نون دولت نمیخورم.
سه رئیس جمهور رو تاحالا تجربه کردم.
زمان آقای هاشمی سن و سالم قد نمی داد که بخوام قاطی بحث های سیاسی بشم، روزنامه و تحلیل بخونم و نظر خاصی داشته باشم ولی بازم یه چیزایی دیدم. کابینه ایشون از نظر اقتصادی به ایجاد شهر های اقماری معتقد بود. یعنی چند شهر حسابی رونق اقتصادی بگیره و بقیه در حاشیه باشن ، اینجوری همه فدای چند شهر خاص میشدند و همه استانها به یه میزان رشد نمیکردند. ویژگی دیگه ای که از نظر عمرانی یادم میاد اینه که دولت ایشون بنای طرحهای بلند مدت و دیر بازده رو میذاشت؛ یعنی امروز و فرداها بکاریم و گرسنگی بکشیم به امید اینکه نسلهای بعد ما بخورند. چیز دیگه ای که متوجه شدم در انحصار دولت بودن همه چیز و کپنی کردن اجناس و درنتیجه تلف شدن وقت مردم در صفهای طویل مایحتاجشون بود. یادمه اون روزا وقتی ازخونه بیرون میرفتی تا شب کم کم ده بیست جا مردم رو میدیدی که تو صفهای طولانی به امید جنس کپنی وایستادند، بعضی هم زنبیل گذاشتند، بعضی شون هم جای چهار نفر دیگه رو هم گرفتن و خلاصه وقت زیادی از مردم از ساعت 4و5 صبح تا...تو این صف و اون صف تلف میشد. ممکنه بگی اون موقع دوره بعد از جنگ و تحریم و این چیزا بود ولی در هر حال چیزیه که از اون موقع یادم مونده.
از نظر فرهنگی چیز خاصی یادم نمیاد ولی معتقدم اگه تو دوره آقای خاتمی دچار تهاجم فرهنگی شدیم سنگ بناش تو دوره آقای هاشمی گذاشته شده بود یا حداقل محکم کاری نشده بود که به همون راحتی شبیخون خوردیم آخه فرهنگ که کالا نیست که یه روزه بشه واردش کرد . کم کم نفوذ میکنه.خلاصه...
اما دروه آقای خاتمی رو خوب یادمه از نوجوونیم تا جوونی. اوج دوران قاطی شدن تو بحث بزرگترا و تلاش برای سری تو سرا در آوردن،مطالعه روزنامه هایی از همه طرف، شرکت تو محافل تحلیل سیاسی و...
تو دور اول عده زیادی از جوونها رای اولی بودن و تبلیغات جوون پسندانه آقای خاتمی فراوون بود. عکسهای خندان با ساعت مچی شیک ، سرو وضع باکلاس ، شعارهای تازه و...یادمه عده زیادی از مردم به خاطر اینکه ایشون سید بودن بهشون رای دادن. به نظر من آقای خاتمی سرش تو کتاب ومقاله و این چیزا بود تا سیاست و متاسفانه مورد سوء استفاده نامردها قرار گرفت. سوابق ایشون هم چه از فعالیتهای فرهنگی سفرتهای ایران در خارج از کشور و چه وزارت ارشاد و.. همین رو نشون میداد. بعد که عمل کابینه ایشون رو دیدیم مطمئن شدیم که نظرمون درست بوده.دور دوم یادمه تو برنامه تبلیغی شون که از صدا و سیما پخش میشد گریه کرد مثل فیلم تبلیغی آقای هاشمی همین انتخابات آخر. مردم فکر کردن روشش رو میخواد عوض کنه و اینا ولی...متاسفانه تو دور دومی که ایشون ریاست جمهوری رو به عهده گرفت، ضربه محکم و غیر قابل جبرانی به فرهنگ و اقتصادمون خورد چون مجلس ششم بارها ضعیفتر ازدولت عمل میکرد و متاسفانه عده ای مفت خور عاشق فرنگ واردش شدن و چه ها که نکردن! تنها کار فرهنگی دوم خردادیها شد: گفتگوی تمدنها: گفتن غرب بی تمدن و شنیدن و چشم گفتن فرهنگ غنی ما! از نظر سیاسی هم فقط آسته برو آسته بیا که گرگه شاخت نزنه. تا گفتند تعلیق اورانیوم شما مشکوکه چند سال روند دستیابی به انرژی هسته ای رو متوقف کردند.
از نظر اقتصادی سیاست کابینه ایشون درهای باز بود. فت و فراوون جنس خارجی بود که وارد بازار میشد و پتک محکی بود که یکی بعد از دیگری تو سر تولید کننده داخلی میخورد در نتیجه هر روز در دهها کارخونه و تولیدی تخته می شد. کشاورزی افت زیادی کرد و شهرستانی ها هم کارشون شد رفتن به کیش و قشم و مناطق آزاد تجاری( که محصول روش اقتصادی دولت آقای خاتمی بود) جنس بنجل چینی می آوردند و میفروختند. از نظر دینی هم چی بگم...اگه الان میبینید گاه و بیگاه یه روزنامه غربی به دین اسلام توهین میکنه اون روزا تو همین روزنامه های داخلی علنا به دین اسلام که سهله با وقاهت تمام به ساحت رسول پاک خدا توهین میکردند . جگر آدم وقتی آتیش میگرفت که وزارت ارشاد پیگیر قضیه نبود بلکه باید شاکی شخصی میداشت تا نویسنده رو محاکمه میکردند. یکیش همین آقای گنجی که هرچی از دهنش در اومد تو روزنامه های چپی نوشت. جالبه بدونین به برکت دولت دوم خردادیها هرچی پول مملکت بود ریخته میشد تو جیب روزنامه ها و مجلات. نتیجه ش هم ایجاد هرج و مرج تو زمینه سیاست و فرهنگ شد. قلم به دستای مزدور صبح پا میشدند و یه بد و بیراه مینوشتند و چپ و راست رو به جون هم مینداختند غافل از اینکه فقط دشمن شاد میشیم و این وسط چرخ پیشرفت ایرانه که از مسیر خارج میشد و اعصاب مردم بود که خورد میشد.
یادمه اون روزا با بچه های بسیج مسجد محلمون یه جلسه تشکیل داده بودیم برای مطالعه و تحلیل روزنامه ها. چقدر غصه خوردیم و متاسفانه هیچ عکس العملی از طرف وزارت ارشاد و دولت برای برخورد با افتضاحات مطبوعات بروز نمیکرد. یادمه به خاطر توهین هایی که از طرف گنجی به ساحت پیامبر عزیزمون تو روزنامه های زنجیره ای خونده بودم دچار ناراحتی روحی شده بودم. هی داد میزدیم فریاد میکردیم که: وزیر ضدفرهنگ؛ مهاجرانی رو عوض کنین ولی کوگوش شنوا؟! قربون خدا برم که خوب رسوا میکنه. برید ببینید چه افتضاحی بالا اومد از زندگی شخصی و سیاسی مهاجرانی و الان کجاست و واسه کیا چی مینویسه (به قول آیت الله مجتهدی) اون مزدور اینگیلیس! یادمه چند بار عده زیادی از جوونای حزب اللهی جلو مجلس ششم تجمع کردیم که: به داد فرهنگ مردم و خرابکاری روزنامه ها برسید ولی حتی یه نفرشون هم بیرون نیومد که بگه توی جوون چی شده که هنجره ت رو داری پاره میکنی؟! و فقط بلد بودند برای حرف ناحق خودشون تحصن کنند و اعتصاب غذا کنند و از اون طرف یواشکی چندین مدل غذای بهتر از بیرون سفارش بدن و...
شاید بشه ضربه سیاسی و اقتصادی اون هشت سال رو طی چند سال جبران کرد ولی بعضی از ضربات فرهنگی اون دوره رو هرگز نمیشه جبران کرد: بدحجابی، بحران هویت،شکاف نسلها و...در مورد امنیت هم که اون دولت ضد اصلاحات با قضیه کوی دانشگاه افتضاح کرد. انقدر وزارت کشور خراب کرد و اجازه عمل به نیروی انتظامی نداد و خرابکاری چاقو کشها و لاتها و اذیت و آزار رسوندن به مال و ناموس مردم به اوج خودش رسید که رهبر مظلوممون مجبور شد نیروی مردمی بسیج رو وارد میدون کنه. در مورد کوی دانشگاه هم حرف زیاد دارم که بزنم ولی حیف که فعلا انگشتام خسته شده.
اینایی که گفتم قطره ای از دریاست وگرنه درد واسه گفتن زیاد دارم فقط خواستم به اون چند نفری که تو کامنتهای پست قبل خامی کرده بودند(که البته چند تاش قابل عمومی کردن نبود) بگم: فکر نکن طرفداری از این دولت میکنم به خاطر چهارتا حرف از اینور اونور شنیدن و احساساتی شدنمه، یا فکر نکنی نون دولت رو دارم میخورم و ازش دفاع میکنم. نه منم یه جوونم ،یه خانم خونه دار یه آدم عادی که نه پدرم دولتیه نه شوهرم نه برادرم نه...فقط خیلی چیزها دیدم وچشیدم، لمس کردم و فهمیدم تا حالا به یقین رسیدم.
کلمات کلیدی :