آش نذری
معمولا روز اولی که یک مطلب در این وبلاگ درج میشود آمار بازدیدش هم تا یکی دو روز بالا میزند. بعد کم کم روزی ده تا و بیست تا کم میشود؛ مگر اینکه کسی نظر لطف کند و لینک ما را جایی اعلام کند. که آن هم قابل پیگیری است.
از آخرین مطلبی که گل بانوی عزیز نوشته تا الان حدود یک ماه میگذرد؛ اما چند روزی که با این شمارنده پارسی بلاگ چک کردم دیدم بازدیدها کم که نشده هیچ زیادتر هم شده. خلاصه با این ابزار وبگذر که ردش را گرفتم دیدم بندهی خدایی به اسم و رسم ما در وبلاگ بعضی دوستان- که بیشترشان غریبه بودند- نظر داده و به اینجا دعوتشان کرده.
بندهی خدای گرامی! دست شما درد نکند. از خدای گرامیتان که پنهان نیست از شما چه پنهان مدتی است اصلا دست و دلم به کامنت گذاشتن و تبلیغ وبلاگ نمیرود. حتی اگر دقت کردهباشید هنوز خیلی از کامنتهای مطالب پیشین خصوصی مانده و نتوانستم عمومیشان کنم. (البته اینجا هرکس مسئول عمومی کردن یا نکردن نظرات مطلب خودش است.) قدیمترها که گاهی حوصله میکردم نظر بگذارم و بگویم آهای ما هم زندهایم و مینویسیم، صدایم از دو سه تا همسایه آنطرف تر نمیرفت. آنها هم به خاطر حق همسایگی مهربانی میکردند، بهمان سر میزدند و گاهی شله زرد سفیدی، حلوای شوری چیزی میآوردند؛ اما من این آشهایی که دوستان شما آوردند را خیلی دوست دارم. این آشها داغ هستند، مخلفاتش حسابی هم خوردهاند، یک وجب رویش روغن دادهاند و پیاز داغ و نعناع و ... به به !
مطلب قبلی که دیگر محشر بود. انگار یکی دیگر از دوستان بندگان خدای شما نذر داشته. سفره داده و بیش از دویست کاسه آش مهمانمان کرده. قبول باشد ان شاءالله.
فقط خواستم بگویم بیزحمت در ظرف یکبار مصرف بیاورید که ما را فرصت بازگرداندن نیست. حالا اگر ظرفتان از این الیافهای گیاهی باشد که ضررش کمتر است « زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما».
از آخرین مطلبی که گل بانوی عزیز نوشته تا الان حدود یک ماه میگذرد؛ اما چند روزی که با این شمارنده پارسی بلاگ چک کردم دیدم بازدیدها کم که نشده هیچ زیادتر هم شده. خلاصه با این ابزار وبگذر که ردش را گرفتم دیدم بندهی خدایی به اسم و رسم ما در وبلاگ بعضی دوستان- که بیشترشان غریبه بودند- نظر داده و به اینجا دعوتشان کرده.
بندهی خدای گرامی! دست شما درد نکند. از خدای گرامیتان که پنهان نیست از شما چه پنهان مدتی است اصلا دست و دلم به کامنت گذاشتن و تبلیغ وبلاگ نمیرود. حتی اگر دقت کردهباشید هنوز خیلی از کامنتهای مطالب پیشین خصوصی مانده و نتوانستم عمومیشان کنم. (البته اینجا هرکس مسئول عمومی کردن یا نکردن نظرات مطلب خودش است.) قدیمترها که گاهی حوصله میکردم نظر بگذارم و بگویم آهای ما هم زندهایم و مینویسیم، صدایم از دو سه تا همسایه آنطرف تر نمیرفت. آنها هم به خاطر حق همسایگی مهربانی میکردند، بهمان سر میزدند و گاهی شله زرد سفیدی، حلوای شوری چیزی میآوردند؛ اما من این آشهایی که دوستان شما آوردند را خیلی دوست دارم. این آشها داغ هستند، مخلفاتش حسابی هم خوردهاند، یک وجب رویش روغن دادهاند و پیاز داغ و نعناع و ... به به !
مطلب قبلی که دیگر محشر بود. انگار یکی دیگر از دوستان بندگان خدای شما نذر داشته. سفره داده و بیش از دویست کاسه آش مهمانمان کرده. قبول باشد ان شاءالله.
فقط خواستم بگویم بیزحمت در ظرف یکبار مصرف بیاورید که ما را فرصت بازگرداندن نیست. حالا اگر ظرفتان از این الیافهای گیاهی باشد که ضررش کمتر است « زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما».
کلمات کلیدی :