سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق به زور سکه

ارسال‌کننده : در : 89/7/1 10:45 عصر

مرد نه زنش را میخواست و نه زیر بار پرداخت مهریه می رفت، آنقدر زنش را آزار داد تا زن بخت برگشته بگوید: "مهرم حلال جانم آزاد" ! (1)
زن، هم مهریه اش را بخشید، و هم از تمام حقوقی که داشت! (2)

ولی اینبار قضیه برعکس بود...

زن زندگی را برای مرد تلخ کرده بود. آنقدر به یکدندگی اش ادامه داد تا مرد تحملش تمام شد و گفت: "زن طلاقت می دهم"!
این حرف که از دهان مرد بیرون آمد، زن لبخندی زد و زیر لب گفت موفق شدم!

زن دیگر تحمل زندگی با این مرد را نداشت(3)، تمام کارهای زن بخاطر این بود که او را راضی به طلاق مع المهر کند و حقش را بگیرد!

اگر مرد می دانست در اسلام جای این زرنگ بازی ها نیست...
و  زن از حقوقش آگاه بود...
هیچکدام دست به این کارها نمی زدند!

پ.ن ..................................
1ـ و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگرى به جاى همسر خود انتخاب کنید، و مال فراوانى (بعنوان مهر) به او پرداخته‏اید، چیزى از آن را پس نگیرید! آیا براى بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشکار متوسل مى‏شوید؟! سوره نساء آیه 20

2ـ آنها [زنان مطلّقه‏] را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایى شماست سکونت دهید و به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید (و مجبور به ترک منزل شوند) و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند و اگر براى شما (فرزند را) شیر مى‏دهند، پاداش آنها را بپردازید. سوره طلاق آیه 6

3ـ و هنگامى که زنان را طلاق دادید ... یا به طرز صحیحى آنها را نگاه دارید (و آشتى کنید)، و یا به طرز پسندیده‏اى آنها را رها سازید! و هیچ گاه به خاطر زیان رساندن و تعدّى کردن، آنها را نگاه ندارید ... 231 بقره



کلمات کلیدی : مهریه، نفقه، طلاق، محبت، حقوق، تهمت، آشتی

شوهرم یک بی عرضه است

ارسال‌کننده : در : 89/3/27 11:56 عصر

چند وقت پیش یکی از دوستان قدیمی ام را در اتوبوس دیدم، دست پسر هشت ساله اش را محکم چسبیده بود . قیافه اش خیلی با چهار سال پیشش فرق داشت. تعجب کردم از اینکه در طی این مدت اینقدر شکسته تر نشان می داد.

طرفش رفتم و سلام کرد. با خوشحالی جواب سلامم را داد. شروع کردیم به صحبت کردن، خیلی این دست اون دست کردم تا ازش نپرسم چرا اینقدر قیافه ات فرق کرده، اخر ته دلم تاب نیاورد و پرسیدم.

او هم انگار منتظر بود تا سر صحبت باز شود شروع کرد به درد و دل کردن. من فقط حرف هایش را گوش میدادم و افسوس می خوردم.

صحبت هایش را اینطور شروع کرد که :
"من چند سال زودتر از سه خواهر دیگرم ازدواج کردم. اوایل زندگی ام با داری نداری شوهرم می ساختم، تا چهار سال بعد که خواهر ازدواج کرد، صاحب خانه شدن، دو خواهر دیگرم هم همینطور، به سال نکشید که صاحب خانه شد، ولی من هنوز بعد از ده سال زندگی با شوهرم نتوانستم صاحب خانه شوم، سه سال پیش یک قطعه زمین خریده، هنوز که هنوز نتوانسته دیوارهای خانه را بالا ببرد، وقتی گله میکنم، در جوابم می گوید دستم خالی ست پول ندارم، به او می گویم برو کار کن،بهانه می اورد و می گوید من هم آدمم، بیشتر از 13 ساعت هم کشش انجام کار ندارم ،نمی توانم. من هم نیاز به تفریح دارم ، و مدام با این حرفهایش بهانه می اورد. مدام باید از حرفهای فامیل و پدر و مادرم زجر بکشم که شوهرم بی عرضه ست، حتی بعد از ده سال عرضه درست کردن یک خانه را هم برای من ندارد که باید هنوز اجاره نشینی کنیم، آن هم در خانه ایی که آدم شرمش می آید کسی را دعوت به ان خانه بکند. من جلوی چشم فامیلم ابرو دارم. دیگر طاقت نیاوردم، اینقدر روی اعصابش راه رفتم تا خودش راضی شود از من طلاق بگیرد.  الان هم از دادگاه بر می گردم ... "

به این جای کلامش که رسید دست پسر کوچکش را گرفت و خداحافظی کنان از اتوبوس پیدا شد.

الان چند روز است که به او فکر میکنم، به بچه اش، به شوهرش که با چه امیدی شبانه روز زحمت می کشد ولی اخر کار زنش با گفتن کلمه بی عرضه جوابش را می دهد.
آن هم بعد از ده ! سال ! فکرش را بکن...

پ . ن ......................................
عشق در زندگی با چشم و هم چشمی از بین نمی رود، با حرف مردم سست نمی شود، با حسادت مخلوط نمی شود...



کلمات کلیدی : طلاق، محبت، حسادت، پول، چشم و هم چشمی، عشق

کی داده کی گرفته

ارسال‌کننده : در : 89/1/17 10:15 عصر

مراسم عقد کنان یکی از اقوام بود، مهریه اش را که قرائت می کرد، من فقط انگشت به دهان می ماندم که فردا چطور میخواهد این را به خانمش پرداخت کند!
به مادرش گفتم ، "چی شد که زیر بار این مهریه سنگین رفتید؟"
در جوابم یک جمله گفت:" کی داده کی گرفته"!

خیلی دوست دارم بدانم منظور آقایانی که این حرف را می زنند دقیق چیست؟

نمی دانم چون زن هستم این فکر را میکنم یا کلا احساسات مردها را درک نمیکنم، که چرا وقتی وسعش را نداری زیر بار این مقدار مهریه می روی؟ مگر تیغ زیر گردنت گذاشته اند که قبول می کنی؟

وقتی در دین ما تاکید شده که مهریه را حتماً به زن بدهید و ندادن مهریه به زن و حتی قصد اینکه از ابتدا مرد نخواهد مهریه را بدهد بر اساس روایات امر مقدس ازدواج را به اندازه زنا پست خواهد کرد نباید با مساله مهریه با عنوان کی داده و کی گرفته بر خورد! (1)

از طرفی زنانی را که بیشتر از پول خونشان مهریه تعیین می کنند، وقتی ازشان می پرسم چرا اینقدر زیاد! می گویند تضمینی ست برای اینده ام!
من هنوز که هنوز این کلمه تضمین را نتوانسته ام برای خودم حل کنم...

حتما این معنا را دارد که :
ترس از این داری که مبادا مرد زندگی ات فردا به راحتی زندگی اش را رها کند و برود؟ و حالا به زور مهریه سنگین هم که شده او را سر زندگی اش نگه داری، که این احمقانه ترین دلیلی که می شود گفت، چون اگر بخواهد طلاق دهد می تواند کاری کندکه نه تنها از مهریه ات بگذری بلکه چند برابرش را هم بدهی تا از این زندگی خلاص شوی. اصلا این بیشتر شبیه اسارت است تا زندگی.

بعضی ها هم که کمی عاقلانه جواب می دهند می گویند :
"مهریه نه زیادش خوبه نه کم!تضمینی واسه ادامه ی زندگی هم نیست!اما حداقل اونقدری باشه که اگر زندگی مشترک به طلاق انجامید زن بتونه با مهریه ایی که می گیره سرمایه ایی واسه خودش داشته باشه و بدون پشتوانه مالی نباشه! "

باز هم با این جواب قانع نمی شوم، چون مهریه حق زن است، بعد از عقد و بلافاصله بعد از امضای عقدنامه حق قانونی و مسلم اوست، نه این که اگر خدایی نکرده طلاق گرفتند بشود پشتوانه مالی!

مهریه زیاد نه تنها کمکی به ثبات ازدواج نمیکند، بلکه بالاتر از آن توهینی به عشق و علاقه دو نفر و معامله عشق با پول هست. الان در ایران جلسه خواستگاری بیشتر شبیه به یک بنگاه معامله ماشین شده تا مراسمی برای وصل دو نفر! فکر میکنم در هیچ جای دنیا، رسمی به مسخرگی رسم مهریه که در ایران رواج پیدا کرده است، وجود ندارد ...

به نظر من، مهریه هدیه ایی ست از طرف مرد به زن، هر چقدر هم که دوست داشت می تواند بکند، میخواهد کوه طلا مهر کند یا یک شاخه گل سرخ. اصلا شیرینی مهریه به این است که همان لحظه تمام و کمال موقع بله گفتن از مرد بگیری نه اینکه به زور دادگاه یا موقع طلاق گرفته شود!
پینوشت........
1ـ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ وَ لَا یَجْعَلُ فِی نَفْسِهِ أَنْ یُعْطِیَهَا مَهْرَهَا فَهُوَ زِنًا (الکافی ج:5 ص:383)




کلمات کلیدی : مهریه، محبت، اجبار، علاقه، تضمین ازدواج، اسارت، پشتوانه مالی

کاسه چه کنم

ارسال‌کننده : در : 88/9/12 9:49 عصر

اولی – هیچکس به ولخرجی زن من نیست … همیشه از من پول می‌خواد!
دومی – با اینهمه پول چه کار می‌کنه؟
اولی – نمی‌دونم، … چون هیچوقت بهش نمی‌دم!

زن گریه کنان رو به شوهرش می گوید: چرا حاضر نیستی یک پالتو پوست برایم بخری !؟ من اگر سرما بخورم و بمیرم که مخارج به خاک سپردنم برایت گرانتر تمام می شود. مرد با حسرت سری تکان داد و گفت : می دانم ، می دانم ، اما آخر آن فقط یک مرتبه است !
و
...
معمولا وقتی یک چیزی بین مردم باب شود برای آن لطیفه می سازند و وسیله ای برای خنده!

خوب این هم یکی از این موارد. ولی اینطور لطائف، بیشتر من را به فکر فرو می برد تا خنده! به این فکر که اینها ممکن است از کجا نشأت بگیرد، اصلا مگر هر خرج کردنی را ولخرجی میگویند!
در جایی خواندم که یکی از دلایل زیاد خرید کردن برخی خانم ها را پوشاندن نقاط ضعف درونی انها می دانست! البته این حرف شاید در ظاهر کمی قابل قبول باشد، ولی دلیل تام و کامل و معقولانه ای نیست.

بیشتر آن می تواند بی برنامگی و نداشتن نظم در زندگی باشد. ما همیشه پیش خودمان فکر میکنیم که اگر ما درآمد بیشترى داشته باشیم، تمام مشکلات و غصه‏هاى مالى ما حل مى‏شود، در حالی که این فکر غیر عاقلانه ست. درآمد زیادتر، درد را دوا نمى‏کند. اگر هزاری هم پولدار باشیم ولی برنامه اقتصادی درستی در زندگی نداشته باشیم باز هم به پولی و کمبود میخوریم.

یکی از مشکلاتی هم که اکثر خانم با همسرهایشان دارند سر این موضوع ست که چرا در خرید خانه خساست بخرج می دهند، و مرد هم در مقابل به او می گوید من خسیس نیستم تو ولخرج هستی! ولی از این غفلت دارند که اگر خرج شان را با دخلشان یکی شود دیگر نه مرد به زن می گوید تو ولخرج هستی و نه زن به مرد میگوید تو خسیس هستی!

اگر همان روز اول که حقوق را میگیرند، زن و مرد با هم برنامه ریزی کنند و حد خرج را برای هر کدام تعیین و خرج های اضافی را کم کنند دیگر آخر سر کاسه چه کنم چه کنم دست نمیگیرند! و این تکه ها را بهم نمی چسبانند!

+ توصیه‏هایى به خانم‏هاى خانه‏دار براى تنظیم اقتصاد خانواده‏




کلمات کلیدی : خانواده، اقتصاد، خساست، در آمد، برنامه ریزی، محبت، خرج اضافه

الکسا