ما زنان آلوده به کار
بعضی روزها واقعا نمی فهمم چطور صبحم ظهر می شود. تماسهای مکرر، ایمیل های منتظر پاسخ، هماهنگی بعضی برنامه ها با پیامک و پیامرسان، گزارش های ننوشته، فایل هایی که تا ظهر باز می مانند تا به مرور تکمیل شوند و جلسات گاه به گاه برای یادآوری اهداف و برنامه ها. دیروز صبح که به رسم هر پنجشنبه در مراسم زیارت عاشورای اداره شرکت کردم، عکسی فوری از کتاب دعا و مهر گوشه آن برای استوری اینستاگرام انداختم و نوشتم: every Thursday morning at work. حوالی ظهر یکی از کاربران پاکستانی که به تازگی مشتری عکسهایم شده پرسید: at what work? Teaching? بین کارهای زمین مانده خلاصه برایش نوشتم نه. یک کار اداری.
بعضی روزها و ماه ها واقعا نمیفهمم چطور میگذرد. باورم نمی شود من همان دختری بودم که همیشه ضمن تاکید بر اهمیت نقش زنان در خانواده، با اشتغال تمام وقت خانم ها مخالفت می کردم و ایده آلم تدریسی چند روزه در دانشگاه یا پروژه های هر از چندی بود که خیلی زور و اجباری هم بالای سرم نباشد و همه گفته ها و شنیده ها و تکالیفم نقطه به نقطه جایی ثبت و ضبط نشود. حالا شش ماه یا بیشتر است که هر روز صبح ساعت هفت و سی دقیقه باید ورودم را در دستگاه کوچکی در اتاقک نگهبانی خانم ها به ضرب انگشت اشاره ثبت کنم، برای هر یک دقیقه تاخیر خودم را ملامت کنم که نکند کارمند منضبطی نباشم و گاهی در روزهای دلپذیری آب و هوا آرزو کنم ای کاش کسی پیدا می شد، نوک انگشتم را می برید و سر راه با خودش به اداره می برد تا من فرصت کنم سلانه سلانه از رختخواب کنده شوم و صبحانه مفصلی به بدن بزنم.
بعد از چندین سال شعار دادن درباره لطافت روح زنانه و منافاتش با محیطهای خشک و رسمی اداری، تازه دارم مفاهیمی مثل مرخصی استحقاقی، قرارداد، حقوق، بیمه، اتوماسیون، چارت سازمانی و رئیس داشتن را با گوشت و پوستم به عینه لمس می کنم و دنیای یک جا نشینی هر صبح تا ظهر را تجربه می کنم. یکی از آشنایان ما بعد از استخدام معتقد بود که وقتی آدم سر کار برود دیگر نمی تواند از آن دست بکشد، به نوعی آلوده اش می شود. و اینک این منم، یک زن انگشت زننده ی آلوده به کار که صبح روز جمعه هم خواب ندارد و به این فکر می کند که اگر امروز هم سر کار رفته بودم حتما مفیدتر بودم!
کلمات کلیدی :