رسول نه ام، ليک/معجزه اي/اينجا و اکنون/در دستان من است/ساده و کوته انگاشتند، خدايي خدا را در برآوردن کودکي از هيچ /و نديدند/آن عظمت مکرر لطيف را/گمانشان رفت چه ساده، هرآنچه هرروزه است/پس/خلق عظيم روح و بدني در بطن بدني را/هزاران هزار باره چشم فرو بستند/تا افسانه اي ساز کنند، قدرت خدا را/که نبود/که اينجاست/در برابر چشمان من/خفته در آغوش مادرش/عظمت مکرر آفرينش/