سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مفهوم زندگی را گم کردیم

ارسال‌کننده : در : 90/1/6 8:26 عصر

دستان چروکیده‌ی پیرزن از شدت لرزش لحظه‌ایی آرامش نداشت.
صورتش بدون رمق، اینقدر هم چروکیده که شاید می‌شد ده‌ها شاه‌راه اشک برایش پیدا کرد.
سواد نداشت، ولی از صدتا تحصیل کرده منطقی‌تر و دلنشین‌تر صحبت می‌کرد، برای کوچکترین گره‌ها راه حل داشت...
دو تا از پسرانش شهید شده‌بود.
دو پسر دیگرش مهندس برق و جراح، دخترش هم محقق و نویسنده.
اینقدر جذاب و دوست داشتنی بود که فقط می‌خواستم ساعت‌ها برایم حرف بزند، در طول صحبت‌هایش یک بار هم  نق‌نوق و گله‌مندی نشنیدم، فقط از زیبایی‌ها و شیرینی‌های زندگی‌اش می‌گفت... می‌گفت همین که ثمره‌ی تلاش هایم (فرزندانش را می‌گفت) را می‌بینیم روزی هزاران بار خدا را شکر می‌کنم...
بعدها فهمیدم این خانم ده سال بعد از ازدواجش همسرش را از دست داده و یک تنه این زندگی را چرخانده!

چند وقت پیش این خبر را خواندم، نمی‌دانم چرا ناخودآگاه یاد این پیرزن افتادم...
بدجوری افسوس خوردم، اینکه چقدر با این عملکردها شأن و منزلت زن را پایین آوردند! اینکه بی ارزش‌ها را برایمان ارزش جلوه دادند! بیراهه را بجای راه برای دختر امروز ما نشان دادند!
اینک زن را با یک ماشین کوکی اشتباه گرفته‌اند!

و چقدر رقت برانگیزناک عنوان "ستاره دخت ایران اسلامی " را برایش انتخاب کردند!
آنقدر با خواندن این خبر ناراحت شدم که ساعت ها مات و مبهوت به خبر نگاه می‌کردم و می‌گفتم: " یعنی تا این حد؟!" و نمی‌دانستم قهقهه بزنم یا گریه!
آقایانی که پشت میز نشسته‌اید و نمی‌دانم دقیقا هدفتان از برگزاری این سیرک چیست! ولی همین قدر بدانید با این کارتان اولین تو دهنی را به اسلام و بعد به زن و بعد به تمام مادران این آب و خاک کوبیدید! این کارتان یعنی بی ارزش کردن مفهوم زندگی برای دختر امروز...

عطش دختر امروز ما این چیزها نیست، دختر امروز ما به یک جو معرفت و صداقت نیاز دارد، به کسی که جواب تمام ندانسته‌هایش را بدهد، کسی که آینده را به بهترین شکل بر اساس موقعیت و استعدادش جلوی پایش بگذارد! و به او بگوید تو در جای خودت و به تناسب خودت بهترین هستی... دوست دارم بدانم برای این نیازها چه قدمی برداشته‌اید؟

.....................
خشت اول چون نهد معمار کج! تا ثریا می رود دیوار کج!




کلمات کلیدی : ارزش، دختر شایسته، گله مندی، منزلت زن، دختر مسلمان، صداقت، استعداد

انقلاب، دختر شایسته را به کجا رساند؟

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/11/16 3:1 صبح

قبل از انقلاب : هر سال دختر شایسته ایرانی در هتل هیلتون تهران انتخاب می شد و برای مسابقات جهانی به آمریکا صادر... ببخشید عازم می شد! حداقلهای یک دختر شایسته سن بین 14 تا 18، تجرد، رضایت نامه از والدین و ده نفر از دوستان، تسلط به یک زبان خارجه و طبیعتا زیبایی خیره کننده بود. دختران شایسته پس از انتخاب در بهترین حالت به سمت تبلیغات تلویزیونی و مجلات مد کشیده می شدند. مادرم تعریف می کنند که یکی از دختران مدرسه شان دختر شایسته شد و یک بار که شاه به شیراز آمد برای استقبالش رفت و گل تقدیمش کرد و خب آن سالها خیلی کار مهمی بود!

دهه شصت: ذکر خیر دختر شایسته – ولو با تغییر ملاک ها- کار ناشایستی بوده. خانم اسکندری که در دهه 60 سردبیر  نشریه "زن روز" بودند می گوید: "من در همان زمان هم که سردبیر نشریه بودم این طرح را دادم، اما بر اساس جو آن زمان مخالفت شد و می گفتند که چگونه می شود دختری را نمونه انتخاب کنید و فضای ارزشی آن زمان را نداشته باشد؟ البته من می گفتم می توانیم گروهی را به عنوان نمونه انتخاب کنیم، اما این طرح پذیرفته نشد. "

دهه هشتاد: طرح دختر شایسته با تغییر نام به "دختر نمونه" و با تغییر ملاک ها دوباره سر زبان  افتاد. طرحی که هنوز چند و چونش مشخص نیست. برخی می گویند باید گروهی را که هرکدام جلوه ای از ارزشهای یک دختر مسلمان دارند را نمونه معرفی کنیم و بعد بگوییم تنها حضرت زهرا – سلام الله علیها- جامع تمام این صفات هستند. بعضی، همکارهای نهادهای مختلف را طلب می کنند. عده ای شاخص گذاری برای ملاک های معنوی را سخت یا محال می دانند. گروهی هم معیارهای جالبی مثل با حجاب بودن، با اخلاق بودن، فرزند صالح بودن و درس خوان بودن را مطرح کرده اند.

گل دخترانه: سیر منطقی درستی دارد این جریان و سرعتی هم لاک پشتی. ابتدا رد انتخاب ناشایست دختر شایسته، سپس شک در تکرار اشتباه گذشته و بعد تلاش برای خلق ملاک هایی معنوی؛ کاری که باید همان اوایل انقلاب می شد و هر وقت هم از آبش بگیرند تازه است.

فعلا تا اینجا را داشته باشید که وضعیت زنان در طول انقلاب به اینجا رسیده که مادری که زمان انقلاب اوایل جوانی اش بوده و محیط فاسد جامعه قهرا از بسیاری تفریحات سالم و فرصت های علمی منعش می کرده و حتی ارتباط با همکلاسی هایش برای خانواده اش نگران کننده بوده ولی با تلاش خودش درس خوانده و دانشگاه قبول شده... من امشب پای کامپیوتر شخصی همین مادر نشسته ام و دارم صفحات اینترنتی که برای سخنرانی اش مطالعه کرده را خوراک مطلبم می کنم و برای همین هم هست که در این نوشته نیم فاصله ندارم! خرده نگیرید...

+ یکی بود یکی نبود ...یه دختر نمونه بود



کلمات کلیدی : زنان، دختر، انقلاب اسلامی، دختر شایسته، دختر نمونه

الکسا