• وبلاگ : گل دختر
  • يادداشت : گل پر خانم، پرپرشي ايشالله...
  • نظرات : 9 خصوصي ، 19 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + لطفا بعد از امتحان بخونيد 
    2.
    گلايه کردي چرا عده اي به روحانيت حساس هستن، علتش هم پيچيده هستش هم ساده ، توانايي ناچيز علمي خودم رو در نظر ميگيرم و فقط به بخش ساده مي پردازم بخش پيچيده که به علمي ترکيبي از جامعه شناسي، سياست و فرهنگ و تاريخ چند صد ساله ايران بر ميگرده از قدرت علمي من خارجه

    من علتش رو با يه سوال جستجو ميکنم
    از شما مي پرسم چرا در زمان سلسله پهلوي خصوصا محمد رضا شاه مردم نسبت به طبقه روحاني به اين ديد کمتر نگاه ميکردن و ارج و قرب روحانيت نزد مردم حتي آنهايي که به ايدئولوژي کمونيسيم معتقد بودن (مثل خسرو گل سرخي) عموما بيشتر از ارج و قربي بود که الان مردم و مخصوصا نسل هاي جوان تر براي روحانيت قائلند ؟ اگر بحث داريد که اينطور نيست و روحانيت امروز نزد مردم ارزش بيشتري داره من حرفي ندارم فقط ازتون ميخوام با قديمي ها که دوران گذشته و امروز رو ديدن مشورت کنيد.
    برگرديم به سوال بالا، جواب سوال به ساختار سياسي برميگرده، گفتيد چرا بعضي ها مسائل رو به ولي فقيه ارتباط ميدن اتفاقا همين جا ازتون ميخوام مکث کنيد، علت هر دو سوال بالا تقريبا مشابهت و کمي طولاني و تطبيقي:

    نظام تصميم گيري در عموم کشورهاي توسعه يافته به يک طبقه معين محدود نميشه، سامانه قدرت بر نهاد هاي مدني پي ريزي شده چند مثال عيني ميزنم، در کشوري مثل فرانسه يا اسپانيا و يا آلمان و... اگه دقت کرده باشيد تظاهرات زيادي اتفاق ميفته آيا اين تظاهرات با انگيزه هاي مختلف که گاه تند ترين شعارها در خيابان عليه دولت وقت بيان ميشه براي بقاي آن کشورها نشانه هاي خوبيه يا بد ؟
    در يک نگاه ساده انگارانه اينها نشانه هاي بديه، اما در نگاه دقيق تر باعث پايداري کشوره ،
    چرا ؟
    براي اينکه معلمين، کارگران، دانشجويان، تجار، کشاورزان و اصناف مختلف داراي سنديکا هاي متعدد و غير دولتي هستند يعني دولت روساي سنديکا رو (بر عکس آنچه در ايرانه) خودش تعيين نميکنه و يا دخل و تصرفي در سنديکاها نداره بلکه وظيفه هر سنديکا که نمايندگي يک طبقه معيني از مردم جامعه رو به عهده داره حفظ منافع آن طبقه هستش و جلوگيري از ظلم خواسته يا ناخواسته دولت وقت به طبقه متبوعش ...
    يه جور هايي مثل يک پل و رابط ميان مردم و دولت عمل ميکنه يک مکانيسم پوياست که باعث ميشه اولا اعتراض مردم بدون ترس از پيگردهاي امنيتي و سرکوب ها به مسالمت آميز ترين حالت بيان بشه
    دوم، وقتي مطالبات و يا حتي بيان نفرت از سياست هاي مالي، اجتماعي و فرهنگي و ... دولت حاکم با سهولت در خيابان مطرح شد ديگه اين نفرت بر روي هم در مدت 30 سال انباشته نميشه تا يک باره مثل يک زخم عميق سر باز کنه و به يک انقلاب منجر بشه

    يکي از دلايل وقوع انقلاب 57 همين نکته بود، عدم توسعه سياسي ...
    به عنوان مثال يک شهروند ايراني احساس ميکرد در مقابل قدرتي بنام شاه که نام ظل الله (سايه خدا) بر روي زمين رو براي مشروعيتش يدک ميکشه آنقدر قدرت سياسي رو در چنبره خودش گرفته که هيچ موجودي حق نداره به اين جايگاه نقدي کنه نفرت روي نفرت انباشته مي شد از کمونيست تا مسلمان و ليبرال و ... به مرجله اي رسيدند که راهي جز يک تحول بزرگ در کشور نبود اين تحول در همه جوانب يعني انقلاب و تدوين مجدد قانون اساسي ...
    هرچند انقلاب در ذات خودش نه پديده مثبتيه و نه منفي ولي کشورها ظرفيت محدودي براي تعداد انقلاب ها در بازه زماني معيني دارند مثلا نمي شه انتظار داشت کشوري با کج روي و انحراف سياستهاي دولت هر چند سال يکبار مردمش انقلاب کنند ! پس بايد براي ثبات و توسعه همزمان مکانيسم هايي براي کاناليزه کردن فشار هاي مردمي ايجاد کرد اين مکانيسم ها نبايد از جنس سرکوب باشه، اگه نقد و حتي احساس نفرت به عاليترين بخش حکومتي چه شاه و چه ولايت فقيه و چه رئيس جمهوري فلان کشور باشه بايد آزادانه بدون ترس از سرکوب بيان بشه در غير اينصورت به سمت زير زميني شدن حرکت ميکنه دولتهاي توسعه يافته اگرچه در سياست خارجي مثل همه کشورها بدليل ساختار نظام بين الملل و تعقيب منافع خشن و پست عمل ميکنن اما بر عکس در حوزه سياست هاي داخلي بدليل غلبه قانون اساسي بر سياست، مجاز نيستند به فلان تظاهرات که براي مخالفت با دولت وقت برگزار شده مجوز برگزاري تجمع ندهند و يا کارمندان و روساي سنديکاي حمل و نقل هوايي و ريلي رو که بخاطر پايين بودن دست مزدها دست به اعتصاب زدند با ديد امنيتي و سياسي راهي زندان کنند !
    براي اطلاع شما بد نيست سرنوشت منصور اسانلو از رهبران سنديکاي شرکت واحد اتوبوسراني تهران که چند سال پيش دست به اعتصاب موقت زدن و مدتهاي طولاني در زندان و تحت شکنجه قرار داشت بخونيد نه فقط دولت هاي وقت ايران بلکه مجموعه حکومت (نظير قوه قضائيه که بايست از سياست و مصلحت نظام جدا باشه اما نيست) با ديد امنيتي و سياسي به يک پديده صنفي نگاه ميکنه و بر خلاف انتطار حکومت اين نوع نگاه خشن به نهادهاي مدني مثل سنديکاها که بيان مطالبات مردمي هستند در بلند مدت نتيجه عکس ميده و باعث تلنبار شدن نفرت مردمي از مرکز قدرت موجود ميشه و اگر در يک فرايند اصلاح سياسي زمينه خارج شدن اين حجم از نفرت به شکل مسالمت آميز فراهم نشه خودتون حدس بزنيد به مرور زمان به چه سمتي کشور، مردم و حکومت رو يکجا سوق ميده ...

    در آمريکا طي دهه 50 و 60 ميلادي هنوز جايگاه زن پايين تر از مرد بود مثلا يک انجمن خبرنگاري بود متشکل از مردهاي خبرنگار که اجازه نميدادن هيچ زني در اين انجمن عضو بشه ... و يا حقوق دريافتي يک مرد و زن چندان در شرايط يکسان کاري برابر نبود و در مقياس کمتر هنوز هم به اشکال ديگه اي به زن در جامعه آمريکا مثل همه کشورهاي دنيا به جنسيت زن جفا ميشه مثل سو استفاده هاي جنسي و ...
    اما به همان اندازه که من ايراني مجاز هستم در آمريکا و يا هر کشور غربي ديگه پرچم فلسطين رو در دستم بگيرم و فرياد مظلوميت خواهي غزه رو سر بدم و بر اسرائيل فرياد بزنم بدون اينکه نگران باشم دولت آمريکا من رو از دانشگاهم اخراج کنه و يا توسط وزارت امنيت داخلي به اتهام بالا بردن پلاکارد ضد اسرائيلي( نزديک ترين شريک راهبردي امريکا) تحت بازجويي قرار گيرم به همون اندازه يک زن فمينيست آمريکايي با استفاده از قوانين حمايت کننده از اعتراضات مدني حق داره به فرهنگ و قوانين زمينه ساز بهره کشي جنسي از زنان در جامعه آمريکا اعتراض کنه و به سناتور که سهل است به رئيس جمهوري يعني بالاترين مقام کشوري حمله کنه که چرا بعد از انتخاب بر خلاف وعده ها عمل کردي و هيچ کمکي به جامعه زنان آسيب پذير نکرده
    (برخلاف تصور شما که احتمالا درک تک بعدي از فمينيسم داريد بسياري از فمينيستهاي ميانه رو با پديده استفاده ابزاري از زن به شدت مخالفند)
    از بحث اصلي دور نشيم، من منکر ظلم در هيچ جامعه اي چه توسعه يافته چه در حال توسعه و چه عقب مانده نميشم اما کم و کيف ظلم متفاوته و نحوه برخورد با ظلم هم متفاوته، در جامعه اي مثل فرانسه قانوني هست که متاسفانه اجازه نميده دختر در بعضي از مراکز آموزشي از حجاب استفاده کنه اما در همان جامعه به اندازه اي فضا و اجازه بيان نظر بدون وحشت از سرکوب امنيتي ميده که دختر مسلمان پلاکارد دستش بگيره و به اين قانون که اصلا جنبه مقدس و ابدي نداره و ميتونه با فشار مردمي روزي با مکانيسم دموکراتيک برداشته بشه اعتراض کنه ...
    بله ظلم هست اما راه مقابله با ظلم هم بر اساس تجربه هاي تلخ و خشن دهه ها و قرن هاي گذشته به شکل مسالمت آميز تعبيه شده
    --------------------------------------------------------------------------------