• وبلاگ : گل دختر
  • يادداشت : ميخواهم خنده هايش براي خودم باشد
  • نظرات : 3 خصوصي ، 73 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صادق 
    ميدونيد چيه؟ اين بي حيا شدن به نظر من يه رونده! من اين ترم دو تا درس رو با دانشجوهاي سال اولي برداشتم. کلاس شايد 30 تا دختر و دقيقا 12 تا پسر داره. هفته ي اول دخترا يه نصفه ي کلاس به صورت فشرده! و پسرا نصفه ي ديگه ي کلاس بودن. همين طور طي زمان يه دسته از دخترا (از اونايي که به قول ما بوي ترشي ميدن و با سن 20 سال به اندازه ي يه زن 80 ساله که ميخواد خوشکل شه آرايش کردن) اومدن بين پسرا نشستن. کم کم با ( بعضي) پسرا بحث مي کردن بعد مي خنديدن بعد مي رفتن بوفه و حالا با گذشت 3ماه رفيقن! اين پسرا همون پسراي خجالتي اول ترم ان. هنوز هم توي مسجد ميبينمشون ولي معلوم نيست تا سال بعد براي اينکه جلوي حضرات عليه کم نيارن اين نماز رو کنار نذارن! طبيعيه اينها روز اول اصلا نميخواستن کار به سينما رفتن و "کف زدن هنگام آواز خوندن دختره" بکشه ولي اين روند شيطوني! ناخواسته به اينجا ميرسونشون.
    اين پسر موقع زن گرفتن توي دلش هنوز همون تفکرات خالص روزاي اول رو داره. اين موردي که شما هم نوشتي از اين دسته. البته خيلي از پسرا از همون اول هم اهل خدا پيغمبر نيستن و براشون متانت و عفاف مهم نيست. نمونه ش رو هم توي دانشکده داريم که فقط سراغ دختراي خوشکل و آرايش کرده برا ازدواج ميگرده.بماند که همونم اولين سوالش اينه: اين دختره همکلاسيتون هيچي دوست پسر(عق م ميگيره ازين واژه) داره؟
    (بايد اعتراف کنم تمايل به عفاف و متانت خانوم توي ذات هر مرديه. بگذريم که خيلي از به ظاهر مردها به باطن نامرد شدن.)