• وبلاگ : گل دختر
  • يادداشت : اولين جايي که دلم براي پسرها سوخت
  • نظرات : 2 خصوصي ، 29 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + عطارد 
    السلام عليک يا مولانا يا بقيه الله
    در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
    از گوشه اي برون آي اي کوکب هدايت

    پاسخ

    اللهم عجل لوليک الفرج
    + عطارد 

    سلام
    خدا به انسان نيروي فکر و تعقل داد که ابتدا خود را بشناسد تا بعد از آن در احوال هستي تدبّر و تفکر کند، زيرا حاصل چنين تفکري، انسان ساز است و راه عبوديت و بندگي را به بهترين شکل مي نماياند. آن چه در آيات و روايات در باب شرافت ، تفکر به چشم مي خورد، تفکري است که از ظلمت به نور رهنمون کند! تفکري که انسان را از حالت ايستايي بازستاند و به حرکت و پويايي درآورد.
    خدا فرمود: آيا پيش خود فکر نمي کنند که خدا آسمان ها و زمين و هر چه در بين آن ها است ، همه را جز به حق (و براي حکمت و مصلحت) و به وقت معيّن نيافريده است؟
    تفکر در خلقت آسمان و زمين و نظم دقيق در آفرينش ، انسان را به عظمت خداوند و جايگاه خود در مجموعه عالم هستي آشنا مي کند. معرفت و شناخت، به تمام کارها و اعمال انسان معني و جهت مي دهد.
    عباداتي که بدون تفکر و معرفت باشد، ارزش چنداني ندارد و انسان را آن گونه که شايسته است، به کمال نمي رساند.
    امام علي (ع) در وصيت خود به امام حسن (ع) فرمود:هيچ عبادتي همانند انديشيدن در آفرينش خدا نيست
    انديشيدن در خلقت و آفرينش خدا انسان را به شگفتي وامي دارد.
    ملازمة چنين اعجابي ، فرو آوردن سر تسليم و اعتراف به حقارت و بندگي است! در نتيجه ارکان عبوديت تقويت شده، عابد به معبود مي پيوندد .
    انسان بايد تفکر بالنده داشته باشد تا ثمره اش تکامل باشد .
    امام صادق (ع) فرمود: برترين عبادت، استمرار و مداومت انديشه دربارة خدا و قدرت او است.
    اميرمؤمنان (ع) فرمود: عبادت مردم پاک نهاد و با اخلاص ، انديشيدن در ملکوت آسمان ها و زمين است. انسان با انديشيدن در ملکوت آسمان ها و زمين ، جايگاه خويش را به دست مي آورد که چه اندازه حقير و ناتوان است. چنين اعترافي سازنده خواهد بود و ارکان توحيدي آدمي را قوي و بنيادين خواهد کرد .
    + يه طلبه اصفهاني 

    خاطره قشنگي بود

    من حدود شش يا هفت سال در يكي از مدارس دخترانه اصفهان امام جماعت بودم بعضي از سالها بود كه واقعا دلم مي سوخت به حال اين دختراي بيچاره اي كه زير دست پدر و مادرهاي نميدونم بگم چجوري بزرگ ميشدن جشن تكليف اسمش بود ولي از چيزي كه خبرنبود فقط تكليف و عبادت

    اركستر و بازيگرهاي صدا و سيما و چادرنمازهاي مدل عروسكي و ... آدم چي بگه؟

    پاسخ

    بله متاسفانه، الان دين رو هم بازيچه کردن

    سلام

    جالب بود-اگرچه سرا دلسوزي نداشتن-چون اگه 6سال ديرتر تكليف ميشن يعني 6 سال كمتر گناه و6سال كمتر عذاب وجدان و...

    ياد جشن تكليفمان بخير !

    چه در مدرسه و چه خانه

    چقدر غصه خوزدم و گزيه كردم كه مدرسه مار ا مانند جشن تكليف سال قبلش براي اقامه ي نماز پشت سر رهبري به مرقد امام نبرد...

    انگار ديگر بعد از اين غصه هيچ كدام از شادي هاي جشن رنگ نداشتند...

    پاسخ

    سلام. عاشق اين حس هاي بچه ها هستم.
    ما که هميشه دلمون واسه دخترا مي سوزه ولي خيلي خوب حستون رو منتقل کرديد.
    آفرين
    پاسخ

    ممنون.

    سلام

    وبلاگت زيباست

    ولي دلت نسوزه

    دلت براي اين بسوزه كه در جامعه ما زنان اين پرستاران الهي و اين موجودات با احساس و فرشتگان با اختيار در ميان هم جنسانشان و مردان هنوز شناخته نشده اند

    + sam niel 
    " موعود فرا رسيد، همه با چادر هاي سفيدشان در مصلي قدس قم جمع شده بودند، در دلم به خدا مي گفتم :" خدايا! خيلي دوست دارم، مي دوني چرا؟ آخه هميشه دلم ميخواست يه عالمه با شما حرف بزنم ، ولي خجالت مي کشيدم، چون فکر ميکردم خيلي کار داريد و وقت نداريد صحبت ما بچه ها رو بشنويد، مامان ميگه، وقتي نه سالت شد، يعني تو ديگه بزرگ شدي، نبايد کار بدبد بکني، خدا هم اينقدر برات وقت ميزاره که نگو. ولي خدايا مي دوني چيه؟ دلم براي پسرها مي سوزه، اخه اونها شيش ساااال بيشر از ما بايد صبر کنند!"
    اين نشون ميده از همون انفوان كودكي كودن بودي !
    پاسخ

    اين خواننده ها ي گلدختر هميشه ما رو با تعريف هاشون شرمنده ميکنند!
    راستي يه چيزي! چقدر خوبه كه مطلب هم درباره ايرانياني كه ميرن خارج و ديگه حجاب ندارند! (حتي نخبه ها!!!) بنويسي. من كه خيلي تعجب كردم، شايد چون ديگه از نخبه ها انتظارش نمي رفت. اگه تونسي يه مطلب طولاني بنويس و تجزيه و تحليلشون كن.
    پاسخ

    اين قصه ره دراز دارد. انشاءالله
    + گ 
    خاطره خوبي بود.
    + محدثه 

    سلام
    قبل از جشن تکليف عجب شيطنت هايي مي کرديا

    يعني بدش همه رو ترک کردي؟

    پاسخ

    اره خوب، ترک کردم، يعني راستش خجالت کشيدم ديگه بکنم.
    + نجمه 
    چند روز پيش ديدم آلبوم عكس جشن تكليف يكي از دختر ها رو جشن تكليف كه نگو چشن نامزدي بگو دختر نه ساله آنچنان با آرايش مو ها شينيون شده و ژست هاي مختلف عكس انداخته بود كه اگر نمي دانستيم فكر مي كرديم اين دختر خانم كمي زود تر از موعد رفته خونه ي بخت...ياد جشن تكليف خودم و چادر نماز آبيم و عكس هايي افتادم كه توي همشون فقط خودم روسري سرم بود... دلم براي اون دختر سوخت....تو عكس جشن تكليف من خبري از آرايش و رقص و مدل مو نبود فقط يك خانه بود با يك مامان و بابا و يك خواهر و برادر كه از من در حالت هاي مختلف نماز عكس مي انداختند ركوع سجده....دلم سوخت براي آن دختر كه روز جشن تكليفش معلوم نبود به اجبار كي به اون حال و روز در اومده بود! دلم سوخت....
    پاسخ

    دلم گرفت اين رو گفتيد... الان همه چيز شده دنيا! حتي عبادات ما
    اگر در ساخت پادکست يا توليد ويديوکست و يا خلق يک نوشته و تصوير در وبلاگتان مهارت داريد، از شما دعوت مي کنيم تا يکي از ثبت نام کنندگان در 14 سفر کربلاي "سوگواره وبلاگ نويسان عاشورايي" باشيد.

    لطفا قبل از ثبت نام حتما "شيوه نامه" را بخوانيد.

    با تشکر
    دبيرخانه دومين سوگواره وبلاگ نويسان عاشورايي

    اي بابا!
    اومدم بگم:« اول»
    انگار اينجا هيچوقت نميشه اول شدا!
    پاسخ

    اختيار داريد، شما هميشه براي ما اول بودي .

    سلام خواهر

    چرا فقط دلت واسه پسرا سوخت؟! دلت واسه ما بچه هاي زمان جنگ هم بسوزه...

    وقتي من به سن تکليف رسيدم جنگ بود و بمباران. کسي به فکر جشن تکليف گرفتن براي ما نبود و هيچ کسي هم به تکليف رسيدنمون را بهمون تبريک نگفت. تازه يادمه که از هفت سالگي ما به ما گفتند به شما واجبه نماز بخونيد و روزه بگيريد. يعني اون موقع ها من فکر ميکردم از هفت سالگي به سن تکليف رسيدم. چادر را هم كه از پنج سالگي به سرمون انداختند. هر چند كه همه ي اينها بدون هيچ گونه تشويق و به اجبار بود. ولي بعد ها كه كمي بزرگتر شدم و خودم تونستم خوب را از بد تشخيص بدم همه ي اينها را با علاقه پذيرفتم و از داشتنش احساس غرور كردم. ولي هميشه آرزو داشتم كه اي كاش من هم وقتي براي اولين بار چادر سر كردم و اولين باري كه نماز خوندم و اولين باري كه روزه گرفتم تشويق ميشدم.

    بگذريم. گذشته ها گذشته. انشاء الله ما براي دخترانمون از اين خاطرات خوش پديد آوريم.

    موفق باشيد.

    پاسخ

    سلام. همين خاطره خوب داشتن از اعتقادات خودش باعث تشويق ميشه، خيلي از پدر مادرها اصلا توجه به مسائل معنوي بچه هاشون ندارند، همين بزرگترين ضربه براي بزرگسالي بچه ست. وقتي از يک جوون مي پرسم چرا نمازت رو اينقدر بدون حال ميخوني ميگه ازش بدم مياد چون پدرم صبح ها به زور لگد بلندم ميکرد! بخدا اسلام با اين رفتارها سازگار نيست...
     <      1   2