" اينها احاديث هستند که ميان آيه ها رو روشن ميکنند و همچنين از کتب تفسيري بيان ميشه، "
اگر قرار به اين بود كه احاديث بر پيامبر نازل مي شدند نه آيات و لازمم نبود بگه يا ايهاالناس بلكه مي گفت يا ايهاالخواص
تازه فك كن با اينهمه مانوري كه روي قران داده ميشه و ميگن كه اله و بله و آخرشه و حرف نداره اون قدري خالقش قدرت نداشته كه طوري اون رو خلق كنه عموم مردم به مفاهيمش پي ببرن
اونوقت آدم گيج ميشه كه خدايي كه تمامي كائنات رو بوجود آورده و هزارتا قدرت جورواجور داره كتابش اينقدر ضعيفه كه براي اين كه بتوني به درك كاملي از مفاهيمش برسي علاوه بر اينكه بايد به احاديث مراجعه كني بلكه بايد بري زبون مردم عربي كه چند صد سال پيش صحبت مي كردند رو هم ياد بگيري
تازه قسمت خنده دارش اينجاست كه ميبيني اكثر آيات يا تكرار ناقصي از داستانهايي هستند كه در كتاب مقدس آمده اند يا آياتي هستند كه مستقيما به اوضاع و احوال زمان و شخص پيامبر و اطرافيانش مي پردازه و ميزان آياتي كه مفاهيم و معاني مستقل از زمان و مكان هستند و ميتوانند براي همه انسانها در همه مكانها و زمانها مفيد باشند نسبت به كل آيات درصد نسبتا كمي رو شامل مي شوند . اونوقت ادعا ميشه كه اين كتاب راه نجات تمامي انسانها در تمامي زمانها و مكانها هستش
تازه از همه اينها جالبتر اينكه ميبيني اكثر قوانينش هم با مردم جامعه اي كه قران در اونجا نازل شده هماهنگي خاصي داره بطوري كه اين هماهنگي بيش از اندازه باعث ميشه اون قوانين در جوامعي كه داراي اون سنتها و فرهنگها نيستند نا هماهنگي هايي رو ايجاد كنه
مثلا تقويم و توالي روزها و ترتيب تاريخي اعمال دقيقا بر اساس همون روشي است كه اون مردم دارند يا خواندن نماز تنها بر اساس زباني است كه اونها دارند يا پردات ذكات دقيقا با شيوه زندگي و نوع محصولتي كه اونها با اون سر و كار داشته اند مقرر شده
در نهايت اينكه فكر ميكنم قران فاصله بسيار زيادي با اون ادعا هايي كه دربارش ميشه داره . البته من با خوب بودن و بد بودنش كار ندارم و بدون در نظر گرفتن اين مسئله اين حرف رو مي زنم .
اگر كمي تعصب و ترس رو كنار بگزاريد و با ديد واقعي تر و همه جانبه اي به اون نگاه بكنيد خودتون متوجه مي شويد انتظار از كتابي كه اينهمه ازش تعريف ميشه و اون رو چراغ راه انسان ميخونند و اون رو حقيقت محض مي دونند و سرتاسرش رو پر از حقايق ناب مي دونند فاصله بسيار زيادي داره
اما نكته كليدي درباره قران اونجاست كه نسبت به كتاب مقدس بسيار منطقي تر و قابل باورتر هست و از داستانهاي خنده داري كه در كتاب مقدس نوشته شده خبري نيست
سوالي كه هميشه براي من درباره قران وجود داشته اين بوده كه چطور ادعا ميشه اين كتاب آخرين كتاب خداست در حالي كه اگر كمي تامل كنيم ميبينيم كه تغييري كه جامعه زمان مسيح نسبت به جامعه زمان محمد داشته خيلي خيلي كمتر از فاصله اي هستش كه جامعه محمد نسبت به حال داره ؟