• وبلاگ : گل دختر
  • يادداشت : خيلي اتفاقي
  • نظرات : 8 خصوصي ، 28 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عطارد 
    کرب‏بلا حلقه ذکر خداست

    کرب‏بلا حلقه ذکر خداست حق حق عشاق به شوق بلاست يک طرف از خيل حرامي سپاه سوي دگر شعشعه مهر و ماه دشت و عطش، آتش و خون باهمند شعله و خورشيد به هم محرمند حضرت عباس، عليه‏السلام بسته کمر پيش امام همام کاي به فداي تو، شهادت بده جام بلاغت‏به ارادت بده گاه بلوغ است‏خدا را بريز از خم اخلاص، صفا را بريز باده مخواه اينهمه خالي مرا هست‏به مي همت عالي مرا تشنه آبم؟ نه; خدا شاهد است تشنه مرگم، و بلا شاهد است هر چه بلا هست‏به جانم بريز تا بشوم در طلبت ريز ريز دست و دل و ديده فداي تو باد اينهمه از بهر رضاي تو باد گر تو نباشي همه عالم مباد سايه‏ات از اهل ولا کم مباد گفت‏حسين بن علي با نگاه سر پس پرده و اسرار راه:


    «اي تو علمدار سپاه حسين ماه بني‏هاشم و ماه حسين وي قمر لشگر هفتاد و دو تاج سرلشگر هفتاد و دو مي‏روي و مي‏رود از دل قرار مي‏روي و مانده زمين ذوالفقار مي‏شکند پشت‏حسينت ولي مي‏شوي اسرار علي منجلي‏» بعد سخنها که بدين سان گذشت حضرت عباس هم از جان گذشت شد دگر از دست، توان و شکيب نصر من‏الله و فتح قريب معرکه ماند و علمي بي‏سوار ناله و فرياد و غمي بي‏شمار آب که از مشک اباالفضل ريخت آينه از اشک اباالفضل ريخت آينه‏ها جلوه ساقي شدند هر چه شکستند اياغي شدند گشت عدو باعث تکثير نور کرد خدا باز به نوعي ظهور دشت، پر از حضرت عباس شد کرب‏بلا مزرعه ياس شد عطر شهادت همه جا را گرفت دست‏خدا دست‏خدا را گرفت شد ز کفم باز توان و شکيب نصر من‏الله و فتح قريب