ارسالکننده : زهرا نیستانی در : 95/12/16 11:10 عصر
از همان ابتدای وبلاگ نوشتنمان با عنوان دختران طلبه قلم زدیم، از همه چیز نوشتیم ولی هیچ وقت به ذهنمان خطور نکرد از ماجرای طلبه شدنمان بگوییم! شاید چون کسی نپرسید و یا فکر نمیکردیم مهم باشد!
هر چه هست این فراخوان بهانه ای شد تا از ماجرایی بگویم که مرا در این مسیر قرار داد...
اولین شخصیتی که با نام طلبه شناختم پدرم بود، پدرم فوق العاده انسان مقیدی بود، اما اعتقاد وی هیچ وقت باعث نشد من، خواهرانم، برادرانم و حتی مادرم را به کاری مجبور کند، پدرم در همه کارها ما را آزاد میگذاشت و سعی میکرد با عملش رفتار صحیح را به ما آموزش دهد، حتی سِمَت «تنها روحانی» فامیل بودن هم باعث نمیشد که رفتارش نسبت به ما سختگیرانهتر باشد. هر چند خیلی از کارهایی که پدرم انجام میداد، تعجب اقوام و اطرافیان را برمیانگیخت، مثل محبت و توجهی که پدرم به من و خواهرانم داشت، همیشه نگاه متعجب تکدختران فامیل را به همراه داشت و صد البته اعتراض مردان فامیل که می گفتند: لوسشان نکن! ولی با لبخند همیشگیاش میگفت: این ها ریحانهاند و مهمان خانهی من..
همه اینها فقط پدرم را برایم خاص می کرد و نه چیز دیگر، تا اینکه بزرگتر شدم و هزاران سوال کوچک و بزرگ در ذهنم شکل گرفت، بدون اغراق بگویم که برای تک تک سوالاتم جواب داشت، محدوده اطلاعاتش از سیاست خارجه فلان کشور دور افتاده آسیایی گرفته تا خرد و ریز جریانات انقلاب اسلامی! چنان از برد و نفوذ اسلام میگفت که من اصلا به مسلمان بودن خود میبالیدم! هیچ وقت هم به اخبار داخلی اکتفا نمیکرد و سعی می کرد روزانه خبرهای bbc و الجزیرة را دنبال کند، و من همیشه با خنده می گفتم: بابا آنلاین جواب همه را میدهد J
خاطرم است مدتی تلویزیونمان خراب شده بود. شب هنگام که می شد از روی بی حوصلگی دور پدر جمع میشدیم تا برایمان قصه شب بگوید. او هم از فرصت استفاده میکرد و تک تک شخصیت های اسلامی را برایمان موشکافی میکرد، مثل سلمان فارسی! اینکه چطور از ایران و خانواده آتشپرست خود فرار کرد و به امید دیدار پیامبر موعود که خبرش را شنیده بود به سرزمین حجاز رفت، چنان این ماجرا را برایمان ملموس روایت کرد که انگار تک تک لحظه ها را با سلمان بوده...
اعتقادش، عشق به دینش، اشک های ریزدانهاش موقع شنیدن نام حسین (ع) و فاطمه (س)، دلبستگی به کتابهایش، علاقه اش به امام و انقلاب اسلامی، صبر و مظلومیتش، محبت و آرامشی که در خانواده برایمان ایجاد کرده بود ... همه این پازل ها را که کنار هم میگذارم تازه میفهمم چرا پدرم فرسنگها دورتر از این سرزمین خاکی خودش را به حوزه علمیه قم رسانده ... و تازه میفهمم که چقدر ملموس روایت سلمان فارسی را برایمان تعریف می کرد..
اصلا پدرم من را عاشق حوزه کرد تا جاییکه از گذراندن دورهی پیشدانشگاهی با بالاترین معدل در رشتهی ریاضی گذشتم و وارد حوزه شدم.
بعدها با دیدن اساتیدم فهمیدم،حوزهام پدر پرور است...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : زهرا نیستانی در : 93/7/14 8:33 عصر
شاید سیلی که دامن گیر مردم کشمیر شد، و عکسهایی از این دست که بین کاربران منتشر میشد، بهانهای ایجاد کرد که تا برخی حرفها از جنس سکوت را بازگو کنم، آن هم از زبان زنان کشمیر که قربانی سالها کشمکش بین هندو ها و پاکستان قرار گرفته.
خانم ملک، یکی از دهها زنی است که جرأت کرده و برای احقاق حقوق هم جنسان خود دست به نوشتن کتابی با عنوان "زنان کشمیر نیستند" زدهاست. و یا خانم آسیه آنداربی که تشکلی با نام «دختران ملت» تشکیل داد تا بگوید بدون بیداری زنان جامعه نمی توان در جامعه تأثیر گذاشت و بدون قشر زن هیچ حرکت اجتماعی موفق نخواهدبود.
نه تنها خانم ملک و یا خانم آنداربی، بلکه تمام زنانی که کشورشان درگیر خودکامگی ابرقدرتهای جهان هستند قربانی اصلی این خونریزی و درگیریها را زنان و کودکان میدانند.
فیلم شهید محمود کاوه که هفته گذشته از تلویزیون پخش شد و داستان دختری که به زور کردهای منافق از چنگال خانوادهاش در آورده شد، و یا فیلم روز سوم و روایتی مستند از دختری که خودش را چال کرد تا مورد تجاوز بعثیها قرار نگیرد و خیلی از روایتهایی از این دست که بارها و بارها شنیدهایم...
اینها همگی گویای نا امنی جنسیای است که در جریان جنگ دامن گیر زنان پاک دامن میشود، و یکی از دلایلی که خانم ملک را وادار به نوشتن این کتاب کرد چیزی نبود جز همین نا امنی جنسی برای زنان. دو سال پیش که با ایشان آشنا شدم و دلیل نوشتن کتابش را پرسیدم اینطور پاسخ گفتند:
"همانطور که میدانید کشور من سالهاست در کشمکش دو کشور هند و پاکستان قرار گرفته، و هر کدام ادعای مالکیت کشور من را دارند، تا جایی که در سال 1989 جنگی بین هند و پاکستان بر سر کشور من یعنی کشمیر اتفاق میافتد که نهایتا بیش از 47 هزار نفر کشته میشوند و هزاران زن کشمیری در جریان این جنگ بی عفت میشوند. و الان کشور من تحت سلطه هندوستان است، زنان ما اجازه فعالیت ندارند، و با کوچکترین فعالیت ضد هندو ها سالها زندانی میشوند بدون اینکه ملاقات کنندهای داشتهباشند. برای همین در مورد شرایط زنان کشورم نوشتم، اینکه در چه شرایطی به سر میبرند و با چه مشکلاتی روبرو هستند و چطور سعی میکنند زندگیشان را حفظ کنند و با چه تلاشی با شرایط موجود کشور مقابله و مقاومت میکنند. و مطمئنا تلاشم را ادامه میدهم چون من به عنوان یک زن مسلمان مسئولیتم این است که در کشورم تغییر ایجاد کنم. مشکل کشورم بحث انسانیت است که مردم من از حقوق انسانیت خودشان محروم هستند."
چیزی که در مورد زنان کشمیر متفاوت است و قضیه را دردناک میکند این است که نیروهای ارتش هند این تجاوزات را عامدانه و بعنوان یک سلاح جنگی مرتکب میشوند و این تجاوزات را راهبردی برای ایجاد حس شکست و تحقیر در مردان کشمیری و در نهایت شکست مقاومت آن ها استفاده میکنند.
شاید بخاطر همین است که بعد از گذشت 21 سال از واقعه منطقه پوشاپورا (که بعلت آمار بالا تجاوزات جنسی در این منطقه نامش به روستای تجاوز تغییر کردهاست) هنوز زنان این منطقه نتوانستهاند از تأثیرات ان رهایی یابند، آمار 75 هزار مورد تجاوز به زنان در طول جنگ و درگیریهای میان کشمیر آماری نیست که قابل چشم پوشی باشد!
اینکه چطور زنان کشمیر بیرحمانه از سوی نظامیان مستقر در هند به عنوان نمادی برای سرکوب ِ مخالفاتهای جدایی طلبانه مورد تجاوز قرار میگیرند و چگونه آزار جنسی و تجاوز به زنان در زمره تجربه هر روز آنها قرار گرفته، و چطور فقدان امنیت، سایه خود را بر زوایای زندگی این زنان گستردهاست و خیلی مسائل دیگر انسان را به فکر فرو میبرد که کسانی که از مسائل حقوق بشری زنان در ایران صحبت میکنند چطور دهها سال مقابل این همه تجاوزات جنسی در کشمیر سکوت کردهاند وحتی به درخواست و شکایت این زنان به مجامع بینالمللی رسیدگی نمی کنند؟!
آنچه که واضح است وجود تأثیرات جبران ناپذیر بر زندگی زنان این ایالت طی این منازعه 30 ساله است که باعث شده آمار خودکشی بین زنان بیش از مردان در این ایالت گزارش شود.
پیونشت................................
عدم رسیدگی به سیل زدگان مردم کشمیر و وجود صدها قربانی آن و عدم جمع اوری اجساد همگی نشان از وضعیت اسفناک مردم کشمیر دارد، مردمی که امام خمینی (ره) رهبر فرزانه ایران را بعنوان نمادی انقلابی الگوی خود قرار دادهاند و در کمتر خانه ای است که عکس و یا نامی از ایشان نباشد.
این تشکل بین المللی زمینه ای از طریق این لینک ایجاد کرده برای کسانی که دوست دارند به طریقی به این مردم کمک کنند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : زهرا نیستانی در : 93/6/5 3:3 عصر
رسمَش هم که باشد، آدم وقتی پا به زندگی مشترک میگذارد یک سری رفت و آمدهای جدید برایش ایجاد میشود، رفتوآمد با آدم هایی که تا بحال با آن ها برخورد نداشته و از روحیات آنان چیز خاصی هم نمیداند! راستش برای من خیلی سخت بود وقتی همسرم دوستانشان را همراه با خانواده به وعده شام یا نهاری دعوت میکردند من سفره مشترک پهن کنم، خیلی معذب بودم، دوست داشتم در حجابَم راحت باشم، بالاخره زنان در جمع زنانه شان دوست دارند کاملا زنانه باشند و حرفهای زنانه بزنند خُب...
گرمای طاقت فرسای آشپزخانه، روحیات دخترانهام، کنجکاوی بیش از حدّم که میخواستم با حرف زدن با خانمی که تازه قصد آشنایی با او داشتم را اغناءش کنم، همگی باعث شد تا به همسرم پیشنهاد دهم که از این به بعد وقتی دوستان و یا اساتیدشان را دعوت میکنند، آقایون داخل کتابخانه مشغول صحبت شوند و ما خانمها هم داخل پذیرایی، اینطوری دیگر مجبور نیستم حجاب داشته باشم و خیلی راحت میتوانم در مورد خیلی از مسائل با خانمها صحبت کنم.
چند وقت پیش برای خرید کتابی به مرکز تحقیقات و مطالعات زنان مراجعه کردم، کتاب موجود نبود و مرا ارجاع دادند به طبقه اول که روی دربَ ش نوشته بود ورود اقایان ممنوع! وارد که شدم دیدم محیط کاملا زنانه است، همگی با پوششی کاملا راحت مشغول کار علمی خود هستند و گاها شوخی و خنده برای رفع خستگی بین شان رد و بدل میشود.
جدیدا هم شنیدم آقای قالیباف طرح تشکیل محیط کار زنانه و مردانه را در شهرداری مطرح کردند، طرحی که با نام تکریم خواهران مطرح شده، اینکه حالا برخی این طرح آقای قالیباف را با مسائل سیاسی داغش کردند و یا پشت پرده بحثهایی شد که این کار باعث بیرون رانده شدن زنان از جامعه میشود و لا غیر را نه متوجه میشوم و نه میپذیرم و اصلا ربطَش را به از بین رفتن انسانیت نمیفهمم! چرا که حضور مثبت زنان در جامعه ایران انکار ناپذیر است، ولی این بین چرا نباید محیطی سالمی برای زنان در نظر گرفته شود تا به دور از هر گونه آسیبی که ممکن است در این زمینه برای زن ایجاد شود، زن مشغول به کارش شود؟ چرا زنان بخاطر وجود مردان در محیط کاری شان باید از بسیاری مزایایی که باید برای یک زن در نظر گرفته شود محروم شود؟
عمل جداسازی محیط کاری زنان با مردان نه تنها برای خود کارمند جهات مثبت زیادی دارد بلکه برای ارباب رجوعهای زن هم این اثر هست و دیگر نیازی نیست برای یک کار کوچک اداری اخم و تَخم مردان را ببینند و با آنان سرو کله بزنند.
آنهایی که همیشه ایراد میگرفتند که حجاب دست و پا گیر است و یک کارمند نمیتواند به خوبی از پس مسئولیتهایش بر بیاید، خُب حالا که زمینه فراهم شده باز چرا میگویند: نه؟!
..................................................................................
پی نوشت: عنوان مطلب برگفته ازشعر آقای مهدی فرجی می باشد.
کلمات کلیدی :