وبلاگ :
گل دختر
يادداشت :
زن و بندگي خداوند
نظرات :
15
خصوصي ،
86
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
eddie
يه لكه كوچولو بود روي پيراهنم. تو ديديش. من نديدم. فردا دوباره تو ديديش. من نديدم. آن فقط يه لكه كوچولو بود. ولي تو آنقدر ديديش. ديديش تا اينكه به اندازه كافي بزرگ شد كه آنروز عصباني بشي و داد بزني چرا من لكه اي به اين بزرگي را روي پيراهنم نمي بينم! و من با تعجب به پيراهنم نگاه كردم و آن لكه كوچولو را ديدم. اولش خنديدم. ولي وقتي ياد نگاههاي روزهاي پيشت افتادم يه جايي از دلم درد گرفت و هيچوقت هم خوب نشد.
آن فقط يك لكه كوچولو بود.