سلام
از آشنايي با تو خوشبختم
منتظر نظراتتونم

سلام ، وب قشنگي داريد . واستون آرزوي موفقيت ميکنم . اميدوارم من و خوشحال کنيد و سري هم به من بزنيد . اگه مايل به تبادل لينک بوديد اعلام کنيد .منتظرم ...

قلبم را پس ميگيرم و کوچ ميکنم ... مي خواهم به جايي بروم که نگاهي روي سايه ام سنگيني نکند ! و يادي ذره اي دلخوشم نسازد .

به تکه اي از آسمان براي سقف تنهايي ام راضي ام . ولي ...

ميدانم تا ابد يک مسافر خواهم ماند .

سلام گل دختر عزيز

وبلاگ جالبي داريد

اميدوارم كه موفق و پيروز باشيد

يا حق

جانا سخن از زبان ما ميگويي....!

اين عدم توجه به زبان ريشه در فرهنگ ما دارد . هموني كه ميگه هيچكي جز من نميفهمه!هر چي من ميگم درسته!

اگه ميشه يك آيه قراني برام بيار كه توش دقيقا نوشته باشه پوشش اسلامي چطوره و چه معيار هايي داره چون من فقط قران رو قبول دارم و لا غير

برام ميل بزن چون فكر كنم تا فردا آدرس سايتت يادم ميره

منبعش رو پيدا کردم. نه اين که تعداد کتاب‌هايي که از شهيد مطهري خوندم هنوز خيلي کمه، راحت تونستم پيداش کنم(چشمک).
کتاب ده‌گفتار. فصل آخرش مقاله‌اي هست با عنوان "مشکل اساسي در سازمان روحانيت". کلا مقاله‌ي جالبيه.

راستي! از اين که مي‌نويسي خوشحالم.

تو يکي از کتب شهيد مطهري (يادم نيست کدومش بود) نوشته بود که يک زماني اومدند و گفتند ما نياز به مبلغ داريم که بره توي کشورهاي خارج تبليغ کنه، براي همين هم خوبه که يک گروه از حوزوي‌ها رو آموزش زبان هم بديم تا نيروهاي تبليغي داشته باشيم. بعد مي‌گفتند تا به گوش مردم اون دوره (که يادم نيست دقيقا مربوط به کدومه دهه هست!) رسيد؛ فرياد واحوزه‌ها! سر دادند(البته اونا برآشفته شدند و اعتراض کردند؛ اين فرياد برداشت آزاد از اون اعتراض بود!) خلاصه فرياد سر دادند که اين‌ها مي‌خوان زبان کفار رو يادبگيرند و ما راضي نيستيم! آقا حوزه‌ها داره از اين پول خمس ما مي‌گرده؛ ما راضي نيستيم پولمون در اين راه صرف بشه و .... خلاصه اين ميشه که آقايون مجبور مي‌شن براي جلوگيري از فتنه‌اي که از تحجر برمي‌خاست، بي‌خيال اين طرحشون مي‌شن.
خيلي ربط نداشت، نه؟!