سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گزارشهای سایه، سایه ای از ابهام وضعیت زنان

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/1/7 9:0 صبح

نویسنده مطلب: گل‌دختر

امسال؛ یعنی امسال ِ میلادی (2009) بالاخره نمایندگان جمهوری اسلامی ایران اجازه حضور در اجلاس بین‌المللی کمیسیون مقام زن را پیدا کردند.

کمیسیون مقام زن با حروف اختصاری CSW یکی از کمیسیونهای اصلی و کارکردی شورای اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل (ECOSOC) منحصرا به سیاست گذاری در زمینه پیشرفت زنان اختصاص یافته است،و بدنه اصلی سیاست گذاری جهانی در این موضوع است .

 

هر سال دولتهای عضو در مرکز سازمان ملل در نیویورک گرد هم می آیند تا مراحل پیشرفت زنان ،چالشهای هویتی ،جایگزین کردن استانداردهای جهانی و تنظیم خط مشی های واقعی و محسوس برای ارتقاء و بهبود وضعیت زنان در سراسر جهان راارزیابی کنند.

گزارش‌هایی که در همچین اجلاس‌هایی برگزارمی‌شوند دو دسته هستند. یکی «گزارش‌های رسمی» که از طرف نهادهای رسمی و دولتی کشورها ارائه می‌شود. نمایندگان ایران در سال‌های 85 و 86 اجازه‌ی حضور در اجلاس و در نتیجه ارائه‌ی گزارش رسمی از وضعیت زنان ایران را نداشتند.

نوع دیگری از گزارش‌ها معروف هستند به «گزارش‌های سایه». این توضیحات از طرف تشکل‌های غیردولتی که دارای مقام مشورتی سازمان ملل هستند ارائه می‌شود. مقام مشورتی سازمان ملل برای تشکل‌های غیردولتی امتیازی است که از طریق مکاتبه با سازمان ملل متحد، کسب اعتماد و برآوردن خواسته‌های آنها بدست می‌آید.

خیلی سعی کردم از طریق جست‌و‌جو در اینترنت دقیقا مراحل کسب رتبه‌ی مشورتی سازمان ملل را کشف کنم. مخصوصا اینکه در خبری خواندم کارگاه آموزشی کسب مقام مشورتی هم در جاهایی از کشورمان برگزار شده... ( این پرونده هنوز باز است و دنبال پیدا کردن مراحلش هستم.)

کسب مقام مشورتی «کار هرکس نیست». حکما باید ویژگی‌های مطلوب سازمان ملل را داشته‌باشند. درخبرها خواندم که تا سال 83 تنها هشت تشکل غیردولتی ایرانی توانستند این رتبه را کسب کنند.

کسانی هم که می‌توانند هر سال در کمیسیون مقام زن شرکت کنند یا نمایندگان دولت هستند یا تشکل‌های دارای مقام مشورتی. حالا تصورش را بکنید در سال‌هایی که نمایندگان رسمی ایران اجازه‌ی شرکت در این کمیسیون را نداشتند تشکل‌های غیردولتی که درصدی از آنها سلطنت‌طلب‌، منافق و ... بوده‌اند چه اندازه در مورد وضعیت زنان در ایران سیاه‌نمایی کرده‌اند. گزارش‌هایی از موضوعات خاص در مناطق خاص، یکسونگرانه و در جهت اهداف سازمان ملل. مثلا آمارهایی که از خودسوزی زنان،خشونت علیه زنان و جنبش‌های آنها ارائه شده‌بود از این قبیل بوده که سر و صدای زیادی در جهان ایجاد کرد. طبیعتا این سازمان‌ها به خاطر محدودیت‌های تشکل‌های غیردولتی امکان آمارگیری جامع برای آنها وجود ندارد.
 
چون گزارش های سایه توانایی ارائه صحیحی از وضعیت زنان در کشور را ندارند بنابراین حضور نمایندگان رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران نقطه روشنی است که می تواند بهتر وضعیت زنان را در  سطح بین الملل تبیین کند.

معرفی کمیسیون مقام زن
نقش سازمان‌های بین المللی غیردولتی
Commission on the Status of Women





کلمات کلیدی : سازمان ملل، تشکل غیردولتی، کمیسیون مقام زن، مقام مشورتی

سلام هشتاد و هشت، خداحافظ بانوی سال ها

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/1/2 12:33 عصر


سلام

خیلی دوست داشتم عید نوروز را تبریک بگویم؛ یعنی تبریک بنویسم! اما هر چه می‌کنم رحلت همسر امام – رحمه الله علیه- خیلی ذهنم را مشغول کرده. بدتر از همه اینکه غیر از آن نامه‌ی معروف امام به همسرشان و روایاتی که شفاهی شنیدم هیچ چیز از ایشان نمی‌دانم. اینجا حتی هیچ کتابی در مورد امام ندارم.

همه‌اش دارم تصور می‌کنم در طی این سالیان بر سر همسر امام چه‌ها گذشته. چیزهایی که از انقلاب خواندم را با خودم مرور می‌کنم. سخنرانی‌های امام، تبعید امام، شهادت آقا مصطفی، بازگشتشان به ایران، پیروزی انقلاب، رحلت امام و بعد دولت‌هایی که یک به یک آمدند و هر کدام نسبت به دیدگاه‌های امام مواضع خاصی داشتند. به این فکر می‌کنم که همسر امام در هر کدام از این اتفاقات چه می‌کردند.

اینکه می‌گویند در همه‌ی مراحل همراه امام بودند دقیقا یعنی چه؟!  یعنی فقط مشکلات زندگی را با سکوت و خودخوری تحمل می‌کردند، پشت سر آقاشان راه رفته و مواظب خورد و خوراکشان بودند؛ یا اینکه با آگاهی از جریان‌های امام و انقلاب به ایشان مشورت می‌دادند و پایگاه تقویت روحیه‌ی امام در منزل بودند؟!

باورش برایم سخت است که همسر امام فقط منبع شارژ جسمی خانواده‌شان باشد و مقام معظم رهبری اینقدر ازشان تعریف کنند.

 هشتاد و هشت زیبایی را برایتان آرزومندم.








کلمات کلیدی : همسر امام، امام خمینی

زنان صفر و یکی

ارسال‌کننده : گل دختر در : 87/12/18 11:0 صبح

گفت‌ و گوی خبری امشب شبکه‌ی دو درباره‌ی جایگاه و ارزش زن از نظر معصومین-علیهم السلام- بود. مهمانان برنامه دکتر صادق آئینه‌وند و خانم دکتر فرهمندفر بودند. ابتدای برنامه آقای حیدری توضیحاتی را درباره‌ی موضوع بیان کردند و اصلا نشنیدم که بگویند به مناسبت هشتم مارس و این چیزها. یکی امشب هست که مثلا به طور اتفاقی یادشان به این بحث‌ها می‌افتد یکی شب میلاد حضرت زهرا – سلام الله علیها-.

نمی‌دانم چرا مقدمه‌شان به دلم ننشست. رفتم توی اتاق و چند دقیقه‌ای آنلاین شدم. از جانب خانواده چاپار رسید که مگر نمی‌خواستی نگاه کنی؟! گفته‌بودم دلم می‌خواهد امشب چیزی بنویسم؛ اما ذهنیاتم پراکنده بود. اصلا چرا اینقدر توضیح می‌دهم. خلاصه اینقدر هی رفتم و آمدم و حوصله‌ام شد و نشد تا اینکه یک قسمت از سخنانشان جرقه‌ی فکرم را روشن کرد.

سر خط...
آقای حیدری خطاب به خانم فرهمندفر: یکی از نمودهای ارزش و جایگاه زن، حضورش در اجتماع است. حالا شما توضیح بفرمایید که ... و بعد خانم فرهمندفر کاملا توضیح دادند که بعله نمی‌دانید زنان در تاریخ اسلام چقدر حضور اجتماعی داشتند و چقدر ارزشمند بودند. مثلا می‌گویند در زمان معاویه یکی از فرمانرواها یاغی شده‌بود. عده‌ای از مردم هم زنی را به نمایندگی پیش معاویه می‌فرستند که برایشان دادخواهی کند. بعد که این خانوم پیش معاویه می‌رود معاویه بعد از تأمل می‌گوید من تو را می‌شناسم. تو همان کسی بودی که در جنگ صفین در سپاه حضرت علی-علیه السلام- مردان را تحریک می‌کردی که شجاعانه بجنگند. خانم فرهمند می‌گفتند چرا فکر می‌کنید فقط خانوم‌ها به کاندیداهای زن رأی می‌دهند و زن‌ها هم فقط در مورد مسائل زنان صحبت می‌کنند. البته این جمله را قبل از آن مثال گفتند و من الان یادم آمد!

ایست... بر می‌گردیم به سوال. شما مطمئنید که یکی از شاخصه‌های ارزش زن حضورش در اجتماع است که اینقدر هم از آن دفاع می‌کنید؟ مگر همیشه برای دفاع از حقوق زنان، از قول اسلام نمی‌گوییم که ان اکرمکم عند الله اتقاکم. یعنی گرامی‌ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.حالا چگونه برای زنان تفسیرش کردید که ارزشمندترین شما اجتماعی‌ترین شماست؟ ( همان حضور اجتماعی) مگر تنها راه پرهیزکار شدن فعالیت‌های اجتماعی است؟ تا آنجا که عقل من قد می‌دهد حضور اجتماعی حضوری خارج از چارچوب خانه است. با این اوضاع و احوال جامعه چه بسا انسان با خانه‌نشینی با تقوا تر هم بماند. حالا چرا شما اصرار دارید به زور ثابت کنید که زنان از اول اسلام حضور اجتماعی داشتند و هنوز هم باید داشته باشند؟ حضوری فیزیکی که نه چرخی از اقتصاد و صنعت مملکت را بچرخاند و نه یک اپسیلون رشد فکری داشته باشد چه فایده‌ای دارد؟

برعکسش هم خوشایند نیست. اینکه به زور بخواهیم زنان را راضی کنیم به اندرونی خانه محدود شوند و حضور اجتماعی‌شان را به صفر برسانند. اینکه به بهانه‌ی فساد جامعه فکر زنان را محدود به پخت و پز و رفت و روب بکنیم، یک تربیت فرزند هم پشت‌بندش بگذاریم و بگوییم نهایت کاری که یک زن می‌تواند بکند همین است. استعدادهایش را نادیده بگیریم و عوامل پیشرفتش را خفه کنیم.

تفاوت ظریفی دارند این دو دیدگاه. اولی صرف فعالیت در اجتماع را یک ارزش می‌داند، دومی صرف خانه‌نشینی را مطلوب. شباهتشان این است که ملاک هر دو حضور اجتماعی است. اولی یک است و دومی صفر.

چیزی که این وسط دیده نشده فکر و اندیشه‌ی زنان است. اینکه هم رشد و تعالی می‌تواند در چارچوب خانه و خانواده باشد و هم کوته‌فکری و خردنگری با وجود حضور اجتماعی در وجود کسی باشد. این همه مادران خانه‌دار و مادربزرگ‌های فهمیده مصداق صحبت من هستند. حتما شما هم در بین نزدیکانتان دیده‌اید. کسانی که همه‌ی عمرشان به کار منزل گذشته؛ اما وقتی پای صحبت‌های جدی اعتقادی، فرهنگی و ... پیش می‌آید می‌بینید که به اندازه‌ی یک کارشناس حرف‌های آموزنده دارند. این روزها خانم‌های زیادی هم دیده می‌شوند که صبح‌ها مثل یک آدم آهنی با زنگ ساعت از خواب بیدار می‌شوند، به محل کار می‌روند، کارت ورود می‌زنند، سر برج حقوقشان را می‌گیرند و می‌بینی یک دفعه تا آخر سال یک بار هم فرصت نکرده حتی به خودش فکر کند و اینکه کجای این دنیاست.

ملاک، حضور اجتماعی نیست، فکر و اندیشه است که همه جا می‌توان آن را ورز داد و تقویت کرد و هرکس باید با توجه به شرایط زندگی‌ و توانایی‌هایش، محیط رشدش را پیدا کند. این است حد فاصل آنتی فمینیست و سنتی بودن.



کلمات کلیدی : زنان، هشت مارس، سنتی، فمینیسم، حضور اجتماعی، روز زن

فحش یا نفرین

ارسال‌کننده : گل دختر در : 87/12/16 7:21 عصر

اولین باری که به معنای واقعی کلمه در وبلاگم فحش خوردم وقتی بود که در مورد پوشیه نوشتم. چیزهایی که تا به حال در عمرم نشنیده بودم و معنی خیلی‌هایش را نمی‌دانستم. اولش خیلی برایم سنگین بود. گاهی شب‌ها خوابم نمی‌برد. بعضی وقت‌ها فکر می‌کردم نکند اشکال از خودم است؛ چون نوشته‌ام طوری بوده که پتانسیل بالایی برای فحش خوردن داشته. همین الان هم بیشتر پیام‌های خصوصی وبلاگم و علت اصلی  خصوصی بودن پیش فرض پیام‌ها همین است. مدتی گذشت تا توانستم به این شرایط عادت کنم. در پاسخ به مطالب بعضا نمک فلفل دارم یکی از واکنش‌های معمول فحش بود (هنوز هم هست). تعداد کمی بودند که با دلیل مطلبم را رد می‌کردند و البته همه‌ی امیدم هم به همین تعداد اندک بود. ( چقدر هه!)

گل بانو هم از وقتی در وبلاگ گل دختر می‌نوشت همین مشکل را داشت. جالب است مطلب قبلی را که نوشتم و وبلاگ دنیای راه راه را لینک کردم؛ کوثر به شوخی بهم می‌گفت دیگر به من لینک نده؛ چون بعضی از خوانندگانت آمده‌اند و فحش نثارم می‌کنند! ( ببخشید که دوباره لینکت کردم!)

تصمیم گرفتم از این به بعد یکی از شروط نویسندگان گل دختر این باشد که طرف فحش خورش ملس باشد! شبهه‌ی بعدی که مغزم را می‌خورد این بود که نکند خودم اینقدر سنگ شدم که حساسیتم را نسبت به شخصیتم و صحبت‌هایی که درباره‌ام می‌شود از دست دادم. آخرش طی دیالوگ‌هایی بین خودم و گل‌دختر که گاهی به دعوا و خودزنی درون فکری می‌انجامید و نیروی انتظامی باید جدایمان می‌کرد توانستم به ثبات اندیشه در این مورد برسم. اولش باید مفاهیمی را تعریف کنم.
دشنام دادن، ناسزا گفتن و فحش دادن هم معنی هستند. یعنی اینکه کار یا صفت زشتی را صراحتا به کسی نسبت بدهیم.
لعنت کردن و نفرین کردن هم مترادفند. وقتی به کار می‌رود که می‌دانیم کسی صفت بدی دارد  و به همین خاطر دعا می‌کنیم که از رحمت خدا به دور باشد. ( حالا نپرسید چرا برای هدایتش دعا نمی‌کنیم که من نمی‌دانم! یهدی الله لنوره من یشاء)

به هر حال نمی‌شود که همه‌ی دنیا خوشایند آدم باشد. اگر دنیا را سیاه و سفید ببینیم. سیاه‌ها چشم دیدن سفید‌ها را ندارند و سفید‌ها چشم دیدن سیاه‌ها. خاکستری‌ها هم مذبذبین بین ذالک یعنی پا در هوا هستند! نمی‌شود که همیشه با همه صحبت جدی کرد؛ حتی بعضی وقت‌ها طرف اینقدر متعصب و یک دنده شده که حرف‌های ما را نمی‌شنوند. اصلا بعضی وقت‌ها لازم است بگوییم: من از تو بدم می‌آید! حالا مسئله این است که بگوییم آهای فلان فلان شده‌ی  ]...سانسور...[ برو به ]...سانسور...[ یا بگوییم لعنت خدا بر تو که فلانی!
در قرآن و متون دینی لعن و نفرین داریم؛ اما من تا بحال ندیدم خدا به کسی دشنام بدهد یا مسخره‌اش بکند. به نظر من لعن کردن نسبت به دشنام دادن چند برتری دارد.

1-    لازمه‌ی دشنام دادن آلوده کردن فکر و زبان به عبارات زشت و زننده است؛ وگرنه دیگر اسمش فحش نیست. اولین ترکش فحش دادن به خود گوینده بر می‌گردد؛ چون برای چیزی که می‌خواسته ثابت کند برایش اهمیتی ندارد خون خودش را کثیف کرده.
2-    نفرین کردن وقتی هست که از وجود صفت بدی در کسی مطمئن هستیم؛ اما فحش دادن این درجه از اطمینان را ندارد. حالا اگر می‌خواهیم به بهترین نحو از کاری بیزاری بجوییم راهش این است که اول یقین پیدا کنیم و بعد، از ابزار یقین که همان لعن است استفاده کنیم. (نتیجه‌ی جنبی این نکته این است که اگر کسی را به خاطر صفت نداشته‌اش نفرین کنیم؛ لعنمان به سقف می‌خورد و برمی‌گردد.)
3-    وقتی تولی و تبری در دین سفارش شده راه‌هایش هم گفته شده. راه تبری، فحش دادن و مسخره کردن نیست؛ راهش لعن است که به عنوان مثال بهترین‌هایش در زیارت عاشورا آمده‌است. به قول طلبه‌ها جامع افراد و مانع اغیار. فحش دادن به بهانه‌ی اسلام بدعت در دین است.

حالا من چرا خودم را ناراحت کنم ازینکه کسی بیاید، کیبوردش را به حروفی که جمعشان زشت می‌شود آلوده کند و صفتی را که واقعا ندارم به من نسبت بدهد. فقط دلم برایش می‌سوزد که بنده‌ی خدا از بس حرف حساب کم آورده به فحش باران متوسل شده و نهایت حماقتش را پیش همه آشکار کرده... آخی...
به قول دوستی که نخواست لینکش فاش شود: این روزها فحش نشانه‌ی خوبی است از موثر بودن سخن!

لعن در زیارت عاشورا چرا؟
زیارت عاشورا در سایه‌ی قرآن
فحاشی و دشنام گویی
ترک دشنام





کلمات کلیدی : فحش، ناسزا، دشنام، نفرین، لعنت

کاش گاهی پسر بودم

ارسال‌کننده : گل دختر در : 87/12/13 3:2 عصر

مثل کوثر خانوم نمی‌گویم کاش پسر بودم. چون از دختر بودنم راضی هستم. تقدیر و سرنوشت را هم که نادیده بگیرم دختر بودن برای این دنیایم هم به صرفه‌تر است؛ اما انکار نمی‌کنم که بعضی وقت‌ها دوست داشتم جای جماعت مذکر می‌بودم.

1-    ترم اول حوزه که بودم یک روز زهرا گفت ادامه مطلب...


کلمات کلیدی : کاش پسر بودم

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

الکسا