سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پدیده روبنده

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/10 6:23 صبح

14 فروردین 1385

-->اگر ضیق(ذیق؟ذیغ؟زیق؟...؟) وقت داریدتنها با خواندن متون آبی رنگ هم میتوانید نظر بدهید .<--

هنوز هم کارتن ها را کاملا باز نکرده ام ولی قابل سکونت است اینجا .

چند تا مطلب آخر که در مورد حضرت زینب اینها بود را کول کردم آوردم به همراه لینکهایی چند از دوستان و آشنایان و کنتور که شرط لازم و کافی حیات وبلاگ است !

سال جدید است دیگر و تحولات بنیادین . انشاالله اینجا به مدد امکان موضوع بندی پستها ، به صورت تخصصی تر به مسائل زنان بپردازم .

 

کربلا که رفته بودم به خاطر آلودگی محیط سفارش می کردند که ماسک بزنیم و من یک تیر دو نشان زدم و روبنده می زدم!

مکه هم که رفته بودم روبنده می زدم البته به سبب هیز چشمانی که در کوچه و خیابان ولو بودند !

شاید کمتر ، با کسی که روبنده بزنه مواجه شده باشید و حسش رو بهتون گفته باشه .

روبنده ، پوشیه یا جلباب نوعی از حجاب است که امروزه بیشتر اعراب از آن استفاده می کنند . قدیمها در ایران ما نیز زنان روبنده های سفیدی می زدند که در برخی فیلمها هم دیدیم اما پس از کشف حجاب توسط رضا خان کم کم از جامعه ما رخت بربست .

ساختار روبنده به صورت پارچه ای مستطیل شکل و مشکی است که انواع یک لایه ، دو لایه و سه لایه دارد . اولین لایه دارای شکافی برای دید چشم است . لایه دوم پارچه نازک و اغلب لطیفی به همان سایز لایه اول است که چشمها را بیشتر می پوشاند و لایه سوم کاملا صورت را می پوشاند . میتوان بنا به موقعیت از یک ، دو یا سه لایه استفاده کرد . این پارچه از پشت سر توسط بند یا کش روی سر محکم می شود .

در اغلب شهرهای ایران روبنده زدن رایج نیست و به سبب غیر متعارف بودنش کسانی که در شهر خودشان مثل قم یا مشهد هم روبنده می زنند در شهرهای دیگر از آن امتناع می کنند . اما در این قمی که ما ساکنیم روبندگان ! بیشتری هستند و اغلب آنها در کنار همسر روحانی شان دیده می شوند . با اینکه خود من هم در شرایطی روبنده زدم ام اما به محض دیدن چنین خانومی در خیابان اینقدر روی طرف زوم می کنم که یا من از رو بروم یا او... به هر حال پدیده عجیبی است ! وقتی خانومی را با روبنده از دور می بینی که  راه می رود نمی دانی دارد به جلو می رود یا عقب عقب راه می رود!!! عکسهایی که با روبنده میگیری که دیگر اند هنر عکاسی و چهره نگاری است ! اما آن زیر هم حال و هوای خودش را دارد .

وقتی روبنده می زنی : می توانی به هر جا خواستی نگاه کنی بدون اینکه کسی متوجه بشود ، می توانی آدامس بجوی بدون اینکه جلب نظر کنی ، می توانی حرف بزنی و بخندی بدون اینکه بهت بگن دختر سبک نباش! ، دیگر نیازی به گرفتن چادر و مراقبت از تخطی موها از زیر مقنعه نیستی ، و مهم تر اینکه ... می تواند خیالت راحت باشد که کسی نگاه گناه آلودی به تو نمی کند . البته نگاه چپ که فراوان است حتی در کشور های عربی که روبنده و چادر عربی قرین هم هستند اما تو مطمئنی که وظیفه ات را به نحو احسن انجام داده ای.

و البته معایبی هم دارد از قبیل کمبود نور ، اکسیژن ، نسیم خنک بهاری و ...نشان کردنتان که وای این دختره ملکه زیبایی است!

امروز در جامعه الزهرا دو ساعت کلاس نداشتیم و فرصتی بود برای تخلیه صحبتهای ایام تعطیلات . چهار نفر از همکلاسیهام که همگی همسر روحانی بودند به گفتگو نشستند و من شنونده بودم . از خاطرات تعطیلات گفتند تاااااا منع حجاب در فرانسه . دو نفرشان همیشه روبنده می زنند . ناراحت بودند که چرا نمی توانند در شهرهای دیگر روبنده بزنند ، یکی می گفت لباس شهرت است ، دیگری فتوایی را میگفت که گفته اند روبنده لباس شهرت نیست ، یکی دیگر تر می گفت  در کشورهای خارجی نباید چادر پوشید و آن یکی مخالفت می کرد . آخرش دستگیر ما نشد که چه کنیم . اما چیزی که مسلم است این است که لباس شهرت وقتی فتنه انگیز است که جای نگاه گناه آلود و معصیت گذاشته باشد ، آخر یک موجود سرتاپا سیاه را چه می شود کرد !

در پایان دو تجربه ام را در باب استفاده و تأمل در مورد پدیده روبنده ذکر می کنم که خالی از لطف نیست .

 

1-      در مواقعی که زن با وجود اینکه حجابش را کاملا رعایت کرده احتمال بدهد که مردی نگاه معنی داری به او می کند لازم است که بیشتر خودش را بپوشاند . مصداقش هم زائران ایرانی در عراق و عربستان که به خاطر جفت چشمان هیز مردان عرب اغلب روبنده می زنند البته برخی هم به بهانه اینکه روبنده جلب توجه می کند استفاده نمی کنند که بهتر است اینان پس از خواندن مطالب بالا تأملی کنند و کمتر بهانه بتراشند . ( قصد جسارت به مردان عرب نیست ، شاید به خاطر اینکه زنان عرب اغلب در زیر روبنده نهانند به دختران ایرانی لطف خاصی دارند! )

 

2-      با اینکه از قوم چادری طلبه هستم اما با دیدن خانوم روبنده ای حس خاصی بهم دست می ده . روبنده زدن نهایت حجاب هست ولی چه کنم ، وقتی می بینمشون حرصم می گیره!!!

مخصوصا اگه ناگهانی ببینم و دستکش هم پوشیده باشن و ذره ای ازشون پیدا نباشه . ولی این حس نه یک حرص گرفتن معمولیه بلکه یه جور احساس دوری می کنم باهاشون ، ارتباط باهاشون رو سخت می دونم و شاید کمی آمیخته با خوف هم باشه . و این هم از فواید روبنده است که نه تنها نگاهی رو برنمی انگیزه بلکه برمیگریزه! و من مطمئنم که برخی در مورد چادر پوشیدن ما هم این حس را دارند وگرنه چه دلیلی دارد که نگران پوشانیده ماندن دخترکانی چند باشند؟!

 

 

 برای دیدن تصاویر بیشتر کافیه توی گوگل سرچ کنید Niqab ... اگه با عنوان "روبنده" یا "پوشیه" دنبال عکس بگردید فقط سه دانه تصویر عائدتان می شود اما با عنوان Niqab یازده صفحه ناقابل! جای بسی شرمندگیست...




کلمات کلیدی :

منزل جدید

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/9 2:54 عصر

15 فروردین 1385




کلمات کلیدی :

پلکان زینبیه

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/9 2:51 عصر

8 فروردین 1385

 شب رحلت پیامبر اعظم ( ص ) است و رسانه ها رنگ عزا گرفته اما من هنوز عزادار آن خواهری هستم که پرپر شدن برادرش را از بالای تلی دید ، بر سر و صورت زد و زار گریست .

تل زینبیه که دیگر به پلکان زینبیه مناسبتر است در نزدیکی حرم مطهر حضرت سید الشهدا ( ع ) واقع است . تقریبا به عرض یک خیابان فاصله دارند . پس از تفتیش و تحویل کفشها از حدود بیست پله بالا می روی . جایی شبیه مسجد ساخته اند و ضریح کوچکی که همه به آن تبرک می جویند . اما اینکه آیا اینجا دقیقا همانجاست که زینب ( س) ایستاده بود الله اعلم . زیارت حضرت زینب ( س) و دو رکعت نماز میخوانند . و راهی اماکن متبرکه دیگر کربلا می شوند . فراوان است . مقام حضرت علی اکبر ، حضرت علی اصغر ، خیمه گاه ، مقام امام صادق ( ع) ، مقام امام زمان ( عج ) ، علقمه ، کف العباس و ...

حرم مطهر امام حسین ( ع ) و حضرت اباالفضل العباس ( ع )

نجف اشرف هم که خود شرافتی عظیم دارد .

از جانب همه دوستان مجازی و حقیقی نائب الزیاره بودیم . سفرنامه ای نوشتم که عندنا محفوظ . خواستم چکیده این سفر را در یک پست کوتاه و البته متناسب با مطالب قبلی بنویسم که برجستگی تل چشمم را گرفت .

جایی که زینب ( س) داغدار حسینش شد . زینب بی برادر شد . با قلبی مالامال اندوه به اسارتش بردند و در کوفه مردمان آن سرزمین را نفرین کرد که اشک چشمهاتان خشک نشه و ناله هاتان آروم نگیره .

و من به چشم خود اهالی عراق را دیدم که چطور در آلودگی و فقر دست و پا می زدند و زیر بار ذلت نای فریاد الموت لآمریکا را نداشتند و روی آرامش را ندیده بودند .

برخی می گفتند بسی جرأت داشتید که در این وضعیت آشفته عراق عازم کربلا شدید و بعضی زیر لب دعایی کردند که انشاالله اوضاع آرامتر شود تا ما هم زیارت کنیم قبر حسینمان را .

اما شما به یاد سخنان زینب ( س) باشید و آرامش دست نیافتنی آن زمین و ...

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله




کلمات کلیدی :

سخنان نویسندگان پیرامون خطبه های زینب

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/9 2:47 عصر

19 اسفند 1384

 نشد که بشه!

میخواستم دو مطلب قبلی که در باب حضرت زینب (ع) بود را ادامه بدم . هر چی توی سایتها و کتابها گشتم تا با یک مطلب ختم کلام رو بگم نشد . از نقل داستان که خطبه زینب در مجلس ابن زیاد و سخنان زینب در مصر و مدینه باقی مانده و از ماورای داستان که عالمی باقیست ! انشاالله اگر عمری بود محرم سال بعد از شرمندگی حضرت زینب در بیام ... برای قسمت سوم شاید بد نباشه که سخنان برخی نویسندگان و محققان را پیرامون خطبه های حضرت زینب بنویسم . البته هیچ کدام از این صاحبنظران را نمی شناسم ولی لابد برای خودشان کسی بوده اند!

۱- مرحوم مقرم

حضرت زینب دختر امیر المومنین (ع) در خطبه اش وقتی که اشاره به سکوت کرد ، خباثت و دنائت و پستی ابن زیاد را برای مردم بیان کرد و آن جمعیت متراکم را منقلب نمود .

۲- شیخ جعفر نقدی

بدان که فصاحت علوی و بلاغت مرتضوی از حضرت علی (ع) به دخترش به ارث رسیده و اعراب که اهل فصاحت و بلاغتند به این مطلب گواهی می دهند که زینب کبری در سخنرانی همچون پدرش علی (ع) بوده است .

۳- اسد حیدر

زینب (س) یزید را به گونه ای مورد خطاب قرار داد که وی را از آن تسلط و قدرت ظاهری پایین آورده و گویی بنده ای گنهکار در دست بانویی بزرگوار است و وی او را نکوهش و ملامت می کند .

۴- علامه مامقانی

کسی که در خطبه های زینب بنگرد می فهمد که فصاحت و بلاغت او به حدی است که گویا از زبان علی (ع) سخن می گوید .

۵- ابو نصر لبنانی

حجت و قوتی که از زینب در واقعه کربلا و پس از آن دیده شد ، جرأت و بلاغتی که از او به چشم خورد به میزان و درجه ای است که حتی بدان مثال زده می شود . از دیگر اسرای اهل بیت بیشتر از زینب جرأت و فصاحت و بلاغت دیده نشد .

۶- فریشلر ( نویسنده غربی )

ایراد آن نطق در کوفه ثابت می کند که آن همه مصایب و  سختی ها نتوانسته بود روحیه آن زن را متزلزل کند ،‌در صورتی که این خطر وجود داشت که در همان حال سخنرانی او را به قتل برسانند .

۷- ابن حجر عسقلانی

او مجسمه شجاعت و شهامت بود ، روحی قوی و همتی بلند داشت ،‌او دارای قدرت روحی عظیم ، منطقی پایدار ، قوت بیانی فوق العاده ،‌دلیل و برهانی قاطع بود که حیرت مورخان را برانگیخته است .

منبع : کتاب زینب کبری (س) عقیله بنی هاشم / حسن الهی (بوته کار )

 

  




کلمات کلیدی :

یکی بود یکی نبود ، زینب بود حسین نبود ـ۲ـ

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/9 2:37 عصر

6 اسفند 1384

.:خطبه حضرت زینب ( ع ) در مجلس یزید:.

 

آغاز خطبه حضرت زینب علیهاسلام

پس از آنکه یزید چوب به لب و دندان حسین علیه السلام زد و اشعار کفر آمیزی خواند، زینب به پا خواست و این خطبه را ایراد فرمود:
« به نام خداوند بخشنده و مهربان. خداوند جهانیان را حمد و سپاس می‌گویم و بر پیامبر اسلام
و خاندان او درود می فرستم. خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود، آنجا که در قرآن بیان داشت: « کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام داده‌‌اند، به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به مسخره گرفتند.»
آری؛ کلام خدا راست و عین حقیقت است. یزید! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته‌ای و ما را همانند اسیران کافر به این شهر و آن شهر کشانده‌ای، گمان کردی که ما نزد خدا خوار و پست شدیم و تو در پیشگاه او منزلت یافتی؟ با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته‌ای و با نگاه غرورآمیز و نخوت بار به اطراف خود می‌نگری، در حالیکه شادمانی از اینکه دنیایت آباد شده و بر وفق مرادت است و مقام و منصبی را که حق ما خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، در دست گرفته‌ای.
اگر چنین خیال باطلی در تو پیدا شده، لحظه‌ای بیندیش! مگر تو فراموش کرده‌ای کلام خدا را که می‌فرماید:« آنان گمان نکنند که مهلت یافتن خیر و سعادتشان است. نه تنها به نفع‌شان نیست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیافزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدی در پیش است.»

اشاره به منزلت خاندان پیامبر

ای فرزندان بردگان آزاد شده! آیا عدالت این است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا را در میان نامحرمان به اسارت بگیری؟ زنان و کنیزان خود را پوشیده نگاه داری، ولی خاندان رسالت را با دشمنان‌شان در شهرها و آبادی‌ها بگردانی تا بادیه نشینان، خویشان و غریبه‌ها و اراذل و اشراف آنان را ببینند؛ در حالی که کسی از مردان آنان همراهشان نیست و سرپرست و حمایت کننده‌ای ندارند؟
چگونه امید خیر می‌توان داشت از فرزند کسی که می‌خواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه می‌توان انتظار کوتاه آمدن از کسی داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت به خاندان ما نگریسته است؟

یزید! این جنایات بزرگ را انجام داده‌ای، آنگاه نشسته‌ای و بی آنکه خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر می‌دهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد بر می‌آوردند و می‌گفتند: « ای یزید! دست مریزاد»؟ این جمله جسارت آمیز را می‌گویی، در حالی که با چوب‌دستی بر دندان‌های مبارک سید جوانان بهشتی می‌کوبی؛
زهی بی‌شرمی و بی‌حیایی! چگونه چنین یاوه‌سرایی نکنی؟
تو بودی که زخم‌های گذشته را شکافتی و دست خود را به خون پیامبر آغشته ساختی و ستارگان روی زمین از آل عبد المطلب
 نسل جدید را خاموش نمودی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستی) را ندا می‌دهی و گمان داری که با آنان سخن می‌گویی.
به زودی خودت به جمع آنان ملحق می‌گردی و در آن جایگاه، عذابی ابدی در انتظار توست که آرزو می‌کنی ای کاش دستم‌ شکسته و زبانم لال می‌شد و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمی‌دادم.

یزید پاسخگو در محشر

پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند، انتقام بکش و آتش غضب را بر کسانی که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست. یزید! بدان که با این جنایت هولناک، پوست خود را شکافتی و با این عمل وحشیانه‌ات، گوشت خود را پاره کردی. به زودی در عرصه محشر به محضر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کشانده خواهی شد در حالی که بار سنگینی از مسئولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پاره‌های تنش را بر دوش داری. آن روز همان روزی است که خداوند همه پراکنده‌ها را یک‌جا جمع می‌نماید و حق هر حق‌داری را به صاحبش باز می‌گرداند.

مقام بلند شهید نزد خداوند

« گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‌اند، مردگانند؛ بلکه زنده‌اند و نزد پروردگار خود، روزی می‌خورند.» ای یزید! برای تو همان بس که خدا در کارت داوری کند و پیامبر دشمنت باشد و جبرئیل نیز از او حمایت کند. به زودی آنان که تو را حمایت کردند و بر این جایگاه نشاندند و بر گرده مسلمانان سوار نمودند، درخواهند یافت چه ستمگری را انتخاب نمودند. به زودی درخواهید یافت که کدامیک از شما بدبخت‌تر و پست‌تر از همگان هستید.

ای فرزند
معاویه! اگرچه سختی‌ها و پیشامدها و فشار روزگار، مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهری‌ات می بینم و بسیار توبیخ و سرزنش می‌کنم. چگونه سرزنش نکنم در حالی که چشم‌ها در فراق دوستان، گریان و دل‌ها در فراق عزیزان، سوزان است.

شکایت به پیشگاه خداوند

آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست شیطان کشته شوند! دستان جنایتکار شما، به خون ما خاندان پیامبر آغشته شده است و دهان‌تان از گوشت ما پر و مالامال است. آری! راستی جای شرم نیست که آن بدن‌ای پاک و پاکیزه روی زمین بمانند و گرگ‌های بیابان به سراغ آنها بروند و تو مغرور و سرمست، بر اریکه‌ی قدرت تکیه زنی و به خود ببالی؟
ای پسر ابوسفیان!
 اگرچه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده‌ای و به آن می‌بالی، طولی نمی‌کشد که مجبور می‌گردی غرامت و تاوان آن را پس دهی. البته در روزی که هیچ نوع اندوخته نیک و مفیدی همراه نداشته باشی و مجبور باشی به تنهایی سزای اعمال خود را بچشی. « و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمی‌ورزد.» ما از بیدادگری‌های تو، به پیشگاه او شکایت می‌بریم؛ و او تنها پناهگاه و امید ماست.

یاد ائمه در دلها باقی است

زید! هر آنچه می‌خواهی مکر و فریب و سعی خود را به کار گیر، ولی بدان که هر چه تلاش و مکر به کارگیری، باز هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها بیرون ببری. هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود و ذکر ما را خاموش سازی و به آرزوی پلید و دیرینه خود نایل شوی. سعی و تلاش تو هرگز نخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامنت پاک سازد.
هرگز! هرگز! آگاه باش که عقل تو بسیار ناتوان، و دوران زندگی و عیشت به سرعت از بین‌رفتنی و جمع تو رو به زوال و پریشانی است. روزی فرا می رسد که منادی حق فریاد بر می‌آورد:« لعنت خدا بر ستمکاران و بیدادگران باد!»
اکنون من نیز حمد خدا را می‌گویم که سر آغاز زندگی دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت و پایان زندگی ما را با شهادت سرشار از رحمت به پایان برد.

فضل برای شهداء

از خداوند متعال می‌خواهم ثواب و فضل خویش را بر شهیدان تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانت‌داری و جانشینی ما را از آنان به ترتیب خوب و نیکو قرار دهد؛ زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. او تنها پناهگاه و امید ما و نیکوکارترین و بهترین وکیل و مدافع حق ماست.»

یزید پس از شنیدن این سخنان گفت:« فریاد ناله و صیحه زنندگان بسی پسندیده است و حق است زنان داغدیده‌ی نوحه‌گر از غصه جان از بدن‌شان خارج شود.» سپس با بزرگان شام مشورت کرد که با اسیران چه رفتاری کند.
آنان توصیه کردند همه‌ی اسیران را بکشد، ولی نعمان بن بشیر گفت: « فکر کن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با اسیران چگونه رفتار می‌کرد، تو نیز همانگونه رفتار کن.

منبع :

  • لهوف سید بن طاووس، ص 215 و 221



کلمات کلیدی :

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

الکسا