سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چگونه یک زن نمونه باشیم؟

ارسال‌کننده : در : 88/10/20 12:0 صبح

زنان موفق؟!وقتی می‌گویند «زن موفق» یا «نمونه»، شاید ناخواسته یاد زنان مطرحی مثل پروین اعتصامی و سیمین دانشور و برگزیدگان مسابقات ورزشی و علمی جهانی بیفتیم که اغلب به خاطر موفقیت آن‌ها در حوزه‌ی تخصصی‌شان، تردیدی در موفق بودنشان به خودمان راه نمی‌دهیم.

درست به همین دلیل است که خیلی از زنان، سعی دارند در یکی از این حوزه‌های علمی، هنری، ورزشی و یا کسب و پیشه، به «موفقیت» برسند -موفقیتی که شاخصه‌هایش را جامعه‌ی کنونی دارد تعریف می‌کند- و ذهنشان به‌ندرت متوجه معیارهای یک «همسر نمونه»، یا «مادر خوب» می‌شود.

این همان تغییر مفاهیمی است که هم من و هم تا حدودی گل‌پر، قبلا به آن اشاره کرده بودیم.

وقتی در جامعه، زنانی مطرح می‌شوند که یا در یکی از رشته‌های ذکر شده به مقامی رسیده‌اند و یا حتی یک کار غیرمعمول، مثل رانندگی کامیون و یا اتوبوس‌های شهری انجام داده‌اند؛ یعنی که نظام جامعه دارد شاخصه‌های «موفقیت» و «پیشرفت» را تعریف می‌کند. یعنی از نظر این جامعه، زنانی موفق‌اند که این‌گونه باشند. به همین راحتی وظایف اصلی زن کنار گذاشته می‌شود و تعریف زن موفق براساس این شاخصه‌ها شکل می‌گیرد؛ زنی موفق است که یا در یک شغل خاص پذیرفته شود، یا در سطح بین‌الملل مقام علمی‌ای را کسب کند، یا هنرپیشه‌ی خوبی باشد، یا قهرمان دوچرخه‌سواری شده باشد و یا به پست‌هایی مثل نمایندگی مجلس یا وزارت رسیده باشد.

این شاخصه‌ها در تعریف «موفقیت» و «رشد»، کم‌کم در افراد جامعه درونی می‌شود، بی‌این‌که کسی از میزان درستی چنین معیارهایی سؤال کند.

وقتی حرف از کسب موفقیت می‌شود و با افراد «موفق» صحبت می‌شود یا با آن‌ها مصاحبه‌هایی صورت می‌گیرد، کسی کاری به این ندارد که این دختر موفق یا زن نمونه، در زندگی شخصی‌اش، در نقش دختری، همسری یا مادری‌اش چطور فردی است و آیا در خانواده و در نقش‌های فطری و غریزی‌اش هم به همین میزان موفق است؟ همان‌طور که کسی از میزان موفقیت پروین اعتصامی در زندگی مشترکش نمی‌پرسد، و کسی درباره‌ی موفقیت یا عدم موفقیت سهراب سپهری در نقش یک «مرد» سؤال نمی‌کند.

من هرگز منکر اهمیت علم و ارزش چنین موفقیت‌هایی نیستم؛ ولی معتقدم که براساس هدف آفرینش و وظایف محوله به انسان، باید در تعریفی که از موفقیت یا پیشرفت ارائه می‌شود، برای این اموری که ذکر شد، اولویت چندم در زندگی قائل شد.

اولویت اول در زندگی یک انسان به طور کلی، براساس وظایف تعریف شده‌ی او و هدف نهایی خلقتش مشخص می‌شود. اگر بخواهیم اولویت‌های زندگی زنان را هم بر این اساس تعیین کنیم، آیا واقعاً به نتایجی مشابه وضع موجود می‌رسیم؟ آیا تعریفی که براساس وظیفه و هدف الهی از «موفقیت»، «رشد» یا «پیشرفت» ارائه می‌شود، با تعریفی که الان در جامعه رایج است، یکی خواهد بود؟ آیا باز هم صرف مطرح بودن یک زن در شغلش، هنرش، تحصیلش و ...، به او لقب «نمونه» خواهیم داد؟ و آیا باز هم شاهد جابجایی نقش‌های زن و مرد که مسبب بسیاری از مشکلات فعلی جامعه است، خواهیم بود؟




کلمات کلیدی : موفقیت، بازتعریف مفاهیم، زنان نمونه، جامعه، شاخصه‌های موفقیت

آزاد باشیم یا نباشیم؟!

ارسال‌کننده : در : 88/10/1 12:33 عصر

آزادی

طرف داشت از توی خارها می‌رفت، هی احتیاط می‌کرد و فکر می‌کرد که پایش را کجا بگذارد که پَر لباسش به خارها نگیرد و زخم و زیلی نشود. رفیقش جلوتر از او، بی‌خیال خارها و تکه‌پاره شدن لباس‌ها و مجروح شدن پاهایش، تند و تند قدم برمی‌داشت؛ غافل از اینکه در دو متری‌شان، جاده آسفالته‌ای کشیده‌اند!

شده است حکایت الان ما! آمده‌ایم پشت سر پرچم‌داران آزادی و برابری جنسیت راه افتاده‌ایم و سعی داریم یک جورهایی اسلامی‌اش کنیم. افتاده‌ایم وسط خارها و هی چپ و راست می‌شویم که خراش برنداریم و همه‌اش دل خوش کرده‌ایم به آن چند تا شاخه گلی که وسط خارها سبز شده‌اند؛ غافل از اینکه شاید راه کم دردسرتری هم وجود داشته باشد. خوشحالیم که آزادی داریم، می‌توانیم درس بخوانیم، دانشگاه برویم، توی جامعه فعال باشیم، کار کنیم، دستمان توی جیب خودمان باشد، توی رشته‌های ورزشی هم‌صف مردان باشیم و توی خلق آثار هنری ازشان پیشی بگیریم.

خوشحالیم که «نسبتاً» آزادیم. اما حالا این آزادی به قیمت از دست دادن چه چیزهایی حاصل می‌شود، مهم نیست. این آزادی چقدرش با فطرت ما سازگار است، کاری نداریم. چقدر به نفع نظام جامعه است، نمی‌دانیم. چقدر در جهت هدف خلقت و سعادت اخروی است، بهش فکر نمی‌کنیم. همین که نسبتاً آزادیم و داریم فاصله‌مان را با مردها کم می‌کنیم و نیازمان را از آن‌ها می‌بُریم، کافی است.

این‌ها را یک متحجر خانه‌نشین نمی‌نویسد. این‌ها را گلسایی دارد می‌نویسد که از وقتی یادش است سر توی کارهای مختلف کرده و حضور در جمع و جامعه و کار و کارگروه، برایش حکم آب حیات‌بخش را دارد. اما از هفته‌ی پیش که این مطلب را نوشتم و بازخورد مطلب را دیدم، تا به امروز دائماً دارم به همین چیزها فکر می‌کنم.

به اینکه دستاورد همه‌ی این آزادی‌های نسبی ما، همه‌ی این موفقیت(!)های زنان، برای خودشان، برای جامعه‌شان و برای آخرتشان چه بوده است؟

به اینکه چرا توی سیره‌ی پیامبر(ص) و در کلام علی(ع)، بزرگ‌ترین جهاد زن، «همسرداری» معرفی شده است(1) و نه حصول استقلال مالی و کسب فلان رتبه‌ی علمی و امثال این‌ها. «بزرگ‌ترین جهاد» خیلی حرف توی خودش دارد ها! هم سخت‌ترین است، هم جهادکننده‌اش برترین است و هم نشانه‌ای است از کمال. این موفقیت‌ها و «لزوم حضور»ی که امروز ازشان بحث می‌کنیم، توی سیره‌ی معصومین چه جایگاهی دارد؟

تمام این هفته به این فکر می‌کردم که چقدر تعاریف ما از «پیشرفت»، «موفقیت» و «رشد» درست است و مطابق با هدف خلقت، و تا به حال چند بار نشسته‌ایم این‌ها را برای خودمان بازتعریف کرده‌ایم؟ و چطور شد که تفکر کهن ما زنان، تغییر کرد و فخر و رشد را در اموری مثل تحصیلات و درآمد و کسب مدال دیدیم؟

شاید درباره‌ی چند خط آخر، بیشتر بنویسم...

1. جهاد المرأة حسن التبعّل (وسایل شیعه ج 11، ص 15). این حدیث ظاهرا از پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و امام هفتم(ع) نقل شده است.




کلمات کلیدی : آزادی، زن، فطرت، آخرت، سعادت، شرع، بازتعریف مفاهیم، برابری جنسیت

الکسا