سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خانوم اجازه!

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/2/12 3:47 عصر

نوشته شده توسط: گل دختر
خانوم اجازه!
ما دیگه بزرگ شدیم. دیگه ثروتمند رو نمی‌نویسیم «سروتمند».
خانوم از وقتی وبلاگ داریم دیگه برای داستان‌هامون نقاشی نمی‌کشیم. فقط سرچ می‌کنیم از توی اینترنت عکسای خوب انتخاب می‌کنیم.
خانوم! راستش از وقتی شما رفتید دیگه داستان هم نمی‌نویسیم؛ آخه بعد از شما دیگه معلم «شعر و قصه» نداشتیم.
خانوم! می‌دونم می‌فهمیدید که من وغزاله زنگ‌های تفریح یواشکی نامه می‌ذاشتیم رو میزتون. از چشماتون پیدا بود. اجازه  بعد از چهارده سال این اولین نامه‌ای هست که براتون می‌نویسم.
خانوم! من هنوز اون نشریه‌ی مدرسه‌مون که داستانم رو داخلش چاپ کردن نگه داشتم. امیدوارم شما هم عکس اون فرشته‌ای رو که برای جلد داستانم از رو کارتن عروسکم بریدم  نگه داشته‌باشید.
خانوم. اون روز که سر صف درباره‌ی شما یه چیزی گفتند صنم از قبلش می‌دونست؛ اما به من نگفته‌بود. خانوووم... یه چیزی بهش بگید.
خانوم اجازه! ما دیگه بزرگ شدیما؛ ولی نمی‌دونم چرا یاد شما که می‌افتیم بغض گلومونو می‌گیره.
خانوم معلم! توی تقویم بهشت هم امروز روز معلمه؟
روزتون مبارک




کلمات کلیدی : روز معلم

الکسا