حاکم مصر در سخنرانيش کسي را به سرکوب مردم تحريک نکرد و براي مردم شاخ و شانه نکشيد. حاکم ايران در سخنرانيش به جاي معذرت خواهي از مردم، براي مردم شاخ و شونه کشيد و سيل اشکهاي خانه خراب کن ريخت و چهار تا امام زمان و دين و خدا و پيغمبر هم براي چاشني بهش اضافه کرد تا چماقدارانش رو که بدون ساز ميرقصند رو بيشتر تحريک کنه.
حاکم مصر اينقدر عطش قدرت طلبي در وجودش قوي نبود که باعث شود نگويد “در انتخابات بعدي نامزد نميشوم” ولي حاکم ايران آنقدر قدرت طلب بود که نگفت ملت ايران من را نميخواند پس جور پلاسم را جمع کنم و بروم.
در مصر، در تظاهرات مردم، باتوم نديديم بر سر کسي خرد شود.آنقدر آزادي اعتراض دارند که حتي مجروحينشان را هم همانجا مداوا ميکنند و ارتشيان را ديديم که بر تانکها نشسته و به مردم نگاه ميکردند. در ايران باتوم و گلوله و ماشين و موتور، با هم مردم رو زير ميگرفتند.
در مصر رييس مجلسش آنقدر قدرت طلب و پاچه ليس و ملعبه ساز از دين نبود که بگويد شما بر ضد حاکم قيام کرديد، پس بر ضد خدا قيام کرديد. در ايران رييس مجلس که به برکت پاچه ليسي حاکم مستبد از رياست سازماني به رياست نهادي ديگر ميرود و پستهاي دولتي ارث پدرش شده است، معترضان را محارب با خدا ناميد تا ضربه ديگري در نظام ابزار ساز از دين ، در راه قدرت طلبي، به دين زده باشد