• وبلاگ : گل دختر
  • يادداشت : اولين جايي که دلم براي پسرها سوخت
  • نظرات : 2 خصوصي ، 29 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خواهر

    چرا فقط دلت واسه پسرا سوخت؟! دلت واسه ما بچه هاي زمان جنگ هم بسوزه...

    وقتي من به سن تکليف رسيدم جنگ بود و بمباران. کسي به فکر جشن تکليف گرفتن براي ما نبود و هيچ کسي هم به تکليف رسيدنمون را بهمون تبريک نگفت. تازه يادمه که از هفت سالگي ما به ما گفتند به شما واجبه نماز بخونيد و روزه بگيريد. يعني اون موقع ها من فکر ميکردم از هفت سالگي به سن تکليف رسيدم. چادر را هم كه از پنج سالگي به سرمون انداختند. هر چند كه همه ي اينها بدون هيچ گونه تشويق و به اجبار بود. ولي بعد ها كه كمي بزرگتر شدم و خودم تونستم خوب را از بد تشخيص بدم همه ي اينها را با علاقه پذيرفتم و از داشتنش احساس غرور كردم. ولي هميشه آرزو داشتم كه اي كاش من هم وقتي براي اولين بار چادر سر كردم و اولين باري كه نماز خوندم و اولين باري كه روزه گرفتم تشويق ميشدم.

    بگذريم. گذشته ها گذشته. انشاء الله ما براي دخترانمون از اين خاطرات خوش پديد آوريم.

    موفق باشيد.

    پاسخ

    سلام. همين خاطره خوب داشتن از اعتقادات خودش باعث تشويق ميشه، خيلي از پدر مادرها اصلا توجه به مسائل معنوي بچه هاشون ندارند، همين بزرگترين ضربه براي بزرگسالي بچه ست. وقتي از يک جوون مي پرسم چرا نمازت رو اينقدر بدون حال ميخوني ميگه ازش بدم مياد چون پدرم صبح ها به زور لگد بلندم ميکرد! بخدا اسلام با اين رفتارها سازگار نيست...