يا رفيق!
از والنتاين خيلي گذشته اما براي بعضي حرف ها هيچ وقت دير نيست.
فكر مي كنم شما كمي درباره ي فلسفه ي نام گذاري روزي به نام روز عشق دچار اشتباهيد. من فكر نمي كنم در فرهنگ اروپا روز والنتاين «تنها روزي كه بايد در آن عشق ورزيد» باشد. احتمالا هدف آن ها صرفا بزرگداشت عشق بوده است. مثل روز مادر يا معلم يا... . آيا منظور ما از برگذاري چنين روزهايي اين است كه فقط يك روز در سال به مادر يا معلم نياز داريم؟ پس اين سخن شما كه «ميشه واسه اينم يه روز خاصي بذاريم و اون روز محبت كنيم و محبت ببينيم؟» اين جا مصداق ندارد.
من فكر ميكنم لازم است (و قطعا لازم است) كه عشق را پاس بداريم اما والنتاين تنها راه اين كار نيست. راه هاي ديگري هم وجود دارند كه از فرهنگ خود ما نشات گرفته اند. البته روز والنتاين يك سنت زيباست و كشيش والنتاين هم سزاوار اسطوره شدن بوده است.اما اين سنت به فرهنگ ما تعلق ندارد و اگر بخواهيم با زور و اجبار آن را در فرهنگمان بگنجانيم، فقط به يك كپي وارونه شده از آن دست پيدا مي كنيم. اين كه مي بينيم والنتاين در حافظه ي ما ايراني ها تداعي كننده ي يك مجموعه رفتارهاي خُنُك ويژه ي بچه هاي دبيرستانيهاست، نتيجه ي همين تحريف است.
با همه ي اين ها، من هنوز معتقدم والنتاين سنت زيبايي است و ما حق نداريم به جاي شماتت كردن تقليد كوركورانه، اين سنت زيبا را تحقير كنيم يا زيبايي هايش را انكار.
يا علي مددي!