مساجد خاطره انگیزم
چندی پیش وبلاگ پیچک سر به هوا مرا به بازی وبلاگی دعوت کرده بود که در آن از مساجد دوست داشتنی زندگیمان بگوییم.
سهمم را گذاشتم برای امشب.
نمیتوانم بگویم بچهی مسجد بودم؛ اما از مساجد زیادی خاطره دارم.
از مسجد امیرالمومنین شیراز که در طبقه بالای آن کلاس گلسازی و عروسک سازی میرفتیم و آن گیتار چوبی که رویش رزهای پارچهای و شکوفههایی سفیدی را که درست کرده بودیم وصل کردیم. بعدها خودمان از اینکه مسجد کلاس عروسکسازی گذاشته بود تعجب کردیم!
یا آن مسجد در محله سالاریه قم که از بس شیک و آنتیک بود به مسجد غیر انتفاعی معروف بود. کتابخانهاش که در سال پیشدانشگاهی خلوت درس و فکرم بود. نماز جماعتی که بین ساعات مطالعه آنجا میخواندم و کلاس قرآنی که سال بعدش در آن مسجد رفتم. فقط خودم میفهمم در آن سال کذایی چطور آن مسجد تمام دلخوشیام بود.
مساجد بین راه شیراز و قم که بارها نمازمان را در آنجاها خواندیم. مخصوصا آن مسجد سر سه راه یزد و شیراز و اصفهان که هیچ وقت قرار نیست کار ساخت وسازش تمام شود انگار.
مسجدهای خارج از ایران معمولا معماریشان هم متفاوت است. مسجد اموی در سوریه که بیشتر شبیه کلیسا بود تا مسجد. مساجد شهرهای نجف و کربلا. مسجد کوفه، سهله، صعصعه و آن نمازهای دو رکعتی مقامها.
مسجد الحرام که «اول بیت وضع للناس» است. مساجد مدینه مثل قبا، ذوقبلتین؛ رد الشمس و مسجد حضرت زهراء که چشم دیدنش را نداشتند؛ همهی اینها برایم عزیز و خاطرهانگیزند.
اما سهم مساجد دوست داشتنیام را گذاشتم برای امشب که بگویم یک جای مسجد النبی را هرگز از یاد نخواهم برد. سفر اولی که مشرف شدم بهمان گفتند بعد از زیارت روضه النبی هنگامی که خواستید از در جبرئیل خارج شوید نمیدانم چند قدمی به جلو بروید... آنجا همانجاست که حضرت زهرا و کوچه بنی هاشم و ... داغ شیعه.
نمیدانم چقدر حرفشان صحت داشت. فقط یک بار در سفر اول توانستم از آنجا گذر کنم و یادی از حضرت زهرا- سلام الله علیها- بکنم. بعد از آن دیگر خانمها اجازه ورود و خروج از در جبرئیل نداشتند.
مهم هم نیست که نشانیشان دقیق بوده یا نه. کسی که نشانی از ایشان ندارد. همینکه در آن شکوه مسجد النبی و غربت بقیع یادم انداختند این اطراف کسی مدفون است که نه بارگاه با شکوهی دارد و نه بارگاهی غریبانه بسیار ممنونشان هستم.
سهمم را گذاشتم برای امشب.
نمیتوانم بگویم بچهی مسجد بودم؛ اما از مساجد زیادی خاطره دارم.
از مسجد امیرالمومنین شیراز که در طبقه بالای آن کلاس گلسازی و عروسک سازی میرفتیم و آن گیتار چوبی که رویش رزهای پارچهای و شکوفههایی سفیدی را که درست کرده بودیم وصل کردیم. بعدها خودمان از اینکه مسجد کلاس عروسکسازی گذاشته بود تعجب کردیم!
یا آن مسجد در محله سالاریه قم که از بس شیک و آنتیک بود به مسجد غیر انتفاعی معروف بود. کتابخانهاش که در سال پیشدانشگاهی خلوت درس و فکرم بود. نماز جماعتی که بین ساعات مطالعه آنجا میخواندم و کلاس قرآنی که سال بعدش در آن مسجد رفتم. فقط خودم میفهمم در آن سال کذایی چطور آن مسجد تمام دلخوشیام بود.
مساجد بین راه شیراز و قم که بارها نمازمان را در آنجاها خواندیم. مخصوصا آن مسجد سر سه راه یزد و شیراز و اصفهان که هیچ وقت قرار نیست کار ساخت وسازش تمام شود انگار.
مسجدهای خارج از ایران معمولا معماریشان هم متفاوت است. مسجد اموی در سوریه که بیشتر شبیه کلیسا بود تا مسجد. مساجد شهرهای نجف و کربلا. مسجد کوفه، سهله، صعصعه و آن نمازهای دو رکعتی مقامها.
مسجد الحرام که «اول بیت وضع للناس» است. مساجد مدینه مثل قبا، ذوقبلتین؛ رد الشمس و مسجد حضرت زهراء که چشم دیدنش را نداشتند؛ همهی اینها برایم عزیز و خاطرهانگیزند.
اما سهم مساجد دوست داشتنیام را گذاشتم برای امشب که بگویم یک جای مسجد النبی را هرگز از یاد نخواهم برد. سفر اولی که مشرف شدم بهمان گفتند بعد از زیارت روضه النبی هنگامی که خواستید از در جبرئیل خارج شوید نمیدانم چند قدمی به جلو بروید... آنجا همانجاست که حضرت زهرا و کوچه بنی هاشم و ... داغ شیعه.
نمیدانم چقدر حرفشان صحت داشت. فقط یک بار در سفر اول توانستم از آنجا گذر کنم و یادی از حضرت زهرا- سلام الله علیها- بکنم. بعد از آن دیگر خانمها اجازه ورود و خروج از در جبرئیل نداشتند.
مهم هم نیست که نشانیشان دقیق بوده یا نه. کسی که نشانی از ایشان ندارد. همینکه در آن شکوه مسجد النبی و غربت بقیع یادم انداختند این اطراف کسی مدفون است که نه بارگاه با شکوهی دارد و نه بارگاهی غریبانه بسیار ممنونشان هستم.
کلمات کلیدی : مسجد، مسجد النبی، باب جبرئیل