فردي که خود کوچک بيني و عدم عزت نفس يا کمرويي افراطي داره ، در ميان جمع که قرار ميگيره فکر ميکنه همه رفتارش رو زير نظر دارند و درصددند که ازش ايرادي بگيرند. يعني به عبارتي در نظرش ديگران افرادي آزارنده و آزارگر هستند. بنابراين از ابراز وجود يا حرف زدن يا جوشيدن با ديگران فرار ميکنه و سعي در قايم کردن خود با خزيدن در گوشه اي رو داره . فرد معتقد به حجاب به شکل سفت و سخت و مکتبيش هم وسيله فرار و "در امان ماندن از شرور مختلف مردان"، مرداني که بطور مستقيم يا بيشتر بطور غير مستقيم توسط حجاب پرستان، موجوداتي "آزارگر و زن خوار و سوء استفاده گر و فرصت طلب" براش معرفي شدند، خودش رو منزوي ميکنه ولي نه به شکل قايم شدن در گوشه اي ،بلکه با توسل به همان وسيله اي که حجاب پرستان براي رهايي و در امان ماندن از اين "شرور مردان" بهش پيشنهاد کردند: حجاب و به خصوص چادر و در پارچه مخفي شدن. کم کم ميل به انزواي نه اجتماعي بلکه منزوي ساختن بدن خود، اين چادر رو در نظرش تبديل به يک لاک به خيال خودش امن ميکنه که ميتونه توي اون بخزه و وجودش براش مانند همراه داشتن يک گوشه دنج سيارِ خالي از "نگاه شهوت آلود نامحرمانِ" ميشه. گوشه دنجي براي در بند کشيدن مجرمين خطرناک(اجزاي بدنش) و مانع از ارتکاب جرم شدن اونها(در معرض ديد واقع شدن اونها حتي از زير چندين لايه ديگر پارچه!(مانند مانتو)). اين نتيجه تلقيناتي هست که از جو جامعه اي که حجاب رو براش بت کرده حاصل شده و چادر براش وسواس فکري مياره و ديگه اين عادت کردن به قايم شدن و در چيزي خزيدن هست که براش لذت داره و اون رو وابسته به چادرش ميکنه و نه تمايل به محجبه بودن .
سلام. احسنت به اين متن انتقادي. عالي نوشتين.
گاهي فکر ميکنم تقصير خودمون و پدر و مادرهامونه.وقتي اولين نشونه هاي بي حيايي و بدحجابي داشت کم کم توي جامعه ظاهر ميشد، خودمون هيچي نگفتيم.وقتي صداوسيما اينطور چيزها رو پخش ميکرد،ريختيم توي خودمون و به روش نياورديم،وقتي يک مرد بي غيرت رو با زن بدحجابش توي خيابون ميديديم خودمون رو به اون راه ميزديم يا فوقش زيرلب استغفرالله ميگفتيم، قدرت رسانه و تبليغات منفي رو انکار نميکنم اما...خومون هم خيلي خيلي کم گذاشتيم.
در ضمن بعضي اوقات چادر خجالت دارد ولي هيچگاه قداست ندارد.اين قداست بخشي و مقدس معرفي نمودن چادر هم ساخته همان کارخانه شعار سازي جمهوري اسلاميست که از اين طرف يه چيزي به اون ميدند و از طرف ديگه يه شعار مطلوب ذائقه خود از اين کارخانه تحويل ميگيرند.از اين طرف جنگ رو ميدند تو "دفاع مقدس" رو ميگيرند. حجاب رو ميدند تو، زينت زن و مرواريد غلتان و صدف و مصونيت و عدم محدوديت و قرمز تر خون شهيد و از اينجور شعار هاي پوچ تحويل ميگيرند. يه نمونه از افراد چادري که باعث خجالت است همين سرکار صاحب اين وبلاگ.يه نمونش فاطي رجبي. مهم انسانيت است و افکار انسانيست که متاسفانه گويا شما در راه خدمت به چادر و با پوشيدن چادر اون رو به کناري گذاشته ايد. به عبارتي چادر را بر روي سر مبارک و انسانيتتان را در زير پاي مبارک انداختيد.ذره اي از توجهي که به پوشيدگي تار موي مبارک داريد به انسانيت و ارتقاي انسانيت خود مبذول نفرموديد.افکار خود را همرنگ با چادرتان کرديد در نتيجه افاضاتتان نيز همرنگ شد با رنگ افکارتان.
چادر نماد حجاب
هست تاريک چون سياهي و غم*درسياهي بسان ظلم و ستم
ستمي کان کند به صاحب خود*او که آن برگرفته جانب خود
ستمي را که صاحب "ظلمت"*هم به خود ميکند و هم ملت
رنگ آن رنگ نفرت و کين است*صفت هر مشوقش اين است
تار و پودش ز جنس استبداد*طول و عرضش مساوي بيداد
چو رژيم ست و استبداد*ميکند استفاده اش فرياد
پس بينداز دور سيه چادرت*اين چه انداخته اي تو روي سرت
اين سيه چادرت ز سر بردار*شاد و رنگين لباس بر تن آر