بسم الله الرحمن الرحیم


مرداد ماه سال 89 بود که موجی وبلاگی در حمایت از قداست چادر با عنوان «چادرم را لگد نکنید» شکل گرفت. ماجرا ازین قرار بود که مصاحبه ای با خانم سین.الف ،متهم به زنای محصنه، از سیمای کشورمان پخش شد که اعتراض جمعی از وبلاگ نویسان را به دنبال داشت. به نظر آنان نشان دادن تصویر یک مجرم خانم با پوششی که باید نماد وقار و کرامت یک بانوی مسلمان باشد منافات دارد. وبلاگ گل دختر- که بعد از وبلاگ سطلیات به این موضوع پرداخت و به نوعی مدیریت موج را به عهده داشت- در قسمتی از مطلب خود آورده است که:

«حرف بر سر قداست چادر است، چادری که با نام ارثیه فاطمه زهرا(س) به زنان امروزمان می شناسیمش.

چرا دستگاه های دولتی و همین رسانه ی ملی! طوری چادر و حجاب را به مردم نشان می دهد تا این ذهنیت برای مخاطب ایجاد شود که هرچه بیچاره بدبخت، دزد و بی کس و کار چادر بر سر می کنند؟»

این حرکت از سوی وبلاگ نویسان با استقبال گسترده ای مواجه شد. در سایت های بسیاری انعکاس یافت و بیش از هشتاد وبلاگ درین باره قلم زدند.

حدود یک سال بعد در شهریور سال 90 بود که خبری دل وبلاگنویسان شرکت کننده در موج حمایت از قداست چادر را شاد کرد.

بنابر این خبر آیت الله صادق آملی لاریجانه رئیس قوه قضائیه طی دستوری به رئیس سازمان زندان های کشور ابلاغ کرده است که زنان متهم که مرتکب جرائم خلاف عفت عمومی شده اند با همان وضعیت لباس معمول در جامعه در دادگاه حاضر شوند.مدیر کل پیشگیریهای قضائی معاون پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه درین باره اظهار داشته است:« در این ابلاغیه اعلام شده که زندانها نباید زنان را به پوشش چادر در دادگاه ها مجبور کنند. این دستورالعمل هم اکنون به رئیس سازمان زندان ها ابلاغ شده است و این سازمان باید اقدامات لازم را برای اجرای آن انجام دهد.»

این خبر حکایت از تاثیر گذاری موج وبلاگی و رسیدن صدای آن به مسئولان ذیربط بود. اندک امیدی در دل وبلاگنویسان زنده شد که با این حرکت و ابلاغیه به سازمان زندانها از قداست چادر اعاده ی حیثیت شود و به زور و اجبار بر سر هر مجرم و بزهکاری انداخته نشود.

اما دادگاهی دیگر این خیالات خوش را بر هم زد و دوباره موجی از سوالات و ابهامات را برانگیخت. روز 29 بهمن ماه 90، دادگاه رسیدگی به پرونده فساد بزرگ اقتصادی و گزارش های تصویری در سایت های مختلف که چندین خانم متهم را در پوشش چادرهای رنگی زندان نشان می دهد.

سوال این است که طی ابلاغ این حکم چه مسائلی پیش آمد کرده که هنوز هم چادر، این لباس عزت و کرامت، در دادگاه باید به سر کسانی بنشیند که متهم به خیانت به حق مردم شناخته شده اند؟

آیا خبر مبنی بر عدم اجبار پوشش چادر برای زنان متهم صحت داشته و دستگاه قضا درین موضوع وظیفه خود را به خوبی عمل کرده است؟ آیا در روند اجرای ابلاغیه و از ناحیه سازمان زندان ها منع اجرایی و دستورات سلیقه ای حاکم بوده که حتی یک خانوم متهم بدون چادر هم در تصاویر مشاهده نمی کنیم؟ یا اینکه پوشش چادر به انتخاب خود متهمان و برای استتار چهره بوده است؟ با توجه به اینکه متهمان با پناه به چادر قسمت اعظم صورت خود را پوشانده اند این احتمال خالی از قوت نیست؛ ولی از طرفی محو و شطرنجی بودن تصاویر منتشر شده از مردان متهم نشان می دهد که حتی بدون چادر هم چندان شهره ی عام و خاص نمی شدند. آیا در میان بازار پرسر و صدای پوشاک و مد و لباس، مدل لباسی زنانه و در عین حال پوشاننده برای زنان متهم وجود ندارد – یا حتی نیاز به طراحی آن احساس نشده است- که باز متهمان برای فرار از شناسایی شدن به چادر پناه نبرند؟ یا اینکه باید کماکان در این دور باطل به سر ببریم؟ اعتراض های جمعی صورت بگیرد، دستور حذف اجبار چادر ابلاغ شود و باز ما شاهد همان وهن سابق به قداست چادرمان باشیم؟ چه کسی پاسخگوست؟