3.
توضيحات فوق نه براي تمجيد کورکورانه از غرب نه براي سياه نمايي وضعيت
داخل ايران بيان شد، فقط براي علت يابي که چرا مردم ايران نسبت به طبقه اي
بنام روحانيت حساس تر از گذشته شدن و از تحصيل کردگان تا شهروندان عادي
نگاه متفاوتي به روحانيت پيدا کردن ؟ چرا وقتي يک روحاني از عرض خيابان
عبور ميکنه جوان تر ها حس نفرتشون گل ميکنه و بدشون نمياد با ماشين طرف رو
زير بگيرن (شخصا در خيابان فلسطين شاهد چنين وضعيتي بودم البته به خير
گذشت)
بر اساس اصل 110 قانون اساسي حجم گسترده از اختيارات در يد قدرت يک نفر
قرار داده شده که نه تنها خودش رو مبرا از نقد ميدونه که به لطف مفهوم
جديدي بنام مطلقه که به ولايت فقيه طي اصلاحيه 1368 قانون اساسي ضميمه شد
خودش رو ولايت مطلقه فقيه تلقي ميکنه و بر همه شئونات زندگي ايرانيان
داراي حقي ست مافوق همه ارکان انتخابي نظام ..... داراي حقي ست مافوق
هرگونه سنجش و نقد از طرف مردم و نخبگان به ايشان ....
البته براي اينکه اين قدرت کمي تلطيف بشه يک مجلسي بنام خبرگان براي نظارت
بر رهبري تعبيه شد لکن شگفتي آنجاست که نه تنها همان خبرگان منحصر به طبقه
روحانيته، حتي شوراي نگهبان که خود به شکل مستقيم و غير مستقيم توسط رهبري
منصوب ميشه قبل از اينکه مردم به شکل موثر بر انتخاب روحانيون خبرگان دخل
و تصرفي کنند اقدام به دست چين کردن نامزدهاي همان خبرگاني ميکنه که قراره
بر رهبري نظارت کنند ! يعني يک دور باطل نظارت ، شوراي نگهبان منصوب رهبري
6 عضو فقها که وزن بيشتري دارن به شکل مستقيم توسط رهبري و 6 عضو حقوق دان
با دخالت رئيس قوه قضائيه که آنهم يک روحاني منصوب رهبري ست معرفي
ميشن...حال بايد کانديداهايي براي انتخابات خبرگان توسط اين شورا دستچين
شوند که عملا کم ضرر براي رهبري باشند که خود حيات و ابقاي شوراي فيلتر
کننده را تعيين ميکنه !!
اين يک مثال بود از هزاران هزار مثالي که نقش و نفوذ و قدرت روحانيت رو در
ساختار سياسي فعلي ايران که در قانون اساسي حقوقي و سيستماتيک شده نشان
ميده بگذريم از نهادهايي که به هيچ جايي پاسخ گو نيستند و قدرتشون رو
مستقيم يا غير مستقيم از همان نهاد مرکزي قدرت(ولايت مطلقه فقيه) اخذ
ميکنند مثل آستان عريض و طويل قدست رضوي که خود يک شبهه امپراتوري ست و يا
صدا و سيما و حتي امامان جمعه که در برخي استانها نفوذشان به جايي ميرسه
که مخالفت با آنها يعني مخالفت با حقانيت خالق همه آسمانها و زمين !!
بگذريم از سپاهي که بر خلاف ساير نقاط دنيا نيروي نظامي حق دخالت در پروژه
هاي اقتصادي رو نداره اما در ايران سردار سابق سپاهي که اکنون وزير کشور
هستند به گفته دوست و دشمن و خودي و غير خودي و حتي به گفته خودشان در صحن
علني مجلس وضعيت متفاوتي دارند از يک حقوق بگير عادي سپاه ... چون به برکت
نفوذ سياسي و امنيتي از امکان (Oil Swap) و ساير رانت هاي حکومتي بهره
بردند بدون اينکه کسي از اقشار ضعيف جامعه تا جامعه مدني تحصيل کرده به
خودش جرات بده يک تجمع اعتراضي مسالمت آميز برگزار کنه گو اينکه اگه چنين
جراتي هم باشه مجوزي براي برگزاري هيچ تريبون آزادي در يک مکان عمومي داده
نميشه به بهانه اقدام عليه امنيت ملي (بخوانيد اقدام عليه انحصار نظام)
تشويش اذهان عمومي(بخوانيد تشويش اذهان انحصار طلبان) ....
ماجراي کردان رو فراموش نکنيد، وقتي رئيس جمهوري از رهبري هزينه کرد و در
صحن علني مجلس گفت وزير مورد حمايت رهبري ست اکثريت نمايندگان با وجود
اينکه شخصا به کردان اعتقادي نداشتند بخاطر اينکه خودشون رو به رهبري
نزديک تر ميدونند تا به مردمي که بهشون راي دادن به کردان راي اعتماد ميدن
و بعد از چند ماه بعد از اينکه مشخص شد حمايت رهبري از کردان آنقدر نبوده
که رئيس جمهوري وانمود کرده به همون عدم اعتمادي راي دادن که بايد در بار
اول انجام ميدادن
-------------------------------------------------------------------------------
4. انحصار قدرت در قبضه يک طبقه معين چه به نام الله باشه چه بنام خداي
عيسي مسيح باشه چه بنام کمونيسم و حاکميت پرولتاريا(طبقه کارگر) باشه چه
بنام ديگري باشه مثل آبي ميمونه که در يکجا راکد بمونه
مخصوصا اگه مردم از شرايط معيشتي، اجتماعي، فرهنگي و حقوقي و قضائي ....
مطلوبي برخوردار نباشن همه انگشت اتهام به سمت همان طبقه اي ميره که
بيشترين نقش موثر در تصميم گيريهاي کشور رو در اختيار داره حال اگه من جاي
شخص شما بودم دو راه رو انتخاب ميکردم يا آنقدر عشق و علاقه به نظام موجود
در من موج ميزد که سعي ميکردم به مردمي که فلسفه حاکميت مطلق روحانيت و
تفکر روحانيت رو بر خودشون بر نمي تباند توجيه کنم که اين فلسفه انحصار
قدرت در دست روحانيون به نمايندگي از الله بر روي زمين اگه دستکم براي اين
دنياشون کار چنداني نکرده اگه مردن به خاطر حمايت از حاکميت روحانيون به
بهشت ميرن و سعادت مند ميشن .... و يا راه دوم رو انتخاب ميکردم و خودم
شخصا بجاي تقليد کورکورانه از يک روحاني به تحليل مي پرداختم
خانم عزيز اين تحليل من بود قصدم قانع کردن هيچ کسي نيست اشتباه در تحليلم
رو مي پذيرم چون ادعايي در حقانيت حرفم ندارم فقط يک سفارش به عنوان يک
برادر بزرگ تر به شما و همه دوستان طلبه تون دارم اگر هدفتون بررسي و
تحليل واقعيات يک جامعه هستش با فکري آزاد به بررسي اقدام کنيد يعني قبل
از داوري، پيش فرض براي خودون نذاريد نگاه هاي ايدئولوژيک از هر نوعش باعث
ميشن فرد عينک ايدئولوژيک روي چشمم بذاره و به گونه اي تحليل کنه که منبطق
به ميل و خواست درونيشه و به طور عاميانه بگم اگه به تحليلي غير از اون
برسه احساس شعف و شادماني دروني نميکنه بنابراين در ناخودآگاه خودش سعي
ميکنه به تحليل جهتي بده که گاه فرسنگها با تحليلهاي واقعيت محور فاصله
داره
من هم از اين قاعده خطرناک استنثا نيستم و هر از گاه به خودم تلنگر ميزنم
مبادا از منطق دور بشم اميدوارم شما طلبه هاي جوان و در مقياس بزرگتر طبقه
روحانيت بر اساس همين قاعده روانشناختي همان اشتباهي رو نرويد که قرن ها
پيش حاکميت کليساي کاتوليک رفت و سزاي خلط مذهب با سياست و اقتصاد رو ديد.
ببخشيد طولاني شد در ضمن مطالب ويرايش نشده امکان خطاي تايپي مثل خطاي تحليلي هست ....
امتحانات موفق باشي و هيچوقت پر پر نشيد
هم روحاني حق حرف زدن داره هم روشنفکر غير ديني و هم يک کارگر ساده اي که
بخاطر سياستهاي بد سياستگزاران عرصه سياست و اقتصاد دچار مشکلات معيشتي
شده و زندگيش در حال فروپاشيه همه اقشار ملت به عنوان عضوي از جامعه ايران
حق حرف زدن دارند حتي در زمينه اي که تخصصشون نيست اما اين دليل نميشه که
عده اي خيال و توهم اين رو داشته باشن که حق دارن نظرشون رو به عنوان يک
نظر تخصصي با بهره گيري از قدرت و در قالب يک نظام حقوقي و سياسي منحصرا
به يک جامعه تحميل کنند.