یوسف ثانی
صبح است . آماده می شوی که به سر کار یا محل تحصیلت بروی . فرقی نمی کند خانم باشی یا آقا .
در دانشگاه ، توفیری نمی کند دختر باشی یا پسر . در اغلب رشته ها می توانی شرکت کنی و در بعضی رشته ها غلبه با دختر بودن است .
در اداره ، تفاوتی ندارد که خانم باشی یا آقا . می توانی رئیس یک اداره باشی و تعدادی از آقایان زیر دستت باشند .
در مسیر ، مرد و زن بودن مهم نیست . می توانی راننده تاکسی یا اتوبوس شرکت واحد یا حتی راننده ترانزیت باشی .
در مسابقات رالی ، می توانی به بهانه کم بودن تعداد خانمها مسابقه را مختلط برگزار کنی و از مردان سبقت بگیری و به خودت ببالی .
شب شد . وعده گاه شبانه با ماموران شهرداری را فراموش نمی کنی . شب ها هم زن یا مرد بودن تفاوتی نمی کند . می توانی مانتو و شلوار زرد رنگ بپوشی و با افتخار زباله های مردم را جمع آوری کنی .
به دیروز برمیگردیم . پریروز . نه ، هفته پیش ... ماه ها و سالها پیش . این زنی که اکنون با مردان همکاری که نه... زندگی! می کند در تاریخ چگونه بوده است؟
سه گونه نقش داشته و یا می توانسته است داشته باشد . یکی همان منطق کنج خانه و خدمت به مرد و زائیدن و شیر دادن ، بدون آنکه استعدادهای روحی او رشد کند ، بدون اینکه تعلیم و تربیت واقعی بیابد و شخصیت پیدا کند . هر چه دست و پا شکسته تر بهتر و گرانبهاتر ، هر چه بی زبان تر بهتر و گرانبهاتر ، هر چه بی خبر تر گرانبهاتر و بهتر ، و هر چه بی اراده تر بهتر ، هر چه ناآگاه تر بهتر و هر چه منفعلتر و بی هنر تر بهتر . یعنی از سه اصلی که شخصیت انسانی انسان را تشکیل می دهد : آگاهی ، آزادی ، خلاقیت ؛ هر چه نداشته باشد بهتر . ولی در این نقش ، زن ملعبه فرد مرد هست اما ملعبه جامعه مردان نیست .
نقش دوم این است که اساسا تفاوت مرد و زن را ندیده بگیریم و هر گونه حریم را که احترام زن بسته به او است برداریم و زن را مورد دستمالی و بهره برداری کامل قرار دهیم ، فاصله و حریم را به کلی از میان ببریم . در این نقش ، زن شخص بوده و عامل تاریخ اما بی بها و نقشش بیشتر در جهت فساد تاریخ بوده است . به عبارت دیگر زن در آن نقش تا حدی عزیز و محبوب و گرانبها بود ، اما ضعیف ، یک ضعیف گرانبها و یک « شئ» گرانبها . و در نقش دوم یک « شخص » بود اما شخص بی بها .
نقش سوم و یا مکتب سوم آن است که « شخص گرانبها » باشد و آن به دو چیز وابسته است : یکی رشد استعدادهای خاص انسانی یعنی علم ، اراده ، قدرت ابتکار و خلاقیت ، و دیگر دوری از ابتذال و مورد بهره گیری مرد بودن ، پس رشد استعدادها در عین نگهداشتن حریم . در این مکتب ، حریم و نه محبوسیت و نه اختلاط است .
از این رو یک تاریخ ممکن است مذکر محض باشد و تاریخ دیگر ممکن است مختلط باشد و به واسطه اختلاط پلید باشد ، و یک تاریخ دیگر ممکن است مذکر مؤنث باشد اما به این نحو که مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش . پس گاهی زن عامل موثر در تاریخ نیست ، گاهی عامل است اما مختلط و در حقیقت بازیچه مرد و گاهی عامل است اما در مدار خودش .
زن در تاریخ مذهبی طبق تلقی قرآن کریم عامل موثر بوده است . یعنی تاریخ مذهبی قرآنی مذکر مؤنث است – یعنی انسانی است – اما با حفظ مدارهای خاض به هر یک ؛ به عبارت دیگر « مذنث» است ، زوج است .
حال که اسلام نه منطق کنج خانه نشینی و نه از بین رفتن همه حریمها را قبول دارد باید دید که چه الگویی برای یک زن مسلمان ارائه داده است ؟ الگویی که زن در عین حفظ کیان خانواده تاریخ ساز نیز باشد .
تاریخی به وسعت کربلا و زنی به عظمت زینب (س)
زینب را با چادر خاکی اش می شناسیم ، با « ما رأیت الا جمیلا» یش . با پرستاری از کودکان و بیماران ، با خطبه هایی آتشین و با همراهی برادر . زینب این بود و همه این نبود !
عقیله و عفیفه و مدبر و مسئول و دلسوز و حامی برادر بود اما حتما هدفی والاتر در اندیشه اش نهفته بود که تمام مصائب کربلا را زیبا دید .
به راستی چرا زینب را تنها خواهری مهربان توصیف می کنیم که به عشق برادر خانه و کاشانه اش را رها کرد و به استقبال بلا رفت ؟ چرا زینب را اسوه ای نمی بینیم که نه تنها به عشق برادر بلکه به هدف حمایت از ولایت راهی کربلا شد و با شهادت حسین (ع) گوهر امامت به امام سجاد(ع) سپرده شد و زینب برای همان هدف مقدسش تدبیر کرد و دلسوزی کرد و از بیماران و کودکان پرستاری کرد و خطابه های آتشین کرد . چرا حضرت زینب (س) پس از شهادت امام حسین (ع) دنیا را تمام شده ندید و به دنبال ولایتی که در حسینش بود و اینک در امام سجاد(ع) به راه افتاد و همه جا در جهت تبیینش تلاش کرد؟
زینب(س) این هدف والا را از مادر عزیزش به یادگار داشت . از مادری که اولین شهید مدافع ولایت بود . و ولی نه تنها همسر او بلکه ولی تمام مسلمین بود و زهرا(س) برای دفاع از گوهر امامت سخنرانی و جان فدا کرد . زهرایی که در عفت و حجب و حیا نمونه بود تنها دفاع از ولایت توانست او را به مسجد بکشاند که در مقابل عموم مردم سخنرانی کند . در مورد حضرت زینب(س) نیز تا قبل از کربلا منابع موثقی از خطابه ها و سخنرانی های ایشان وجود ندارد و دفاع از ولایت بود که خطبه هایش را کوبنده و تاریخ ساز ساخت . آنجا که همچون هدفی مطرح است سکوت جایز نیست . تفاوتی نمی کند که مرد باشی یا زن . باید به پا خیزی و به هر وسیله ممکن از ولایت ، این ریسمان هدایت دفاع کنی . شاید در نگاه اول چندان هدف مهمی به نظر نرسد . توحید ، معاد ، نبوت اصول دین اند وعدل و امامت اصول مذهب . امامی که از نظرها غائب است و سعی می کنیم آمین اللهم عجل برای فرجش را بلند بگوییم و ولی فقیهی که نشسته ایم و شایعه رحلتش را تکذیب می کنیم و خیلی قلبمان به تپش بیفتد شعری می نویسیم و میگوییمش یوسف ثانی . اما چشمانمان روشنای نیک دیدن ندارد ، چه اگر خوب می دیدیم ، خوب می گفتیم و می نوشتیم و فریاد بر می آوردیم که : گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی/ چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی .
منابع : حماسه حسینی ، شهید مطهری و چندتا کتاب دیگه ( بعدامیگم!)
کلمات کلیدی :