ارسالکننده : در : 87/1/28 2:38 عصر
به نام خدا
سلام آقا، خسته نباشی؛ گرچه ندیده هم میتوانستم چهره خسته از تلاشت را تصور کنم ولی وقتی امروز از تلویزیون دیدمت هم چنین بودی؛ خسته نه ناامید. نفس زنان نه نفس بریده. من هر روز برای سلامتیت دعا میکنم و برای موفقیتت و برای نابودی دشمنانت؛ البته از خدای عدل و انصاف میخواهم پیش از نابودی، رسوایشان کند و امروز وقتی در مورد خراب کاری هایشان میگفتی با اشکهایم دعایم را به آسمان روان کردم. تو میگفتی و درددل مجروحت را با مردم خونگرم قم در میان میگذاشتی اما من... نمیدانم باور میکنی یا نه، اما پیش از اینها میدانستم آنچه گفتی از نامردیهای حسودان و سنگ اندازی مرفهین بی درد؛ از حماقت غرب زده ها و مکر دشمنان. بگذار خودمانی تر بگویم رئیس جمهور محبوبم. تو بگو:« ف» من میروم فرزاد*. خیلی قبلتر از اینها از پشت پرده مطلع بودم. فهمیدم اختاپوس سران بانکها از فرمانت در مورد کم کردن سود وام مردم کوتاهی کردند و به جای آن از سود سپرده هایشان زدند تا به فکر پلیدشان خرابت کرده باشند و سرپیچی کردند از فرمانت در مورد عادلانه دادن وام به عامه مردم نه فقط به گردن کلفتها و باز فهمیدم نکردند آنچه باید در مورد توزیع سهم وامها به بخشهای مختلف کشاورزی، صنعت و ... و برعکس برای بالا بردن قیمت مسکن سیل دارایی بانکها را به باندبازی در خرید و فروش خانه روان کردند و این شد که خانه دار شدن علی رغم تدابیری که برای ساخت انبوه مسکن اندیشیده بودی؛ آرزویی شد بعید. فهمیدم گرانی مسکن افتاده دست مرفهین بی دردی که خون ملت را در شیشه میکنند و با نظام سر جنگ دارند. با وامهای میلیاردی شان دسته دسته خانه می خرند، می اندازند تا گران شود. عرضه کم می شود و میدانند تقاضا کم نخواهد شد چرا که قشر عظیم کشورمان جوانند و در شرف ازدواج پس به دنبال خانه اند و ... بله رئیس جمهور محبوبم! تو امروز صادقانه حرف زدی و من مدتها پیش به صداقتت ایمان آورده بودم. گفتی عده ای آرزو داشتند و کارها کردند و مبالغ کلان صرف کردند، دروغ گفتند و نوشتند تا شاید به خیال خامشان مردم جور دیگری رای بدهند ولی نشد. به قول خودشان این انتخابات رفراندومی بود به نظام و به دولت شما. یادشان رفته بود اینجا مملکت امام زمان ست و با دودوتا چهارتا کردن و گران کردن قیمتها نمیشود گول زد مردم را. میدانم که میدانی مردم باهوش تر از این حرفها هستند. آنها تجربه سی ساله دارند و دیدند هشت ساله ها و عملکرد هاشان را. فهمیدند وعده های پوچ و دروغها شان را. بله آقای رئیس جمهور. من یک زن خانه دارم ولی در همین چاردیواری هم فهمیدم آنچه باید میفهمیدم و مطمئن باش تا آخرین نفس و با تمام توانم از آرمانهایمان دفاع خواهم کرد. پس برو و نترس همانگونه که تا به حال نترسیدی همه ملت پشتیبان حق هستند. امروز تو در کنار تربت پاک عمه سادات سخن گفتی و من به دامن پاکش متوسل شدم برای یاریت. والله مع الصابرین...
لینک: پشت پرده
* فکر نکنید نمیدونستم اصلش فرزاد نیستا، نه، از اسم منحوس بعضیا بدم میومد، مخصوصا نیاوردمش
کلمات کلیدی :
نظر
ارسالکننده : در : 87/1/16 1:38 صبح
به نام مسیح، یاوری برای محمد
سلام یا مسیح.
می دانی به چه فکر می کردم؟ به این که این فتنه ها از کی شروع شد واز کجا؟ چند سالی ست که این توهینات باب شده. این فیلم های ضد اسلامی. آن وقت ها که پدرانمان جوان تر بودند کدام یک از این ها بود؟ وقتی هنوز انقلابی پا نگرفته بود کسی چه به کار اسلام و مقدساتش داشت؟
همه ی این ها وقتی شروع شد که دود شعله های رقصان انقلاب به چشمشان رفت و إلّا این ها به دین بی رگ کاری ندارند، همین ملکه ی انگلیس مگر نبود که به خدای هندو ها احترام می کرد؟ احترام می کرد چون خطری از سویش نمی دید. ولی مگر اسلام از این دین های بی بخار بود که بشود سرش کلاه گذاشت؟ نتوانستد دیگر! هر کار کردند نشد! گفتند: قبول! مسلمان باشید ولی اسلامِ بدون سیاست و عدالت! نشد. جنگیدند نشد.
تازه مگر فقط همین انقلاب بود؟ وقتی انقلاب پیروز شد بقیه هم جان گرفتند. مردم زیر سلطه فهمیده بودند که آزادی حق شان است و امریکا جز یک زورگو نیست و می شود شکستش داد. انقلاب های دیگر هم جوشید. کار فلسطین می رفت که تمام شود ولی انقلاب که شد برنامه هاشان به هم ریخت. مردم لبنان و حزب الله پشتشان گرم شد به انقلاب. پس همه ی این مکافات و گرفتاری هایشان زیر سر انقلاب بود. انقلاب هم چون اسلامی بود این همه کارهای شومشان را به بن بست رساند. پس دیگر حال خودشان را نفهمیدند، دست زدند به کارهای بچه گانه و شروع کردند به تحریف اندیشه ها و خواستند که وجهه اسلام را پیش جهان خراب کنند.
اگر درست به خاطر داشته باشم اولین توهینات را سلمان رشدی بود که به جان مردم انداخت. در همان کتاب کذایی آیات شیطانی. بعدش دیگران هم جری شدند. فیلم های مریم، بدون دخترم هرگز، سقوط عقاب سیاه، محاصره، سیصد، فتنه و خیلی فیلم های دیگر کلید خوردند و روی پرده های سینما رفتند.
مسلمانان هم دست روی دست نگذاشتند. تا توانستد این گونه فیلم ها را محکوم کردند ولی چه فایده؟ بلند گو دست آن طرفی ها بود و همین که فیلم اثرش را روی ذهن مخاطب می گذاشت به هدفشان می رسیدند و دیگر این اعتراضات مسلمانان سودی به حال آن ببیننده ی بیچاره نداشت. هر چند که این فایده را داشت که نشان می داد مردم ایران به دین، پیامبر و کتابشان بسیار پایبندند و تحمل هیچ گونه توهین را ندارند. اما نمی بایست کار به این جا ها ختم شود. یعنی یک مبارزه ی جدید شکل گرفته بود. مگر زمان 8 سال دفاع مقدس، رزمنده ها در برابر توپ و گلوله ی دشمن از چیز دیگری بهره گرفتند؟ نه! مبارزه، سلاح خودش را می طلبد. وقتی او فیلم می سازد و هنر را وسیله ی خودش قرار می دهد خب مسلمان هم باید به پا خیزد و از هنر بهره بگیرد.
می دانی مسیح! من امروز هم به غرب اعتراض دارم هم به خودم و هم به مسلمانان مخصوصا ایرانی ها! آخر وقتی اروپایی مسیحی فقط این فیلم ها را می بیند و حق انتخابی ندارد چون فیلمی از طرف مسلمانان به او عرضه نشده پس چه توقعی از او می رود که اسلام را بشناسد و به این دین گرایش پیدا کند؟ می خواهم بدانم سیاستمداران غرب که هر ساله بودجه ی خاصی را به مبارزه با اسلام اختصاص می دهند آیا ایران هم بودجه ی مخصوصی دارد که دینش را به جهان عرضه کند؟ آیا فیلم سازان ایران دغدغه ی نشان دادن مردمشان را دارند؟ آیا دولت و رجال سیاسی، هنرمندان را تقویت و حمایت می کنند برای مقابله با این فیلم های ضد اسلامی؟ پس اول باید خودمان را مجهّز کنیم تا بتوانیم مقابل این مبارزه ی جدیدشان قرار گیریم.
* دعوت شده بودیم به موج نامه ای به مسیح. موج است و قوانینش. ما هم باید دعوت کنیم.
از اولین رئیس جمهور ایران که بلاگر است ، از آقای کامران نجف زاده ، از خانم میترا لبافی ، از خانم عاطفه میر سیدی و از آقای محمد حسین رنجبران دعوت به عمل می آورم که در این موج شرکت کنند.
کلمات کلیدی :