سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افسانه ماندگاری

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/8/25 1:44 صبح

در شهر شیراز متولد شد ( همشهری خودمونه !)
در سال 1352 در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی چون به رشته شیمی بسیار علاقمند بود تحصیلاتش را در رشته شیمی ادامه داد . در سال سوم کارشناسی با ناصر ایرانپور - یکی از همکلاسی هایش- ازدواج کرد و هر دو پا به پای هم و در کنار هم در این رشته ادامه تحصیل دادند .
به عنوان رتبه اول دانشگاه در این رشته به همراه همسر خود با استفاده از بورس تحصیلی برای ادامه تحصیل به دانشگاه بیرمنگام انگلستان عزیمت کرد و نهایتا در سال 1360 با موفقیت درجه دکترای شیمی را کسب کرد .
افسانه صفوی نخستین زن ایرانی است که در رشته علوم پایه به مقام استادی دست یافت .
وی تا کنون بیش از 150 مقاله علمی در مجله های بین المللی چاپ کرده و کتابهایی در این زمینه تألیف کرده و دانشجویان بسیاری را در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا فارغ التحصیل کرده است .
ایشان همچنین عضو آکادمی علوم جهان سوم می باشد که شامل کشورهای اسلامی ، خاورمیانه و کشورهای منطقه جهان سوم است و به عنوان اولین زن ایرانی وارد این مجموعه شده است .
و موفق به کسب مدال افتخار و دانش از رئیس جمهور .
در ششمین همایش چهره های ماندگار نیز که به تازگی برگزار شد ایشون در رشته شیمی به عنوان چهره ماندگار شناخته شده اند .


با اینکه ایشون راز موفقیتشون رو توکل به خدا و علاقه به شیمی و حمایت های خانواده و همکاران عنوان کرده اند اما
سوال این است که در عرصه های علمی که زنان ما محدودیت خاصی ندارند و در آزمون ورودی دانشگاه ها گوی سبقت را از آقایون هم ربوده اند چرا چهره ماندگار خانم به ندرت یافت می شود؟ و یاحتی با معرفی یک چهره ماندگار خانم در همایش ممکن است این برداشت شود که معرفی این یک نفر هم برای فرار از طعنه و شکایات بعضی افراد بوده است .
 .
چرا این همه دخترکانی که به بهانه درس از ازدواج فراری هستند و زندگی مشترکشان را به قیمت کم شدن سایه مادر از فرزند و نارضایتی همسر فدا کرده اند ... چرا چهره آنها را ماندگار نمی بینیم؟
تب تحصیلات اینقدر در بین همه بالا گرفته که گمان می کنند در قدم اول باید تمام موانع تحصیل را کنار بزنند و محیط مساعدی را فراهم کنند تا بتوانند قله های ترقی را پشت سر بگذارند .
اما اگر خانمی توکل به خدا و علاقه واقعی به پیشرفت علمی داشته باشه مسلما حمایت هم براش حاصل میشه  ... و دیگه نیازی به کفگیر و ملاقه نیست !

*********

* از کشفیات جدید خانم عاشقانه، یکی از طلاب جامعه الزهرا و آشنا به وبلاگ هست و هنوز فاقد که دانشجوی رشته کامپیوتر پیام نور هم هستند . توی دلم بهشون گفتم گل دختر ثانی ! ورودشون رو به جمعمون تبریک میگم
* میلاد حضرت معصومه روز ملی ( گل ) دختران نامگذاری شده .
* استاد صرف : به زنهای بهشتی می گن حوریه و به مردهای بهشتی میگن غِلمان ( غلام ) یعنی اونا غلام زنهاشون هستن !
* الهی به بهشت و حور چه نازم؟ مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم




کلمات کلیدی :

زن و بندگی خداوند

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/8/14 8:26 عصر

روی یکی از بردهای جامعة الزهرا این حدیث رو نوشته بود:
بسمه تعالی
زن و بندگی خداوند
پیامبر گرامی اسلام از یاران خود می پرسند: در کدام لحظه زن به خدا نزدیکتر است؟
حضرت زهرا (س) پاسخ داد :
آن لحظه که زن در خانه خود می ماند و به امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد به خدا نزدیکتر است .
نهج الحیاة فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س) ص 176
تبلیغات جامعة الزهرا

یعنی این جامعه الزهرایی که ادعا دارن قطعه ای از بهشت هست ما رو از خدا دور می کنه؟
راستی این سوال رو پیامبر در جمع یارانشون مطرح کردند اما حضرت زهرا (س) پاسخ دادند... گرفتید نکته اش رو؟

                                                                                                                 _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
* روبنده ، پوشیه ، نقاب ، برقع ، هر چی... دوباره گریزی بهش می زنم در آینده . اما خواهشا مجدد با دقت بخونیدش . بعضا برداشتهای عجیب الخلقه ای  کرده بودند .
* یک جوان ایرانی لطف کردند به بازارگرمی بحث پوشیه افزودند .
* سر کلاس داشتم به ویروس مسری وبلاگ تعطیل کنون فکر میکردم که استاد این حدیث رو گفت : طوبی لمن فک کفیه و کف فکیه ( خوش به حال کسی که دستاشو باز کنه و دهنشو ببنده ) ... من که ساکت شدم . اما این جوابم نبود!
*! با یه گل بانوی وبلاگ نویس آشنا شدم . پس از تلاش شبانه روزی و آفلاین و چت فهمیدم در همسایگی کلاسمون در جامعة الزهرا تحصیل می کنند .
* بنده ی اپسیلون ( حقیر) ، طلبه ی صفرم...

 




کلمات کلیدی :

invisible hijab

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/8/8 12:2 صبح

هیئت دولت که خبر نکرده بود میخواد دو روز مازاد عید فطر رو تعطیل اعلام کنه ، ما هم بی خبر رفتیم مشهد . حکما امام رضا خبردار بوده اما دعوتنامه دقیقه نود به دستمون رسیده .
یکی از گلدختران وبلاگ نویس رو هم زیارت کردم در مشهد . فاطمه ،  نویسنده وبلاگ آخوندها از مریخ نیامده اند که در وصف مامان خانوم طلبه اش می نویسه .
شب جمعه بعد از سخنرانی آقای پناهیان در صحن جامع رضوی به مدد سرویس اس ام اس همدیگر را یافتیم . قبل از اینکه ببینمش نوشتم براش که من روبنده زدم . یهو جا نخوری منو می بینی !
اما دیدم نه بابا خودش اینکاره هست . با اینکه اون شب نزده بود اما شب قبلش زده بود و همیشه همراهش بوده . به همراه زندایی اش تشریف آورده بود و سلام مامان خانم رو هم به ما ابلاغ کردن . دعای کمیل را در کنار هم یک خط گفتیم و یک خط خندیدیم و یک خط خواندیم .
بعدش هم بی و با روبنده عکس انداختیم که باهش رو در زیر مشاهده میکنید . به قول فاطمه دو تا گلدختر 


  توی قم بیشتر از مشهد روبنده رایج هست . شاید به خاطر جامعه الزهرا یا اعراب ساکن قم . و شاید دیدن یک دختر روبنده ای برای مشهدی ها و البته بیشتر ،زوارِ از سراسر ایران عجیب باشه و به عبارتی لباس شهرت . اما باید دید چه شهرتی؟
شهرت شهوته که طرف زوووم بکنه و ببینه و لذت ببره یا شهرت عفت که اون خانوم به پاکی انگشت نما میشه ( انشاالله که در باطن هم همینطور باشه )
من که از پشت روبنده اونوری ها رو می دیدم کنجکاو ترین هاشون دو سه ثانیه نگاه می کردند و چون میدیدند چیزی عائدشون نمیشه به سراغ از ما بهترون می رفتن!
و احساس شخصیتم بود که فوران می کرد که جاان من می تونم به دور از احتمال گناه و نگاه شبهه ناک مثل یک انننننسان در خیابان قدم بزنم .
شاید احساس شخصیتم رو بشه یه جور غرور برداشت کرد و چه بهتر . غروری که نمی ذاره خودم رو ارزان آنلاین همه بکنم . دیدید کسی که اینیوز آنلاین میشه چقدر قدرت داره؟ همه رو می بینه و بقیه از حضورش بی خبرن .
روبنده مثل اینیوز آنلاین شدنه . مثل شیشه رفلکس . می بینی ولی نمی بینند . خریدارند ولی به این ارزانی نمی فروشی .
راستی به نظر شما این گل دختر چطور بستنیش رو میخوره؟!!!


اینم سوغات مشهد( روش کلیک کنید)




کلمات کلیدی :

تصویر

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/23 10:46 عصر

پس خداوند حضرت مریم را فرمود که روزه سکوت بگیر . لازم نیست از حق بگویی و از آن دفاع کنی که حقیقت خود به وضوح سخن خواهد گفت هر چند کوچک
                                 هر چند بی دفاع ،
                                            هر چند در گهواره ...

                                                            * * * * *                                                             
عکس ها خود حقیقت هستند ، نه با برداشتی از آن مقرونند و نه به تفسیری محتاج .
هر کسی که آنها را می بیند در می یابد .
اینجا در قم یا کمی آن طرفتر در ترکیه یا آن دورتر ها در سودان و یا فرانسه و ونزوئلا و انگلیس و ...
تفاوت چندانی ندارد
عکس ها حقایق قاب گرفته شده اند ...
تصویر خانه های ویران ، تصویر خیابان های خاموش ، خیابان های پرهیاهو ، تصویر درختچه های سوخته زیتون ، تصویر امدادگر صلیب سرخ که نوزاد خون آلود را به سمت دوربین های خبرنگاران می گیرد و به زبانی که نمی فهمم با خشم حرف می زند ، تصویر مردمی که می روند ، می دانند که باید فرار کنند ولی نمی دانند به کجا .
تصویر زنی که گریان و هراسان آوارها را پس می زند تا شاید همسر یا کودکش را پیدا کند .


تصویر زنی که صورت خیس اشکش را سمت آسمان گرفته و ظالمان را لعنت می کند .


تصویر زنی که سنگ به دست گرفته و خال دشمن را نشانه می رود .


تصویر زنی که غاصبان حجاب از سرش می کشند و لگدش می کنند و تنها نگاه پرمعنایش را به زمین دوخته است .


و تصویر نگاه منتظر کودکان به مشت های گره کرده شما در راهپیمایی روز قدس

هر وبلاگ یک فریااااااااد 

( به نقل از نشریه نگار- اولین نشریه بانوان فارس- با تصرف و تلخیص!)

 

 




کلمات کلیدی :

افــــطار

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/19 9:19 عصر

امشب افطاری مهمان دفتر توسعه وبلاگ دینی بودیم و بهانه ای بود برای افطار روزه سکوتم .
قبولم باشه!
اصلا نمی خوام در مورد حضور خانم های وبلاگ نویس در افطاری واینکه نزدیک بود مسئولان دفتر توسعه قِسِر(قصر؟غسر؟غصر؟...؟) از زیرش در بروند و بهانه بتراشند صحبت کنم . اصلا ! این رو هم نادیده بگیرید .
به هر حال زحمت کشیدند و مکان مناسبی فراهم کردند که جای بسی تشکر و تقدیر و مراتب احترام و سپاس گزارم .
افطار به صرف نماز و منبر و حاج آقا راستگو با مخلفاتی از سوپ و چلو مرغ و نوشابه بود . اول نمازمان را در مسجد امام حسین(ع) به جا آوردیم و سپس با جمعی از خانومها که خیلی هاشون رو برای اولین بار زیارت می کردم راهی رستوران شقایق شدیم . سه تفنگدار معروف ، عاشق یوسف فاطمه  ، بلنج ، ایمانه و نان و نمک و مسئول خانه وبلاگ نویسان تهران از گل دخترهای مجلس بودند . جای همسر یک روحانی هم خالی بود .
در رستوران خانم های جزب اللهی انتظار ما را می کشیدند و اگر بیشتر دقت می کردم از برق چشمانشان می شد توطئه شان را خواند . بعله ... روزه ام را با چای شور حاصل شیطنت دختران افطار کردم  .
شوق دیدار وبلاگ نویسهای قمی فرصت صرف کامل افطار را ازمان ربود . پس از دیدن یک پیام بازرگانی با مقدمه ای از جناب آقای نجمی به استقبال سخنان دل نشین حاج آقا راستگو رفتیم . یک تذکر انضباطی هم ضمیمه مقدمه کنید که :
 « دوستان وبلاگ نویس لطف کنند هنگام ایراد سخنرانی سیـــــب میل نکنند چون صداش در فضای رستوران طنین انداز می شود . »
و دیدم که با چه جسارتی در ملأ عام دقیقا روبروی جناب نجمی سیــــــب تناول فرمودند . جسارت وبلاگ نویسی یعنی همین ! و البته بعضی ها در خفا مشغول بودند که آن هم هنری میخواهد .

فکر می کردم که جناب آقای راستگو می خواهند مثل بعضی از حضرات روحانی بدون اینکه دستی در کار داشته باشند سخن برانند که خوشبختانه دیدم خودشان این کاره هستند وبه ترفند های خاص وبلاگ نویسی و جذب مخاطب ( مثل آلیس در سرزمین عجایب ! ) آشنا هستند . سخنان خوبی داشتند . در باره اینکه باید وبلاگ نویس خط مشیش را مشخص کند که آیا می خواهد با عنوانی مذهبی و برای افراد مذهبی وبلاگ بنویسد یا با عنوانی که به ظاهر مذهبی نیست مخاطبش را جذب کند و هر دو ضروری است .

و اما لب کلام : بیشتر کسانی که در همایش وبلاگ نویسان قرآنی شرکت داشتند از برنامه ها رضایت چندانی نداشتند و عنوان می کردند که کار جدیدی صورت نگرفت وافق های نوین برای وبلاگ نویسی قرآنی به رویمان گشوده نشد . علت امر این بوده که عنوان همایش بسیار دهن پر کن بود که « همایش وبلاگ نویسان قرآنی » است اینجا و انتظار پرداختن تخصصی به امر وبلاگ نویسی قرآنی می رفت .
 اما مجلس امشب عنوانش مجلس « افطار » بود و انتظار عمده ای که می رفت همان سوپ و چلومرغ و نوشابه و دیدار دوستان بود که بحمدلله برآورده شد . سخنان حاج آقا راستگو هم دسری بود بر افطار که به شیرینی مجلس افزود . خـــــوب بود . در مقام افطاری رضایت بخش بود . خسته نباشید .

جناب کشکول هم خیلی داااغ در مورد مراسم نوشتن که احتیاط مستحب هست بخونید . و شب نوشت باز هم در شب نوشت .   ( به علت مظلومیت حاد دوبله تبلیغ می کنم !) چون نشون بدیم اول و آخر شدن ملاک نیست تا ظهور که اول نوشته رو آخر میگم !!! به وبلاگ ایـــــن آقا هم سر بزنید ... هم در مورد افطاری نوشته و هم کدجاوای شهادت حضرت علی(ع) رو میتونید از اونجا کپی کنید و بذارید تو وبلاگاتون .

در قسمت عکس و مکث هم چندین عکس کار گذاشتم ... که هنوز غیر قابل دسترسیه.... ولی لینکشون رو اینجا می ذارم

یک . دو . سه . چهار . پنج . شش . هفت . هشت .
 




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >

الکسا