• وبلاگ : گل دختر
  • يادداشت : دگران روند و آيند
  • نظرات : 50 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + eddie 

    شقايق گفت :با خنده نه بيمارم، نه تبدارم
    اگر سرخم چنان آتش حديث ديگري دارم
    Image hosting by TinyPic

    گلي بودم به صحرايي نه با اين رنگ و زيبايي
    نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شيدايي
    يکي از روزهايي که زمين تبدار و سوزان بود
    و صحرا در عطش مي سوخت تمام غنچه ها تشنه
    ومن بي تاب و خشکيده تنم در آتشي مي سوخت
    ز ره آمد يکي خسته به پايش خار بنشسته
    و عشق از چهره اش پيداي پيدا بود ز آنچه زير لب

    مي گفت :
    شنيدم سخت شيدا بود نمي دانم چه بيماري
    به جان دلبرش افتاده بود- اما

    طبيبان گفته بودندش
    اگر يک شاخه گل آرد
    ازآن نوعي که من بودم