اون موقع که اون زلزله توي قم اومد، من روي صندلي نشسته بودم پشت کامپيوتر. يک آن حس کردم که با صندليم ده بيست سانتي فرو رفتيم داخل زمين و دوباره برگشتيم بالا. از جا پريدم و بدو پريدم توي حياط و مادرمينا رو که طبقه ي بالا بودن صدا کردم که زود بيان بيرون.
روسري و چادر هم چارچوب و پناهگاه هستن.