عزیزم از عشق تو می میرم!!
سؤال من، پاسخ استاد(3)
چرا دختر برای ازدواج خود باید از پدرش اجازه بگیرد؟ مگر خود دختر از شناخت همسر خود قاصر است؟
پاسخ استاد:
(دختر و پسر اگر بالغ و عاقل و رشید باشند - یعنى از نظر اجتماعى آن اندازه رشد فکرى داشته باشند که بتوانند شخصاً مال خود را حفظ و نگهدارى کنند- از نظر اقتصادى استقلال دارند، ثروت آنها را باید در اختیار خودشان قرار داد. پدر یا مادر یا شوهر یا برادر و یا کس دیگر حق نظارت و دخالت ندارد.)
در مسئله ازدواج، اگر پسر به سن بلوغ برسد و واجد عقل و رشد باشد، خود اختیاردار است و دختر اگر یک بار شوهر کرده و اکنون بیوه است، قطعاً از لحاظ اینکه کسى حق دخالت در کار او ندارد مانند پسر است؛ و اگر دوشیزه است و برای اولین بار میخواهد با مردى پیمان زناشویى ببندد:
1. در اینکه پدر اختیاردار مطلق او نیست و نمىتواند بدون میل و رضاى او، او را به هرکس که دلش میخواهد شوهر بدهد حرفى نیست. چنانکه دیدیم پیغمبر اکرم صریحاً در جواب دخترى که پدرش بدون نظر او، او را شوهر داده بود فرمود: اگر مایل نیستى میتوانى با دیگرى ازدواج کنى.
2. اگر پدر بدون جهت، از موافقت با ازدواج دختر خود امتناع کند، حقش ساقط میشود و دختر - به اتفاق همه فقهاى اسلام- در انتخاب شوهر آزادى مطلق دارد.
3. دوشیزگان لازم است بدون موافقت پدران با مردى ازدواج نکنند، و این ناشى از آن نیست که دختر قاصر شناخته شده و از لحاظ رشد اجتماعى کمتر از مرد به حساب آمده است. اگر به این جهت بود، چه فرقى است میان بیوه و دوشیزه، که بیوه شانزده ساله نیازى به موافقت پدر ندارد و دوشیزه هجده ساله، نیاز دارد. بعلاوه، اگر دختر از نظر اسلام در اداره کار خودش قاصر است، چرا اسلام به دختر بالغ رشید استقلال اقتصادى داده است و معاملات چندصدمیلیونى او را صحیح و مستغنى از موافقت پدر یا برادر یا شوهر میداند؟
این مطلب به گوشهاى از روانشناسى زن و مرد و به حس شکارچیگرى مرد از یک طرف و به خوش باورى زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف دیگر مربوط است. مرد بنده شهوت است و زن اسیر محبت. آنچه مرد را میلغزاند و از پا درمیآورد شهوت است، و زن به اعتراف روانشناسان صبر و استقامتش در مقابل شهوت از مرد بیشتر است. اما آن چیزى که زن را پایبند مىکند این است که نغمه محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردى بشنود. زن مادامى که دوشیزه است، زمزمههاى محبت مردان را به سهولت باور مىکند.
پروفسور ریک، روانشناس امریکایى میگوید: «بهترین جملهاى که یک مرد میتواند به زنى بگوید، «عزیزم تو را دوست دارم» است.»
رسول اکرم، آن روانشناس خدایى، این حقیقت را چهارده قرن پیش به وضوح بیان کرده است. میفرماید:«سخن مرد به زن: «تو را دوست دارم» هرگز از دل زن بیرون نمیرود»
مردان شکارچى، از این احساس زن همواره استفاده میکنند. و دام «عزیزم از عشق تو میمیرم» را براى شکار دخترانى که در باره مردان تجربهاى ندارند بکار میبرند. اینجاست که لازم است دختر، با پدرش- که از احساسات مردان بهتر آگاه است و مگر در شرایط استثنایى، همیشه براى دختر خیر و سعادت میخواهد- مشورت کند و موافقت او را جلب کند.
آنچه در این مورد قابل اعتراض است عمل مردم ایرانى است، نه قانون مدنى و نه قانون اسلام. در میان مردم ما هستند پدرانی که هنوز مانند دوران جاهلیت، خود را اختیاردار مطلق می دانند و اظهار نظر دختر را در امر انتخاب همسر و شریک زندگى و پدر فرزندان آیندهاش بیحیایى و خارج از نزاکت میدانند!
پی نوشت:
1.مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص77 (با اندکی تلخیص و تصرف)
کلمات کلیدی : اجازه پدر، ازدواج دختر