سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مخاطبِ خاص زدایی

ارسال‌کننده : گل دختر در : 95/5/25 5:35 عصر

       بیشتر کسانی که می خواهند دست به قلم شوند یا نطقی برانند هم و غمشان بر این است که چه بگویند و بنویسند؛ شاید نیم نگاهی هم به تیپ و توقعات مخاطب خود داشته باشند، اما عموما محتوا مهم تر از مخاطب به نظر می رسد. تا وقتی که می شد کمی میان فضاها تفکیک کرد و خیالمان راحت بود که یک سخنرانی علمی در فلان نشست تخصصی دانشگاه، حرف هایش به بیرون درز نمی کند، یا قسمتی از کتاب ادبی فلان نویسنده به عنوان استدلالی له یا علیه اعتقادی خاص میان عموم مردم دست به دست نمی چرخد، کم توجهی به مخاطب، ایراد و اشکال بزرگی به حساب نمی آمد. حرف هایی بود که هیچ وقت به گوش منِ عامی نمی رسید و اگر هم که می رسید چون خودم را از آن فضا بسیار دور می دیدم، خودم را واجد صلاحیت قضاوت درباره ی آن نمی دانستم و به اهلش واگذار می کردم. یک منبر عرفانی درباره ی وحدت وجود، ممکن بود خوره ی اعتقادات یک دختر دبیرستانی شود و چون همه به این حدود و ثغور نانوشته آگاه بودند، کمتر پیش می آمد که این فضاها با هم تداخل کنند و مهم تر اینکه کسی با جسارت تمام و ژست حق به جانبی، خودش را در فضای متفاوت بیندازد و همه را به شلاق نقد خود براند.

 

        این که می گویم قدیم ها اینطور بود از جنس حرف های «بد دوره زمونه ای شده»ای که از زبان پیرزن ها و پیرمردها می شنویم نیست و تاریخ آغاز و انجام دقیقی هم ندارد. صرفا مشاهده ای است که به شخصه در طول همین چند دهه زندگی تجربه کرده ام و گذار از «حد و مرز داشتن مخاطب» را به «گستردگی مخاطبان» به عینه دیده ام. حالا دیگر هر گفتگوی دوستانه و دست نوشته ای هم ثبت و ضبط می شود و اگر برای مخاطبی که در زمان تحریر یا نطق، مورد نظر گوینده یا نویسنده نبوده، بیان شود هزار آفت و بلا می تواند داشته باشد. تقطیع گفتار و نوشتار و نقل آن بدون در نظر گرفتن قبل و بعد، به خوبی می تواند مقصود مولف را تا صد و هشتاد درجه متفاوت نشان دهد. خیلی از صفحات معارضین دین و اسلام را می بینم که از همین حربه استفاده می کنند و مثلا تکه ای از مناجات با امام زمان بعد از یک سخنرانی دو ساعته ی مفصل و روضه ی یک ساعته، که هیچ کدامشان نقل نشده، را دلیل بر خرافاتی بودن می گیرند یا آیه و حدیثی را بدون توجه به شأن نزول و فردی که حدیث در پاسخ به سوال او روایت شده را مبنای تفاسیر نابجای خود درباره ی اسلام قرار می دهند. بعضی وقت ها که کتابی را می خوانم یا سخنرانی می شنوم جمله خاصی را پیش خودم جدا می کنم و به این فکر می کنم که همین یک جمله اگر به تنهایی منتشر شود، چه غوغایی به پا می کند که روح مولف هم از آن بی خبر است.

 

 

        چه باید کردش را نمی دانم. هر چه فکر می کنم، حتی کامل ترین جملات و عبارات هم قابلیت تقطیع و برگردان معنا دارند. اصلا خاصیت زبان، همین ناقص بودنش است. ما در بند لغات و عباراتی هستیم که در کنار هم و با در نظر گرفتن شرایط ارائه، می توانند معنای کامل را افاده کنند. هیچ کدامشان به تنهایی مظهر کامل کلام نیستند. هیچ کداممان به تنهایی مظهر وجود موجود کامل نیستیم و نتوانستیم باشیم. شاید علت اینکه قرآن در شب قدر یک باره بر قلب پیامبر نازل شده همین است که لازم بوده کل قرآن، به صورت مجموعه ای به هم پیوسته که هر حرفش دیگری را روشن می کند، بر پیامبر نازل شود و نزولی تدریجی هم نیاز بوده تا شأن نزول و شرایط محیطی نزول آیات، معنای آنها را تکمیل کند. بعد ما چقدر بی رحمانه، یک خط را برش می زنیم و برای خودمان آسمان ریسمان می بافیم. 

 

        این مشکل مخاطب نشناسی در اینترنت و شبکه های اجتماعی هم مشکل آفرین شده. پیام رسان، سایت، وبلاگ، شبکه اجتماعی و هر محیط مجازی که ما بخشی از وجودمان را به معرض نمایش می گذاریم و در ناخودآگاهمان وقتی در آن محیط خاص هستیم برای مخاطب/مخاطبان مورد نظرمان می نویسیم. ولی به لطف بازنشر لحظه ای، بدون اینکه دوباره مکثی کنیم و مخاطب محیط مجازی دیگر را در نظر بگیریم، فورا همان محتوای مخصوص مخاطبان پیشین را برای مخاطبان محیط بعد ارسال می کنیم و با دست خودمان، باعث برداشت نادرست بقیه می شویم. به نظرم ماهایی که چندین سال است مقیم این خراب شده ی مجازی هستیم، اگر خرده های شخصیتمان را از گوشه کنار اینترنت جمع کنیم چنان کاراکتر نچسب متناقض نمایی می شود که خودمان هم تحمل خودمان را نخواهیم داشت. این مشکل مخصوصا برای کسانی که در چند رشته یا حرفه ی کاملا متفاوت فعالیت دارند و در هر محیط مجبورند مطابق فهم و انتظار مخاطب، فعالیت داشته باشند حاد می شود. باید یک روز سر فرصت این تکه های پازل شخصیتشان را بچینند کنار هم و چهره غیرواقعی که در نظر بقیه به نمایش در آمده را در آینه ی کج و معوج اینترنت ببینند. این حرف ها به نظرم پیش نیاز هر تعاملی است که به عنوان مثال شمای مخاطب، این نوشته را در چارچوب همین اسم و رسم و تعریفی که در این محیط گفته شده بخوانید. نروید آن را با دیگر نوشته های محیط های دیگر طاق بزنید و برداشت پشت برداشت داشته باشید. همین شمایی که نمی دانم که هستید، از کجا آمدید، چه می کنید... همین تو! مخاطبِ ناشناسم!

 




کلمات کلیدی :

الکسا