هميشه سلام...
نامه اي به يك زن
زن همواره در تاريخ هر گاه خواست خودش باشد، هماني بود كه مي خواست
اما وقتي به سمت اين عتقادات و اين خرافات دست و پاگير رفت
خودش را گم گرد
چون اين اعتقادات را مرد افريد به اسم خدا
و اين شد كه زن حقير شد
اولين زن بشريت ازاد و مستقل ترين زن تاريخ بود
تا جايي مرد مشخصا فقط يك همراه براي او بود و حتي تاثيري بر سليقه و انتخاب او نداشت
مرد حتي اندازه زن نبود
عاجز و پيرو بود
پس
حوا باشيد كافيست
فرشته تر از او نمي توانيد باشيد
با اين عتقادات بعد از يه بچه دو بچه مادر مي شوي
مردان دوربرت گاهي برات ميخندن
گاهي به اسم مذهب روزه هاي قضايت را ميگيرند
و گاهي املي بي دست پا ميشوي
زن روزگار من تو بدبخت ترين زن تاريخي
مرادان برايت مي نويسن چه كني
مردان برايت كف ميزنن
يا شايد صلوات مي فرستند
افتضاح تاريخ شكل گرفته
گذشته خيلي زيبا تر از امروز بود
و زن بسيار بزرگوار تر از امروز بود
اقاي جهان رو خانوم پا به سني انتخاب كرد
آقاي جهان را كسي براي خودش خواست
و او دعوتش را اجابت كرد
آقايان جهان را مادران زاييدن كه نامشان هست
هاجر
مريم
اين فقط از دريچه مذهب
كه چه بسيار دريچه هايي كه زن در ان قاب شده است
شايا تجلي