سلام قولا من رب رحيم
راستش من در قبال شما نه وظيفهاي دارم و نه تكليفي، چرا كه نه معروفي را ترك نمودهايد و نه منكري را مرتكب گشتهايد، حداقلش من نديدهام. فقط تحليل خودم را به عنوان يك ناظر بيروني مطرح ميكنم. باشد كه مورد رضاي خدا و استفاده شما واقع گردد. نام خودم را هم درج نميكنم تا خداي ناكرده باعث پيشداوري نگردد. خصوصي ماندن و عمومي كردن پيام و پاسخش نيز دست شما.
حقيقتش با مطالعه برخي نوشتههاتان فكر ميكنم دچار يك پارادوكس يا تناقض در نظر و عمل شدهايد، تناقضي كه گاهي به طور واضح حتي آنرا بيان ميكنيد. ظاهرا در نظر و فكر به يك چيز عقيده داريد، ولي در عمل نميتوانيد يا نميخواهيد آنرا پياده كنيد. حالا اينكه به مرحله دوگانگي شخصيت رسيدهايد يا خير را من نميدانم، ولي اگر حل نگردد چه بسا به آنجا نيز بكشد. يك طرف يك شخصيت وبلاگي ايدهآل به نام گلدختر كه تصوير يك خانم روبندهاي را انتخاب كرده و خودش را طلبه جامعةالزهراي قم و دانشجو معرفي ميكند و شديدا از روبنده حمايت ميكند و ديدگاههاي ضدفمينيستي و بلكه سنتي به زن داردو... و طرف ديگر دختر خانمي كه در واقع روبندهاي نيست، چادر ملي به سر ميكند، چتر صورتي ميخرد(به قول شماها ذي طلبگي ندارد)، انواع فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي حتي از نوع مختلطش را انجام ميدهد و دوست دارد كه شركت كند، عكاسي ميكند و ابايي از در معرض ديد مردان واقع شدن ندارد و...
در پاسخ ميتوانيد تمام حرفهاي مرا رد كنيد، و بلكه توجيه كنيد كه اصلا چه اشكالي دارد كه يك دختر مذهبي بين آن و اين را جمع كند؟ خواهشا فقط اين پاسخ را ندهيد چراكه منظور من را خوب فهميديد. اينها كه ذكر كردم فقط كدهاي مختصري بود كه حتما خودتان بيشترش را سراغ داريد. صحبت فقط بر سر ظاهر و پوشش نيست، بلكه بر سر اعتقاد و ايمان به حرفها و باور داشتن باورهاست!
عريضهام طولاني شد، ببخشيد.
و من الله التوفيق