شکاف در ميان زمامداران جدي و آشکار است. امروز بسياري از کساني که طي سي سال گذشته از ارکان اين رژيم بوده اند، يا در برابر رژيم قرار گرفته اند، يا با سکوت خود، عدم حمايت از آقاي خامنه اي را نشان مي دهند. اخيراً يکي از مهمترين ارکان اين رژيم در طي سه دهه ي گذشته، به يکي از مديران دوران خود گفته است: "دست زن و بچه ات را بگير و از ايران برو، اين سيد تا سر همه ي ما را زير خاک نکند، آرام نخواهد گرفت". آن مدير هم از اين دستورالعمل تبعيت کرده و به خارج از کشور آمده است. مصاحبه ي مرتضي نبوي وضعيت آقاي خامنه اي را بخوبي برملا کرد. آقاي خامنه اي بدنبال افرادي است که صددرصد مطيع او باشند. اين نوع افراد، کساني جز حسين شريعتمداري، ذوالنور، احمدي نژاد، روح الله حسينيان، فاطمه ي رجبي، الهام، حسين طائب، مصباح يزدي، شيخ محمد يزدي، احمد جنتي و غيره نخواهند بود. آقاي خامنه اي که آيت الله منتظري را سالها در بيت خود زنداني کرد، اينک آيت الله صانعي را از مرجعيت خلع کرده است. گويي وي قادر است به کسي دانش و اعتبار ببخشد يا از او سلب کند. وضعيت ناطق نوري و افرادي چون او هم چندان تعريفي ندارد. اصول گرايان سنتي هم يا بايد مطيع محض اوامر ملوکانه شوند، يا از ساختار سياسي حذف خواهند شد. آقاي خامنه اي بدنبال آن است که رژيم سلطاني کنوني را به رژيمي چون رژيم صدام حسين، حافظ اسد و سرهنگ قذافي تبديل کند. يعني به رژيمي که هيچ گونه ظرفيت داخلي براي تغيير آن موجود نباشد. اعدام جنايت کارانه ي پنج تن از شهروندان ايران زمين، بخشي از فرايند گذار به حکومتي از نوع صدام حسين است. آيت الله خامنه اي ابتدا اين پنج تن را به "تروريست" تبديل مي کند، سپس جوانان برومندي را که "تروريست" قلمداد کرده اعدام مي کند، و بدين ترتيب رهبران جنبش سبز را در موقعيتي دشوار قرار مي دهد تا اگر از اعدام شدگان دفاع کنند، حامي تروريسم قلمداد شوند. محکوميت شجاعانه ي اين جنايت از سوي مير حسين موسوي، مهدي کروبي و زهرا رهنورد نشان داد که دوران اين نوع فريب کاري ها گذشته است. ايران هم عراق و ليبي و سوريه نيست و نخواهد شد