معرفت عاشورایی...
صبح عاشورا وقتی چشم گشودی، صدای محو طبلها و سنجها جملۀ «و صدای پر مرغان اساطیر میآید در باد » سهراب را در خاطرت زنده میکند و تو آدم همیشگی نیستی، اضطراب را در همۀ ارکان عالم حس میکنی، در ژرفای هر چیزی عکس خون را میبینی و تحیر آرام آرام در تمام جانت حلول خواهد کرد. با خود میاندیشی که چرا روز آتش و لحظۀ ... ذرهها نپراکندند و قیامت قیام نکرد؟
این لحظه را قدر بدان، پیمانت را ببند، عهدت را محکم کن، لبیک را بگو ...
حسین فاطمه(ع) فقط همین چند روز را به دنبال من و تو میآید و پس از آن ماییم و یک سال غربت و تنهایی و یاد حسین(ع).
وحسین(ع) گفت: یاد مرا در زیارت عاشورایم بجویید ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شنیدهام بعضیها برای اینکه تکانی بخورند به خدا گفتهاند: خدایا! چه میشود همیشه محرم باشد؟ که حسّ کار خوب همیشه با ما باشد؟
باید گفت: نظرتان چیست که خدای قادر متعال هر سالی یک حسین را قربانی کند، شاید منتی گذاشتید و از خواب غفلت برخاستید.
این چه تن پروری است؟ که خود را به باد هوس بسپاریم، آنگاه محرمها و صفرها و ... رافقط برای میل به کار خوب دوست بداریم و خود را محب حسین بنامیم.
در حالی که شیعۀ آل علی باید آنچنان شیفته و عاشق و مشتاق باشد که از یک ماه محرم توشۀ یک سال خود را برگیرد و کربلای حسین(ع) آنقدر با عظمت هست که شنیدن ماوقعش آنهم در چهارده قرن پیش، هستی را در نظر انسان تیره و تار کند.
اشکی که بر حسین(ع) و خاندان گرامیاش میبارد و جامهها را مرطوب میکند تغییرات بزرگی را به انتظار نشسته است.
چرا از یاد میرود که ذره ذرۀ وجود حسین(ع) فدایی راه نماز شد؟!
کلمات کلیدی :