وطن پرنده پـَــر در خون وطن شکفته گـل در خون وطن فلات شهيد و شب وطن پا تا به سر خــون
وطن تـــرانه زنــداني وطن قصيده ويــراني ستارهها اعداميان ظلمت به خاک اگرچه ميريزند سحر دوباره بر ميخيزند بخوان که دوباره بخواند اين عشيره زنداني گل سرود شکستن را بگو که به خون بسرايد اين قبيــله قرباني حرف آخــر رستن را
با دژخيمان اگر شکنجه اگر بند است و شلاق و خنجر اگر مسلسل و انگشتر با ما تبـــار فدايي با ما غرور رهايي به نام آهن و گندم اينک ترانه آزادي اينک سرودن مردم
امروز ما امروز فرياد فـــــرداي ما روز بزرگ ميـــعاد بگو که دوباره ميخوانم با تمــامي يارانم گل سرود شکستن را بگو، بگو که به خون ميسرايم دوباره با دل و جانم حرف آخــر رستن را بگو به ايران، بگو به ايران
..........................................
سرود جاودانه وطن