مردانه ام!
نویسنده مطلب: گل پر
دیروز بعد از یک هفته از جبهه های غرب برگشتم، اولین باری بود که به این مناطق می رفتم، یعنی تا به حال پایم را به سمت غرب کشور نگذاشته بودم. در خیلی مسائل با جبهه های جنوب فرق داشت. یکی از مسائلی که در جبهه های جنوب در موردش بحثی نمی شد حضور زنان بود!
وقتی به منطقه گیلان غرب رفتیم و زنی که به تنهایی در آن زمان با تنها داسی که در دست داشت چهار بعثی را هلاک کرده با ما صحبت می کرد به خودم گفتم چه شجاعانه! وقتی تعریف می کردند که به دلیل نداشتن هیچ تجهیزات نظامی با ظرف های پر از آب جوش بر روی سر نیروهای بعثی که در حال گشت در کوچه ها بودند می ریحتند تا سزای اعمالشان ببینید، به خودم گفتم چه مقتدرانه، وقتی می شنیدم که خانم ها پرستار چگونه با تن های از سر جداشده ی پاسدارانی که تازه پاسمانشان کرده بودند مواجه می شدند به خودم می گفتم مگر زن زوحش لطیف نبود؟! وقتی می شنیدم که برای جلوگیری از ورود منافقین به شهرها، همراه با خانواده شان به جاده ها سرازیر می شدند تا جلوی پیشرفتشان را بگیرند با خودم گفتم چه دلیرانه، وقتی می شنیدم که زنان آن منطقه از آن دختر بچه 5 ساله تا 80 ساله از تجاوز نیروی های بعثی در امان نماندند، بدنم سرد شد و بخدا گفتم خدا را شکر، خدا را شکر که الان زیر چکمه های هیچ بیگانه ای نیستیم و به خاطر خیلی از کارهایم شرمنده شدم!
خیلی خیلی شنیدم . و مدام این سوال در ذهنم بود که چرا بعضی از زنان فکر می کنند بخاطر زن بودن چیزی از مردها کم دارند! و یا نمی توانند به درجاتی که مردان رسیده اند نمی توانند برسند! مگر آنها زن نبودند که با این صحنه ها روبرو می شدند؟! مگر آنها زن نبودند که این گونه دلیرانه می جنگیدند؟!
تاریخ دیده است که چه زنهایی در دنیا بوده اند و زن کیست؟ و دیده ایم که اسلام چه زنهایی را تربیت کرده است، زن موجودی ست که می تواند یک قدرت لا یزال، یک قدرت شیطانی را بشکند، پس چرا نمی توانید قبول کنید که زن در جایگاه خود به عنوان یک زن نیز میتواند طوری تاثیر گزار باشد که حتی مردان نیز از آنان الگو برداری کنند! ...
کلمات کلیدی :