یک کوره اجتماعی
« . . . کَی لا یَکونَ دَُولَة بَینَ الأغنیاءِ مِنکُم: . . . آن غنیمتی که خدا از مردم قریهها نصیب پیامبرش کرده، از آن خداست و رسولش و . . . و یتیمان و مسکینان، تا ثروت میان توانگران شما دست به دست نگردد.»
«سوره حشر، آیه7»
برای بقاء اجتماع، چه چیزی مهمتراز گشودن رگهایی است که از ثروتهای انباشته عدهای مسدود گشتهاند؟ ثروتهایی که به جای حیات، مرگ جامعه را ضمانت میکنند.
میتوان امانت دقائق شب و روز را صرف زدودن غمی از چهرهای خسته کرد، ولی فرصتها همچنان از دست میروند و ابرها میگذرند . . . ! سادهانگاری است اگر عامل گشودن این بیراهه را فقط سوء تدبیر بدانیم، چرا که جای پای عدالت ستیزی به خوبی پیداست.
«مدیری که بنابراصل عدالت انجام وظیفه کند به گونهای برنامه ریزی و عمل می نماید که مردم به امنیت اقتصادی برسند و دغدغه معاش نداشته باشند و از اسارت مشکلات اقتصادی آزاد شوند. مدیریت جامعه با اهتمام بر عدالت اقتصادی، مردمان را از بندگی اقتصاد و از بردگی مترفان آزاد میسازد و زمینه درست بندگی خدا و سیر به سوی کمال را فراهم می کند.»
و امید یک چشم خسته و یک دست پینهبسته برای مجازات یک مفسد اقتصادی چقدر قابل درک است . . .
ولی چرا . . . ؟!
کلمات کلیدی :