يه كم با مائده موافقم. با اينكه از چادري هاي مؤمن و واقعي خيلي خوشم مياد و فقط اونا رو- البته واقعي هاشونو- دوستاي واقعي خودم مي دونم،اما منم ديدم كه اون قشر چادريها نمي دونم چه فكري مي كنن- شايد فكر مي كنن همه مانتويي ها چند پله از اونا تو ايمان عقب ترند!- كه اونا رو زياد تو جمع خودشون نمي پذيرن يا اگه هم بهشون نزديك بشن، براي راهنمايي! و به راه كشوندن! اوناست. در حاليكه اصلا اين طور نيست. كي گفته كه بين مانتويي ها مؤمن تر از چادريها و حداقل با ايمان مساوي با چادرهاي واقعي وجود نداره؟! اما قبول كن بيشتر چادري ها وقتي يه مانتويي رو تو مراسم مخصوص اهل ايمان مي بينن، فكر مي كنن اون تازه به راه درست كشيده شده يا موقتا اينجوريه يا خلاصه از مفاهيم والاي ديني چيزي نمي دونه!!! در حاليكه من مواردي رو ديدم كه كاملا جريان برعكسه. خوبه چادري ها اينو ياد بگيرن كه بين مانتويي ها اگه نگيم زياد، حداقل تعدادي هستند كه خيلي خيلي از چادريهاي واقعي هم مؤمن ترند. اما قبول دارم كه هر مانتويي اگه واقعا مؤمن باشه، ته دلش دوست داره چادري بشه.
البته بازم بگم كه من خودم طرفدار بچه هاي چادري مؤمن واقعي هستم. اما اين يك واقعيت در مورد خيلي از اوناست كه بايد ديدگاهشون رو عوض كنن.
