واقعيت آن است که فرهنگ غربي به استعداد جميع امکانات رسانه اي قدرتمند خود عوام فريبانه توانسته بي حجابي و تن نمائي زنان را ظفرمندانه به مدنيت و تجدد و پيشرفت و بلوغ و فرهيختگي و آزادي زن ترجمه کند.
واقعيت دوم آنکه جمهوري اسلامي هر اندازه صميمانه و باطناً اعتقاد قلبي به مفيد بودن حجاب بمنظور صيانت از شخصيت و حُرمت زن داشته باشد، اما در عرصه تقابل با فرهنگي که در ترويج «برهنگي زن در لفافه دروغين زن مدرن» مجهز به پيشرفته ترين امکانات هنري و رسانه ايست، محکوم به شکست است.
لذا بايد قاعده اين بازي را عوض کرد و مسئولين در زميني بازي کنند که برخوردار از استعداد و مزيت نسبي اند. نيل به چنين رويکردي بمعناي آنست که بايد و مي توان بجاي ترجمه رذيلت اخلاقي از بدحجابي، پديده خوش حجابي را بعنوان يک فضيلت اخلاقي در جامعه تقويت کرد.
اين بدآن معنا است که بجاي برخورد با عرضه، تقاضا در جامعه عوض شود.
سالهاست که پشت ويترين مغازه ها و رستوران ها تابلوي «از فروش به بانوان بد حجاب معذوريم» نصب شده.
سالهاست که در ورودي ادرات تابلوي «از ورود زنان بد حجاب معذوريم» تعبيه شده.
چرا بجاي چنين اعلانات بدون ضمانت اجرا و بلااثري مغازه داران خود را موظف نمي کنند تا بر سر در مغازه خود بنويسند:
«فروش براي بانوان خوش حجاب با تخفيف ويژه»
چرا دولت، قانوني تصويب نمي کند تا ادارات و بانک ها و موسسات عمومي موظف شوند بانوان خوش حجاب را در اولويت و خارج از نوبت خدمات رساني فوق محترمانه کنند؟
چرا براي ترويج نظرپاکي پسران و تقبيح نظربازي بولهوسان، وزارت علوم قانوني تصويب نمي کند تا در دانشگاه ها با معرفي فرضاً پنج جوان چشم پاک توسط دختران خوش حجاب، ايشان برخوردار از مزايا و مشوق هاي حمايتي شوند.
چرا قوه قضائيه، قضات را مُجاب به لحاظ ارفاق در صدور احکام قضائي براي زنان متهم اما خوش حجاب نمي کند.
مصداقاً در موقعيتي که کسر بزرگي از بانوان ايراني عازم خارج از کشور از همان داخل هواپيما و بر روي باند فرودگاه مهرآباد اقدام به کشف حجاب مي کنند،در عربستان سعودي علي رغم همه اجحافات ظالمانه و متحجرانه اي که به حقوق زنان مي شود از يک واقعيت مثبت نمي توان چشم پوشيد و آن اينکه در اين کشور زناني که در پوشش کامل چادر و پوشيه هستند زنان اشرافي تعريف شده که در خريد هاي روزانه آنها را مي توان ديد که با حجاب کامل در معيت چندين نديم و کنيز بي حجاب در تردد اند.
اين يعني موثرترين تبليغ براي اجتناب زنان از رساندن حظ بصر سکشوال به نامحرمان در عرصه علني جامعه.
کدام تبليغ از اين موثرتر که «حجاب» درعربستان سنت زنان اشراف ترجمه شده و بي حجابان در آن جامعه حداکثر اقبالشان در توفيق کسب کنيزي و نديمه گري آن بانوان خوش حجاب است.
پيام پنهان چنان سنتي بمعناي آنست که مردان اشراف براي تشکيل خانواده ترجيح شان بر زناني است که زيبائي هاي خود را منحصر به همسر خود مي خواهند.
چنين سنتي هم زمان به زن خوش حجاب و همسري که زوجه اش را از ميان خوش حجابان برمي گزيند، فضيلت و اشرافيت اخلاقي مي بخشد.
از باب «تمليح» چرا دولت قانوني تصويب نمي کند تا بر اساس آن حجاب تنها شامل پري وشان و زيبا رويان شود! حداقل زيباروئي را نيز «آنجلينا جولي» تعريف کنند!
مسلم بدانيد از فرداي تصويب چنين طرحي تمامي بانوان بدحجاب و شُل حجاب با اشتياق و داوطلبانه با بُرقع و روبنده و پوشيه در سطح شهر تردد مي کنند!!!
[...]
هر اندازه کمپاني والت ديسني با خلق ژانر «سيندرلا» بزرگ ترين خيانت را در حق دختران جهان کرد تا جملگي با دور شدن از جهان واقعيات در خلوت و جلوت با توهّم «خود سيندرلا بيني جلوه گرانه» چشم انتظار شاهزاده خيالي اسب سوار خود در خيابان ها باشند، به همان اندازه نيز تعريف «زنيّت» از تفکر خاله سوسکه ائي ملهم از ادبيات فولکوريک ايران که در همسرگزيني خود قبل از آنکه معترض اصل کتک خوردن باشد وسواس ابزار کتک خوردن را دارد، ناتوان از بسامان و بهنجار کردن نقش زن در تقبل مسئوليت هاي فردي و اجتماعي اش در جامعه امروز ايران است.
[...]
يکي از دوستان تعريف مي کرد در سنين کودکي و فوران طبيعي بازيگوشي هاي مقتضاي چنين دوراني هر جمعه پدرشان وي را به همراه دو برادر ديگرش جمع کرده و تنبيه مي کرد! پسران هم وقتي اعتراض مي کردند که: ما که کاري نکرديم؟
پدر مي گفت: مي کنيد!!!
آيا مسئولين نمي توانند بجاي تنبيه هاي مکرر و بي نتيجه بد حجابان، يک بار هم طرحي براي فضيلت خوش حجاب ها را بيآزمايند؟