سلام. تجربهي اين جور كلاس رو نداشتم. اما تجربهي نديدن استاد رو داشتم. عذابآوره برام!
توي دانشگاهمون بدون اغراق مشكلي نديدم. البته به نظرم قياس خوبي هم نيست، هم دانشجوهاي دانشگاه با طلاب فرق دارند و هم اساتيدش با اساتيد حوزه متفاوتند.
اين كه ميگيد هنوز براي اون مورد كتابي نوشته نشده جواب مناسبي نيست. براي همين مورد هم كه شما نوشتيد كتابي نوشته نشده. فقط شما مطالب اون كتاب رو در اثبات اين عقيده كه وجود پرده مانع يادگيري نيست، با بيان خودتون منطبق كرديد.يا بهتر بگم بهش استناد كرديد.
از اين كه توي حوزه اينقدر از حدود واجبات هم فراتر ميرن تا مبادا گناهي صورت بگيره و خانمها و آقايون راحتتر باشن نتيجهي خيلي خوبي شايد نشه گرفت. محيط حوزه بايد طلاب رو آمادهي ورود به اجتماع كنه. اجتماعي كه هزار جور گناه و خبط آشكار توش صورت ميگيره. من توي حوزه بايد آمادهي ورود به اين اجتماع بشم. بايد بتونم وارد بشم و در عين حال خودم رو خوب حفظ بكنم. شما خودت تو محيط معنوي جامعهالقرآن بودي. يادم نميره كه بعد از يكسال،چقدر بچهها با برگشتن به مدرسه و كلا جامعه، به خاطر تفاوت معنوي محيط مشكل دارن. يادمه يكي از بچهها روزاي اول مهر، چند بار به خاطر اين كه نتونسته بود جوّش رو تحمل كنه فرار كرده بود.
اما با اين كارها، حوزه در همون چند سالي كه توش هستي شايد برات بشه مثل بهشت بدون گناه، ولي وقتي ازش بيرون مياي بعيد نيست در مقابل محيط كم بياري. محيط بيرون محيطيه با جو كاملا متفاوت از حوزه. همين حوزوي بعدش اگر بخواهد بره دانشگاه و توي اون محيط قرار بگيره، به نظرت كم نمياره؟ دچار مشكل نميشه. ميتونه اين تفاوت زياد رو تحمل كنه؟!
اصلا اين همه بسته بودن محيط حوزه براي چيه؟ حوزه شبيه شده به يه جامعهي مجازي كه نظيرش رو شايد بايد در كرات ديگه پيدا كرد. يه جامعه كه متفاوته از جامعهي اصلي... نميگم بايد مثل هم باشن؛ اما بايد واقعگراتر باشن...