• وبلاگ : گل دختر
  • يادداشت : مامانهمسر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 39 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مجيد 
    حرف شما درسته، ولي دختراي بنده خدا چکار کنن وقتي ديگه شرايط بهتري واسشون پييش نمياد، آخه اگه بود که مريض نيستن برن مامانهمسر بشن.
    واسه ما پسراي ازدواج نکرده، قضيه يه جور ديگست. اولا پسري که بره زن از خودش بزرگتر بگيره واقعا بايد بگي عاشق شده بدبخت يا شايدم دختره گولش زده، مثل همين پسر همسايمون که رفته شمال دانشگاه، حالا ادعاي دومادي داره. قديما پسرا رو تو سن مناسب زن ميدادن، ولي حالا ما آقا پسرا فقط و فقط تحت شرايط مناسب حاضريم تن به ازدواج بديم.
    شرايطي مثل : هواي خوب، لباس خوب، ماشين خوب (مدلش واسه جنس مخالف خيلي مهمه)، خونه حتما بايد باشه(اگه نباشه هيچ جوري نميشه ازدواج کرد)، اوه يادم رفت، کار آقا جون، کار، و هزار تا شرايط ديگه.
    من پسر هم چون اول بايد فرهاد بودنمو ثابت کنم، اول بايد برم اين کوه شرايط رو فراهم کنم بعد بگم شيرينو ميخام.قديما طرف وقتي مجنون بودنشو ثابت ميکرد و بعد ميفهميدن که کارم داره و آدم خوبيه ، دختر ميدادن بهش ، ولي حالا فرق کرده.
    تاخير ازدواج ما آقا پسراي گل وگلاب بيشتر بدليل مسائل مالي و پوليه ، يعني تاخير در اشتغال يا حقوق کم يا مشکلات خاص، يعني ما خودمونو تو شرايط مالي براي شروع زندگي نميبينيم، پس ازدواج نميکنيم (علي رغم نياز هاي احساسي و جنسيتي و ...)، و اين مساله اي هست که کسي به فکرش نيست.
    اينا رو هم تلمبار ميشه واز يه جاي ديگه غلمبه ميزنه بيرون و ... .
    کسي که دغدغه زنده موندن داره به فکر ازدواج نيست، به فکر نون درآوردنه. منم که هنوز نميتونم نون دربيارم، بايد بگم آلو ترشه!
    بذارين اول از خجالت پدر ومادر در بيايم، بعد بيفتيم توي يه چاه ديگه!
    من الان 25 سالمه، دوست داشتم تو همين سن ازدواج ميکردم، ولي الان حداقل شرايطشو (;کار) ندارم.فکر کنم 27 يا 28 بتونم ازدواج کنم(يعني وقتي برم سربازي و بيام کار پيدا کنم)، گوش شيطون کر. تازه، يکي دو سالم بايد بگرديم يه خانوم خوب، ماه و نجيب و باخدا ، پيدا کنيم. تا اون موقع هم که شديم پير پسر :-(، ديگه کي به ما دختر ميده؟! ولي چشم اميد من فقط به خداست :-)
    آخي، دلم خالي شد.