سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاه سفید

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/6 11:22 عصر

19 مهر 1384

 

طرح های سیاه سفید جذابیت خاصی دارند . تا حالا توجه کردید ؟ مثلا یه بانوی ایرانی رو سپید که با چادری مشکی خودش را پوشانده یا یک آقای آفریقایی رو سیاه که لباس بلند سفید پوشیده ( قصد جسارت نباشد ها ... رو سیاه صورتی نه سیرتی ). هر دو اش زیباست . و هر دو را دیدم . دیشب در بیست و دومین مسابقات بین المللی قرآن کریم که هر سال از طرف سازمان اوقاف و امور خیریه برگزار میشود .

تهران / سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی / من و جناب پدر و یک دنیا قرآن .

 

بدیهیات مسابقات دیگر نیازی به گفتن ندارد . مسابقه است دیگر . یک در میان حافظ و قاری و در آخر های مسابقه هم مفسرین دانسته ها و توانایی های خود را محک زدند . یک مسابقه هم برای تماشاکنندگان . یک نمایشگاه محصولات قرآنی و فروش ( ببخشید ... هدیه ! ) کتاب و سی دی های قرآنی و الخ .                                                                                                                          

چند روزی بود که سایتهای مختلف را برای دانستن زمان دقیق مسابقات زیرو رو میکردم و در این میان      انتظارم از سایت ایکنا ( خبرگزاری قرآنی ایران )  بیش از این بود . با دیدن غرفه خبرگزاری جرقه ای در ذهنم درخشید که آهان خودش است و باید بگویمشان گفته هایم را . خلاصه دفتر انتقادات که نداشتند ولی انتقاداتم را به دفتر متکلمشان تزریق کردم که چرا زمان دقیق مسابقات در سایت نبوده و چرا سایت مشکلات فنی اعصاب خرد کن دارد و همه را یک جور توجیه کردند و متهمم کردند که زمان مسابقات در سایت بوده و شما ندیدید . وا ... بابا ما خودمان دانشجوی کامپیوتر هستیم مثلا ها .                           

مسابقه فرهنگ قرآنی هم جرقه دیگر ذهن مبارکمان بود که بعله خدا ما را این هوا راه از قم کشانده اینجا که مکه ای نصیبمان کند و دست خالی برنگردیم . جوابش را میدانستم ها ولی نشانی دقیق آیه را از حضرت اخوی پرسیدیم .راستی چون سالن دایره ای شکل بود جناب پدر دقیقا روبروی ما و دویست سیصد متر آن طرف تر بودند آن هم در جایگاه خبرنگاران ! و طی تماسهای تلفنی با قم و شیراز و سیصد متر آن طرفتر جواب را هماهنگ کردیم و مرقوم فرمودیم . ولی بنا به همان مشیت خداوندی قرار شد اول آن مکه قبلی از گلومان پایین برود تا بعد !

نمایشگاه قرآنی شان فقط چند رقم سی دی جدید الورود داشت که به عنوان برگ سبزی تحفه درویش و اینها خریداری شد .

بعد نوبت به حس خبرنگاری و عکاسی مان بود که شکوفا شده بود و بنده با وب کم و جناب پدر با موبایل گرامیشان در و دیوار سالن را به علاوه دختر و پدر ضمیمه کارتهای حافظه کردیم .

راستی این خودم بودم . همان خودمی که از چهار سال پیش هر سال که مسابقات برگزار میشد در حسرتش شبکه قرآن را دید می زد و پارسال برای دیدن نمایشگاه قرآن به تهران رفت و لب تشنه برگشت و داغش بر دلش ماند . همان خودمی که آمار داوران و شرکت کنندگان ایرانی و بعضا خارجی مسابقات را داشت . همانی که وقتی قاری یا حافظی قرآن میخواند تا آنجا که حافظه اش یارش بود زمزمه میکرد و گاها اشتباه آنان را هم میگرفت . خودم بودم که اینطور نا غافل حتی چند ساعتی که فقط به قصد تماشای مسابقات به تهران رفتم را با روزمرگی های همیشگی در آمیختم . یعنی باقی تماشاکنندگان چه می کردند ؟!

 

 

 




کلمات کلیدی :

الکسا