما بهانه ای نداشتم. صبح که مادرشوهرم تماس گرفتند و گفتند بروم در این  سایت ثبت نام کنم بهانه این مطلب هم فراهم شد. ( سایت باشگاه زوج آسمانی از دارندگان مهریه 14 سکه و کمتر ثبت نام می کند و برایشان برنامه هایی دارد) فکرش را هم نمی کردم روزی برسد که مادرهمسرم سوژه وبلاگم را جور کند! کاش بقیه وبلاگ نویسان هم درباره مهریه شان بنویسند؛ چه کم چه زیاد. اصلا بگذارید خودم چند نفری را که می شناسم متاهل هستند دعوت کنم:

مدیر پارسی بلاگ ( مهندس فخری)  | منبرنت( حاج آقا نجمی)| شب نوشت | بچه های قلم  | این همینه... همین | دودینگ هاوس | یک+یک=یک ( سارا مسعودی)|عاشقانه (سادات موسوی) | خاکستر سرد (ا.سادات هاشمی) | فرزند صبح ( آسیه سادات بنیادی) | مادرستان |ماه ناتمام | و باقی دوستان از قلم افتاده... 

 




کلمات کلیدی : ازدواج، مهریه، ازدواج آسان، 14 سکه

همه الا یکی

ارسال‌کننده : گل دختر در : 89/7/17 11:30 عصر

بعضی خانم ها...
بله قربان گوی صاحب کار هستند؛
مرید محض همه جور مدل و مد هستند؛
التماس استاد و دانشجو می کنند؛
 
اما ننگ می دانند به همسرشان یک «چشم» ناقابل بگویند.



کلمات کلیدی : همسر، ازدواج، زندگی

طلا و مس؛ روایت همسر یک روحانی

ارسال‌کننده : گل دختر در : 89/3/30 1:22 صبح

طلا و مس روایت همسر یک روحانی است.
زهرا سادات، درس نخوانده، همسر طلبه اش را درس اخلاق می دهد؛
دختر همسایه را قرآن خوان می کند؛
پرستار بخش را به زندگی خانوادگی اش بر می گرداند؛
و ...

کارهای تبلیغی، تربیتی و اقتصادی اش شب و روز ندارد.

 

یک صحنه فیلم را خوب فهمیدم
می دانم فقط امثال من می فهمند
آنجا که آقا سید لباس روحانیت بر تن کرد
و زهرا سادات با آن لهجه شیرینش ماشاالله گفت.

وقتی که همسرم لباس روحانیت می پوشد و من

تحسین می کنم.

زهرا سادات نیستم
اصلا این همه فداکاری در من نمی گنجد؛
اما روایت غریبی است
روایت ما
همسر روحانی





کلمات کلیدی : طلبه، همسر روحانی، ازدواج، طلا و مس، زهرا سادات

   1   2      >

الکسا