سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راسخ

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/3/20 5:22 عصر

(+) بنابه دعوت بچه های قلم برای موج وبلاگی بگویم که...
به احمدی نژاد رأی می دهم؛
زیرا امروز حفظ ارزش های انقلاب را در این می بینم.
باقی دلایلم به همین دلیل بالا منتهی می شود.



کلمات کلیدی : انتخابات، احمدی نژاد، انقلاب

بانوان حامی مستر پرزیدنت

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/3/15 7:50 عصر

(+)همایش بزرگ بانوان حامی احمدی نژاد با حضور بیش از 27 هزار نفر از بانوان تهرانی در ورزشگاه آزادی برگزار شد.

بانوان حامی مستر پرزیدنت



کلمات کلیدی : زنان، انتخابات، احمدی نژاد

نجات

ارسال‌کننده : در : 88/3/13 7:7 صبح

به نام خدا
چند ماهی از سفرمان به سوریه و لبنان میگذرد اما من هنوز کم و بیش در همان حال و هوا هستم. یعنی دوست دارم که باشم. هر روز به خاطراتم فکر میکنم و به هر بهانه ای در موردش با همسرم صحبت میکنم. از یادآوری آن خاطرات هردو خوشحال میشویم، حرف میزنیم، میخندیم، آه میکشیم و گاهی هم چشمانمان لبریز از اشک می شود. عکسهایی که خودم یا دوستان عکاس همسفرمان گرفتند هم یکی از ارزشمندترین یادگاری های آن چند روز است. هفته ای چند بار سراغشان میروم و با دیدنشان لحظه به لحظه آن خاطرات را مرور میکنم.
صحنه های زیادی از سفرمان در ذهنم مانده؛ بعضی پر رنگتر بعضی کم رنگ تر. یکی از پر رنگ ترین عکس ها که اصلا انتظار دیدنش را در خارج ار ایران نداشتم. عکس رئیس جمهورمان بود: یکی در سوریه که تصویر خندانش کنار چهره حافظ اسد و سید حسن نصرالله در زمینه ای پر از گل قاب قشنگی شده بود.این قاب در مغازه تابلو فروشی در دمشق بود.
 دیگری قاب عکسی بود که در اتاق پدر سید حسن نصرالله در بیروت به دیوار نصب شده بود. در آن تصویر دکتر احمدی نژاد و پدر سید حسن لبخندزنان به گرمی دستهای یکدیگر را می فشردند. برایم خیلی جالب بود چون ما ایرانی ها ارادت خاصی به حزب الله بخصوص رهبر آزاده اش سید حسن داریم و خیلی هامان دیوارهای خانه را با عکس او زیبا کرده ایم اما پدر او به جای عکس پسرش عکس رئیس جمهور ما را نصب کرده بود. پدر سید مهمان نواز  بود. طبع لطیفی داشت و شعر هم میگفت. استقبال گرمش از ما را هرگز از یاد نخواهم برد.
جالب است بدانید سوری ها و لبنانی ها دکتر احمدی نژاد را  احمدی نجات و بعضی نجات میخواندند.

 

لبنان
جالب است بدانید: حزب الله لبنان دقیقا فردای فتح خرمشهر متولد شد و این در حالی است که این فتوحات با جان فشانی و ایثار افراد تحصیلکرده ای چون دکتر محمود احمدی نژاد به دست آمد. دکتر احمدی نژاد در طول هشت سال دفاع مقدس در بسیاری از عملیات ها حضور داشت و اغلب در پست شناسایی و اطلاعاتی برای دفاع از خاک وطن جان فشانی کرد.




کلمات کلیدی : احمدی نژاد

همایش انتخاباتی؛ اینجور و اونجور

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/3/10 2:48 عصر

این روزها همه‌اش به سایت‌ها و ستادهای انتخاباتی کاندیداهای مختلف سرمی‌زنم. سایت را که قبلا هم می‌رفتم؛ اما این ستادهایی که به قول شیرازی‌ها گُله به گُله همه جا سبز شده برایم تازگی دارند. ( البته همه‌شان هم سبز! نشدند) تا این لحظه به شش ستاد سرک کشیده‌ام. دوست دارم وقتی در جلسه سخنرانی یا ستاد حمایت از کاندیدای خاصی شرکت می‌کنم خودم را از پیش‌فرض‌های ذهنی‌ام جدا کنم و فضا را با تمام متعلقات و مایحتوی‌اش درک کنم؛ اینقدر که به شال سبز پوشیدن هم افتادم!

دیروز رفتیم همایش طلاب و دانشجویان اصول‌گرای حامی احمدی‌نژاد. دو سوم صندلی‌ها را آقایان پر کرده‌بودند و یک سومش را خانم‌ها. خیلی همایش جالبی بود.

•    همه با همان لباس‌های معمولی‌شان آمده‌بودند، آرام و بی‌صدا سرجایشان نشسته بودند و به حرف‌های سخنران گوش می‌دادند؛ من فکر می‌کردم باید لباس فرمی، دستبندی چیزی داشته‌باشند!

•    ابتدا سخنران کمی مقدمه چینی کرد و از اهداف انقلاب و ضرورت نظام اسلامی گفت؛ اما من فکر می‌کردم باید با تخریب نامزدهای رقیب سر صحبت را باز کرد و به طرز محیرالعقولی به اصلح بودن کاندیدای منظور ربطش داد!

•    هر کسی که مخالف بود یا شبهه‌ای داشت، کتبی می‌نوشت یا سوالش را شفاهی می‌پرسید؛ من فکر می‌کردم اگر کسی مخالف است حتما باید داد بزند تا بقیه صدایش را بشنوند!

•    سخنران مرتبا سفارش می‌کرد که به کسی توهین نکنیم و سعی می‌کرد اسم کسی را نبرد؛ من فکر می‌کردم سخنرانی تبلیغاتی یعنی به مردم توهین‌های جدید یاد بدهیم و آنها را علیه مخالفان تحریک کنیم!

•    وقتی کسی با جمع مخالف بود، بقیه‌ی جمع در سکوت و تفکر به حرف‌هایش گوش می‌دادند یا احیانا به بغل‌ دستی‌شان چیزی می‌گفتند؛ من فکر می‌کردم اگر کسی نظر تکی دارد بقیه حق دارند دستانشان را ببرند بالا و به حالت توسری زدن به طرف آن فرد همه با هم بگویند دروووغه!

•    جاهایی که بحث داغ می‌شد سخنران کمی پرشورتر حرف می‌زد یا بلندگو را به دهانش نزدیک‌تر می‌کرد؛ من فکر می‌کردم باید اینقدر داد بزند که هر کس از خیابان رد می‌شود بشنود و از خانه‌های کوچه پشت سخنرانی هم توئیت کنند که فلانی دارد سخنرانی می‌کند!

•    فکر می‌کردم سخنران باید همه‌اش مثال بزند، انتقاد کند و در همه مسائل ریز اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... کلهم جمیعا خودش را عقل کل بداند؛ اما آنجا حرف از اسلام و انقلاب و جهان و مسائل جهانی بود!

خلاصه اینکه... دیروز همایش جالبی بود.



کلمات کلیدی : اخلاق انتخابات، ستاد تبلیغات، تخریب، احمدی نژاد، میرحسین موسوی

الکسا